پیشنهادهای آرش ایرانپور (١,٦١٧)
خویشی
شال لکی
پِست در پارسی میانه به معنی آرد تفته است.
در پارسی میانه: پِست
در پارسی میانه: وِشومند
کَتَسپِس نام یکی از روستا های پیرامون شیراز بود که امروز بخش از خود شهر شیراز شده و نام جعلی مهدی آباد بر آن گذاشته اند. کتسپس = کت ( خانه ) اَسپِست ...
کَتَسپِس نام یکی از روستا های پیرامون شیراز بود که امروز بخش از خود شهر شیراز شده و نام جعلی مهدی آباد بر آن گذاشته اند. کتسپس = کت ( خانه ) اَسپِست ...
مِهپور: پسر بزرگ
ستاک
در زبان پارتی: پَواگ
پَواژیدن در زبان پارتی به معنی پاک کردن است.
در پارتی: پَتّاویدن
در پارسی باستان: پَوَستا
در پارسی باستان و اوستایی: خشپ
در اوستایی: هپته در پارتی: هفت در پارسی میانه: هفت
در اوستایی: پنچه در پارتی: پنجه در پارسی میانه: پنج
در پارتی: امواشتن
دلشاد نامی دخترانه است که برخی به نادرستی برای فرزند پسرشان هم برگزیده اند.
دلشاده نامی جعلی است، در زبان های ایرانی با افزودن ه به آخر واژه نمی توان نام مونث ( مانند زبان تازی ) ساخت.
این نام جعلی است، در زبان های ایرانی با افزودن ه به آخر واژه نمی توان نام مونث ( مانند زبان تازی ) ساخت.
در پارسی ۸ واژه کل داریم: ۱ - کَل ( Kal ) : بز کوهی نر ۲ - کَل ( kal ) : شکاف بزرگ دیوار قلعه ۳ - کَل ( Kal ) : کوتاه شده واژه کچل ۴ - کَل ( Kal ) : ...
ما شیرازی ها به رقیق میگیم رو ( Row ) که از کارواژه رَویدن میاد و با واژه روان ( به چم جاری ) هم ریشه است. به غلیظ هم میگیم مَشت ( Mašt ) که از کار ...
ما شیرازی ها به رقیق میگیم رو ( Row ) که از کارواژه رَویدن میاد و با واژه روان ( به چم جاری ) هم ریشه است. به غلیظ هم میگیم مَشت ( Mašt ) که از کار ...
ما شیرازی ها به رقیق میگیم رو ( Row ) که از کارواژه رَویدن میاد و با واژه روان ( به چم جاری ) هم ریشه است. به غلیظ هم میگیم مَشت ( Mašt ) که از کار ...
ما شیرازی ها به رقیق میگیم رو ( Row ) که از کارواژه رَویدن میاد و با واژه روان ( به چم جاری ) هم ریشه است. به غلیظ هم میگیم مَشت ( Mašt ) که از کار ...
در پارسی میانه: کَشکَنچیر رزم افزار سنگین بزرگ تر از منجنیک برای پرتابیدن سنگ در انگلیسی: Trebuchet
نک ( در واژه نامه ها ) = نگاه کنید به
در پارسی میانه: پورسیتن
داراندن
در پارسی میانه: کوپین در پارسی نو: فلاخن در گویش های پارسی: کهوار
در گویش بانشی: اوریت کردن ( خوانش: Owrit )
در گویش بانشی: اوریت کردن ( خوانش: Owrit )
استره
در پارسی میانه: وَرس
وَندوشاپور
در پارسی میانه: خوجند روت / چَخشَریت / چَشریت
در پارسی میانه: پَی
در پارسی میانه: کَلِسائیک / تَرساک
در پارسی میانه: تَرساکی
در پارسی میانه: مسیها
در پارسی میانه: سِیاوَخش
در پارسی میانه: چاشش
چاشیدن / چاشتن
تعلیم
تعلیم دادن
شغک
قرنیه
در پارسی میانه: اَشکَمبَک