پیشنهادهای مهدی محمدی (١١١)
حرکتی غیرارادی و سریع ( معمولاً در صورت یا بدن ) که نشان دهنده درد، ناراحتی یا خجالت است
مترونوم یعنی �سنجش گرِ زمان� در موسیقی که کمک می کند نوازنده از ریتم خارج نشود
مزخرف محض، چرند خالص
صدای یک نسل. این لقب معمولاً به هنرمند، نویسنده، خواننده یا فعال اجتماعی داده می شود که آثار یا سخنانش دقیقاً بازتاب دهنده احساسات، مشکلات، آرزوها و ...
مثال ( اصطلاح ) : Don't make a fuss موضوع رو الکی بزرگ نکن، الم شنگه به پا نکن، الکی جو نده
مثال: Growl all you want . . . هرچقدر میخوای غر بزن.
چیدمان وارونه آرایشی حلقه ای–قرینه که عناصرِ متن با الگویی به صورتِ معکوس تکرار می شوند؛ انگار متن در آینه برمی گردد. مثال: نام نیک از ثروت بهتر اس ...
در مقالات مهندسی و برای ارسال به ژورنال ها توصیه میشه که Graphical Abstract داشته باشیم. در اینجا گفته میشه که باید به شکل Pictorial باشه این �چیکده ...
یه بازی که شخصیت هاش همون لاکپشت های نینجای معروف هست. میشه سلاح و امکانات مختلف خرید با پرداخت هزینه.
یکی از معانی: به عمل حرکت دادن یا نگه داشتن نشانگر موس روی یک عنصر ( مثل دکمه، تصویر یا نقطه ای روی نمودار ) گفته می شود، بدون این که کلیک کنید.
پیرنگ سازی ( در عربی هم معادلش رو به این صورت دیدم: حبک )
در توصیف این عکس، کامنت گذاشته بودن که به حالت adoringly داره به مادرش نگاه میکنه
مثال روشن و قابل فهم
وقتی مثلا یک موضوع ریاضی یا الگوریتمی رو درس دادیم و بعدش میخواهیم یک مثال کاربردی بزنیم. Example Usage : مثال کاربردی
مثلا بدست آوردن وارون یک ماتریس، از لحاظ محاسباتی هزینه بر هست و این لغت رو براش به کار میبرن : cumbersome
وقتی به استادم مناسبتی رو تبریک میگم، در جوابم این واژه رو استفاده میکنه و تبریک میگه: reciprocally
به طور مشخص تر ، به طور دقیق تر
لشکرکشی مثال : لشکرکشی ناپلئون ( Napoleonic expedition )
مثالی که در دوره ی یادگیری عمیق زده میشه. Mars Rover کاوشگر مریخ
فیلم Inception 2010
the ambient d - dimensional vector space محیط. برای نمایش فضای برداری n بُعدی
دایی
respective classes: کلاس های مربوطه
سکانسی از فیلم Dune :part two
هوشمندانه
به طنز تاریخ ( اتفاقی که برعکس اون چیزی که تصور میشد رخ بده! )
اولیای دم
خویشاوندان بعدی ( به انگلیسی: next of kin )
به نحو مدبرانه
تحقیرآمیز ( ممکنه با condescending هم همراه بشه و مفهوم "نگاه بالا به پایین" داشته باشه )
حُکم
پذیرش ( برای مثال، پذیرش یک کتاب، موضع، قانون )
به بند کشیدن ( محدود کردن کسی یا چیزی )
تدوین قانون
مصنف و فقیه
حُسنِ اتفاق
درواقع ( یکی از معانیش )
حق با اونهاست They have a point
خود اظهارکننده
تصریح کننده ( برای مثال در مورد قوانینی که میگذارد )
جهان بینی، بینش
ثمره
ساعی ، کوشا
نهاد ( برای مثال nation - state یا دولت - ملت )
سیستم یا نظامی که منشاء قدرتِ مردمی داشته باشه. این وصف به کار میره
جایگاه
بارزترین
منطق دیدگاه گرایانه