تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دی از ریشه و مصدر دا به معنی دادن ، بخشیدن و آفریدن در کلمات دادار به معنای آفریدگار دی از ریشه زَیَنَ، دیَنَ، دی در معنای اولین ماه زمستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردمان شهربابک به فک پایین انسان و یا حیوان شیکلکی می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک صدای ناله حاصل از ترس یا درد که خیلی شدید باشد را بغورک می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشک به موجودی کوچک تر از شپش و به رنگ سفید که بین موهای انسان و حیوان زندگی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به علت اینکه گاهی حرف ( س ) در زبان و ادبیات ما تبدیل به ت و یا بدل آن می شود سگ می تواند همان تگ به معنی دنبال کردن باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیل در یک معنا به تخم و نژاد اشاره دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک به لثه ناری می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگ های رسوبی که در اثر رطوبت استحکام خود را از دست داده اند و از بدنه اصلی کوه جدا شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به پشم و موی کم و بی ارزش پِشُن می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردمان بلوچ جنوب استان کرمان به فاخته سوتله می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردمان شهربابک به گیاه بن سرخ لیسو می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهی شبیه جوموشی ولی بلند و باریک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در شهربابک کرمان نامی است برای گیاه عسلان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهی است که شیره گیاهی سفید رنگ آن در اثر جویدن شبیه به آدامس می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی بوته خاردار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر چه در خرمن گندم و جو کوبیده نشود و باقی بماند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهی بوته ای است که گوسفندان با خوردن آن شیرشان زیاد می شود. و شیره سفید رنگی نیز از آن ترشح می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهی است که در لب چشمه ها و کنار رودخانه ها می روید و ترکه های ان توخالی است و گاهی برای بافتن سبد از آن ها استفاده می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رِشک همان ریشه کوه است و در یک معنای به رنگ سفید نیز گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهی است شبیه گون که برای خوراک دام از آن استفاده می شده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهی سمی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهی برای شستشوی لباس ، بدن مرده ها، رنگ امیزی پارچه و نخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام گیاهی است با غده ای کوچک در زیر خاک که در اوایل بهار طعم خوبی دارد و خوراکی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام گیاهی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به قسمت بالای سر نیز نزله سر می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش و دانه و دملی که روی پوست بدن می زند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جایی که تعداد زیادی درخت و گیاه کنار هم روییده باشند و یا جایی که جمعیت زیادی گرد هم جمع شده باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش مردمان میمند شهربابک به لپ صورت کُفت می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به سنگ یا صخره بزرگی که به صورت جداشده بر بالای قله کوه یا جایی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام دهی است از دهستانهای میمند شهربابک که به علت اینکه چشمه اصلی آب آن از میان نیزاری بیرون می آید به تنیرو مشهور است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردمان و شبانان شهربابک نوعی کنه است. که گزش آن عواقب دردناکی دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شفاف بودن و بازتاب دادن نور را گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در قالب بافی به چوبی که نخ های اصلی قالی ( تار ها ) روی آن سوار می شوند گُرد قالی می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در قالی بافی به اخرین رج هایی که پس از تمام شدن بافت اصلی قالی با نخ ، محکم بافته می شود تا بافت اصلی قالی باز نشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرو ( meroo ) درگویش میمند شهربابک به پشه گفته می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به میوه های کوچک و نارس درختان انار و به کرپیک می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر خاک کردن شاخه انگور یا انار را برای تکثیر به طوری که از بوته مادر جدا نشوند نیز لحد می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیمان بستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ جسه و قوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهربابک کرمان به شاه توت گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تُرنگ به آبشارهای کوچک در مسیر رودخانه می گویند. تِرنگ به انسان یا حیوانی که زیاد سرحال و چاق است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در میمند شهربابک به بوته ارچن تلنگ گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شیر و یا هر غذایی که ترش کند و خراب شود و بوی بدی داشته باشد می گویند بوی ترشکاف می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر اساس یک افسانه قدیمی در شهربابک مومونو نام دیو و شیطانی است که اگر در شب اول اسفند اجاق خاموش باشد آن را آلوده می کند. به همین خاطر رسم است در این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غذایی که شب تا صبح بر آتش باشد تا بپزد. مثل آش جو در شب اول اسفند ماه که رسمی کهن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شبره به قیافه مبهم و ناشناس فرد را هنگامی که او را از دور می بینند گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکاف و ترک هر چیز را گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شکستن چوب یا هر چیز دیگر می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردم شهربابک به شکستگی و ترک برداشتن هر چیزی بر قرابه شده می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بند و طناب بافتنی که از چهار گوشه توبره عبور می دادند گوشه توبره می گفتند.