پیشنهادهای بیداد (٤٦٠)
دی از ریشه و مصدر دا به معنی دادن ، بخشیدن و آفریدن در کلمات دادار به معنای آفریدگار دی از ریشه زَیَنَ، دیَنَ، دی در معنای اولین ماه زمستان
در گویش مردمان شهربابک به فک پایین انسان و یا حیوان شیکلکی می گویند.
در گویش میمند شهربابک صدای ناله حاصل از ترس یا درد که خیلی شدید باشد را بغورک می گویند
رشک به موجودی کوچک تر از شپش و به رنگ سفید که بین موهای انسان و حیوان زندگی می کند.
به علت اینکه گاهی حرف ( س ) در زبان و ادبیات ما تبدیل به ت و یا بدل آن می شود سگ می تواند همان تگ به معنی دنبال کردن باشد.
تیل در یک معنا به تخم و نژاد اشاره دارد
در گویش میمند شهربابک به لثه ناری می گویند
سنگ های رسوبی که در اثر رطوبت استحکام خود را از دست داده اند و از بدنه اصلی کوه جدا شده اند.
به پشم و موی کم و بی ارزش پِشُن می گویند
مردمان بلوچ جنوب استان کرمان به فاخته سوتله می گویند
در گویش مردمان شهربابک به گیاه بن سرخ لیسو می گویند.
گیاهی شبیه جوموشی ولی بلند و باریک
در شهربابک کرمان نامی است برای گیاه عسلان
گیاهی است که شیره گیاهی سفید رنگ آن در اثر جویدن شبیه به آدامس می شود.
نوعی بوته خاردار
هر چه در خرمن گندم و جو کوبیده نشود و باقی بماند.
گیاهی بوته ای است که گوسفندان با خوردن آن شیرشان زیاد می شود. و شیره سفید رنگی نیز از آن ترشح می شود
گیاهی است که در لب چشمه ها و کنار رودخانه ها می روید و ترکه های ان توخالی است و گاهی برای بافتن سبد از آن ها استفاده می شود
رِشک همان ریشه کوه است و در یک معنای به رنگ سفید نیز گفته می شود
گیاهی است شبیه گون که برای خوراک دام از آن استفاده می شده است
گیاهی سمی است.
گیاهی برای شستشوی لباس ، بدن مرده ها، رنگ امیزی پارچه و نخ
نام گیاهی است با غده ای کوچک در زیر خاک که در اوایل بهار طعم خوبی دارد و خوراکی است.
نام گیاهی است
به قسمت بالای سر نیز نزله سر می گویند
جوش و دانه و دملی که روی پوست بدن می زند.
جایی که تعداد زیادی درخت و گیاه کنار هم روییده باشند و یا جایی که جمعیت زیادی گرد هم جمع شده باشند.
در گویش مردمان میمند شهربابک به لپ صورت کُفت می گویند.
به سنگ یا صخره بزرگی که به صورت جداشده بر بالای قله کوه یا جایی باشد.
نام دهی است از دهستانهای میمند شهربابک که به علت اینکه چشمه اصلی آب آن از میان نیزاری بیرون می آید به تنیرو مشهور است.
در گویش مردمان و شبانان شهربابک نوعی کنه است. که گزش آن عواقب دردناکی دارد
شفاف بودن و بازتاب دادن نور را گویند
در قالب بافی به چوبی که نخ های اصلی قالی ( تار ها ) روی آن سوار می شوند گُرد قالی می گویند.
در قالی بافی به اخرین رج هایی که پس از تمام شدن بافت اصلی قالی با نخ ، محکم بافته می شود تا بافت اصلی قالی باز نشود.
مرو ( meroo ) درگویش میمند شهربابک به پشه گفته می شد.
به میوه های کوچک و نارس درختان انار و به کرپیک می گویند.
زیر خاک کردن شاخه انگور یا انار را برای تکثیر به طوری که از بوته مادر جدا نشوند نیز لحد می گویند.
پیمان بستند.
بزرگ جسه و قوی
در گویش شهربابک کرمان به شاه توت گفته می شود
تُرنگ به آبشارهای کوچک در مسیر رودخانه می گویند. تِرنگ به انسان یا حیوانی که زیاد سرحال و چاق است.
در میمند شهربابک به بوته ارچن تلنگ گفته می شود.
به شیر و یا هر غذایی که ترش کند و خراب شود و بوی بدی داشته باشد می گویند بوی ترشکاف می دهد.
بر اساس یک افسانه قدیمی در شهربابک مومونو نام دیو و شیطانی است که اگر در شب اول اسفند اجاق خاموش باشد آن را آلوده می کند. به همین خاطر رسم است در این ...
غذایی که شب تا صبح بر آتش باشد تا بپزد. مثل آش جو در شب اول اسفند ماه که رسمی کهن است.
شبره به قیافه مبهم و ناشناس فرد را هنگامی که او را از دور می بینند گفته می شود.
شکاف و ترک هر چیز را گویند
به شکستن چوب یا هر چیز دیگر می گویند
در گویش مردم شهربابک به شکستگی و ترک برداشتن هر چیزی بر قرابه شده می گویند.
به بند و طناب بافتنی که از چهار گوشه توبره عبور می دادند گوشه توبره می گفتند.