تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جولان به معنی گردش دور یا داخل جایی با کلماتی مانند جواله ، جوال، گل، گلوله ، ژاله، و هر چیزی که در گردش است یا معنایی از گرد بودن و بر آمدگی دارد قر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درست کلمه جوزم همان گدیش محلی گوز است و از ریشه باستانی gava به معنای چراگاه گاوان و ستوران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گل، غُل، جُل مفهومی از چرخش ، گردی و دایره در خود دارد. گلوله ( گُلّه، گاله ) گُل گلاله غُل ( غلتیدن ) به معنای هر چیز گرد قله ( کلّه، کلاه ) گاله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بین واژه خر و فر قرابتی است در هر دو واژه شما با یک بزرگی روبرو هستید. خر مهره خرگوش خروار خر چنگ خرسنگ و. . . . واژه خر در اوستایی xara - و در پهل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمامی کلمات حاوی واژه پر یا فر مفهومی از گستردگی و بزرگی و گشودگی را دارند. پرواز با گشودن بال همراه است. پروار حیوانی که فربه و بزرگ و پر است. فر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غَل یا گَل مفهومی از دایره و چرخیدن را در خود دارد. گلیدن ، غلطیدن، غلطان. غَّلو وسیله بازی بود که با سیم کلفت یا شلنگ به شکل دایره ساخته و بچه ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارهو ( erhu ) یک ساز دو سیمی کمانه ای چینی یا به عبارت دقیق تر نوعی کمانچهٔ چینی است که در غرب گاهی به آن �ویولن چینی� یا �کمانچه دو سیمهٔ چینی� می گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هووست همان هرست به معنای صدا و بانگ مهیب است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هَرسم در گویش مردمان قدیمی میمند به چیزهای بسیار بزرگ اطلاق می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردمان شهربابک غُرسک از واژه غُر به معنی بیرون زده و خمیده است. به دانه های میوه یا هر چیز دیگری که به صورت نا متعارفی بزرگتر از بقیه باشد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهربابک کرمان کندلو یا کنچلو به کنده کوچک می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بِلاق به تکه ای از چیزی که در اثر شکستن یا خرد شدن ایجاد شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برش خورده چیزها را بروش می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلخمه همان کلوخه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلیر به انسان قدبلند، لاغر و ضعیف ( شل ) می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رگ و ریشه و ظرف و پیمانه جان انسان است. با واژه نفس در شریعت اسلامی می تواند به لحاظ معنای نزدیک باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک آنچه که از پشم یا پنبه زده شده بوده و در تشک یا لحاف می ریخته اند را محلیج می گفتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان معنای آموخته شده را در خود دارد. به حیوان یا انسانی گفته می شود که یک رفتار خاصی را می آموزد و تکرار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلیا نام گیاهی است که در رنگرزی کاربرد داشته و با آن رنگ قرمز را درست می کرده اند. این کلمه در جمله کنایه امیز جگرم را کلیا کردید به معنای خون کردن ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاچی غذای ساده ای شبیه آش . شاید و شاید بتوان گفت کاشی همان کاسه ای است که در آن آش می ریخته اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک کرشک واژه ای همریشه با لغت انگلیسی crest ( کرست به معنای پوست ) پوسته نرم روی سنگ ها که فرسوده شده است را می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند شهربابک به سنگ مشته ( سنگی که براحتی در کف دست جای می گیرد ) اغرچ یا اورگ می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غچ دادن در یک معنا به کنار هم گذاشتن سنگ ها گفته می شود. یا به عبارت دیگر دانه های خوشه وار کنار هم درختان را نیز غچ می گویند. در ذات این واژه فشردگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جِنگ یا ژنگ به چین و چروک پوست و یا ناهمواری های سطح زمین که از شیارهای متوالی پشت سر هم ایجاد شده باشند گفته می شود. به سرعت عمل زیاد در یک کار نیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خورین نام کوهی است در میمند شهربابک به معنای کوه خورشید برگرفته از واژگان خور و هور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه هورین در شهربابک کرمان نام روستایی است. به معنای خورشید و روشنایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَنگ ریخت چینی نام سمرقند است. می توان آن را از واژه "کنهه " ایرانی و گواهی شده از کاهینه ختنی ، فلز برنج و "کمسه " سنسکریت بمعنای مس سفید پنداشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کال به معنای خالی بودن نیز کاربرد دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُله و بُلیت یعنی ساده دل ، خل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاله در بازی سنتی پِل بازی به مسافت دور گاله می گفتند. همریشه با کلمات گلوله، گُلِّه است که مسافت زیادی را طی می کرده . البته گلوله در قدیم گرد و دای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهربابک کرمان به فردی که در خانه خود آرام و قرار ندارد و بیرون از خانه و بطور مداوم در حال گشت و گذار در جاهای مختلف است گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پلوش از پاشیدن هم می آید و گاهی به معنای چیزی که در اثر شکستن و خرد شدن به قطعات ریزی تقسیم می شود گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابله و سبک سر و بی مزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه هانمیددر فرهنگ و گویش مردم میمند کرمان به معنای درست و کامل و بدون نقص یا خودمانی تر به معنای درست و حسابی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هامین به معنای همراه و کمک کننده هنوز در روستای تاریخی میمند کرمان این کلمه به همین معنا به کار می رود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانا از ریشه ده یا دی به معنای گرفتن و بدست آوردن دانا از ریشه دا به معنی اندیشیدن و شناختن مانند لغات ویدا یا ودا به معنای دانستن در سانسکریت دانا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ایران باستان پادشاهان یزدان گزیده بودندو فره ایزدی داشتند. اردشیر یعنی پادشاهی که خداوند او را انتخاب کرده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش میمند کرمان قاش ( شکاف ) کوه به صورت کاشکُر تلفظ می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در میمند کرمان کَل، کَهل، کهلو به معنای چشمه و محل جمع شدن آب بکار می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پله یا پهله یا پهل گذرگاهی که بر جوی آب می ساختند و آب از زیر آن می گذشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی در گذشته زنان دچار عادت ماهیانه می شدند باید تا پایان پاکی و . . . در محلی به این نام دور از بقیه خانواده می ماندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گنبد، همان گنُ پت یا گمپت است . گن یا گندبه معنای یک دور یا دایره که همه چیز را می پوشاند و در بر می گیردو پت به معنای خالی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرح مثنوی ، کریم زمانی ، پاورقی صفحه ۱۸۶ صلا در اصل آتشی بوده که عربان صحرانشین بر پشته ها میافروختند تا ره گمشدگان و مسافران به دلالا آتش آنجا روند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در منطقه شهربابک کرمان به سنگ های دگرگونی شکسته و نوک تیز زُنگ می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژِنگ با تلفظ جنگ نیز دیده می شود. دهی در میمند کرمان به علت اینکه ناهمواری زمین آن بصورت شیارهایی موازی شبیه چین و چروک است به همین نام است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرجین یا گرچین وسیله است با چوبی استوانه ای شکل با تیغه های فلزی که برای کوبیدن خرمن های گندم و جو از آن استفاده می شده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در شهربابک کرمان فعلی بکار می رود به نام گُرژاندن به معنای زدن پشم و پنبه با دست. وسیله ای نیز برای کوبیدن خرمن های گندم و جو بکار می رفته است به نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کُرژ یا کُرج به چین و چروک لباس و پوست و. . . . گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنشک همان شیره گیاهی درخت بنه که روشن و شبیه قطره اشک است است. بنه اشک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهاش از دو واژه دها و آنش و انشا آمده و به معنی ایجاد هوشمندی و استدلال می باشد