تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در فارسی هوش به معنای مرگ ، ائوشیه به معنای بیمرگی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخشان و درخشنده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشنود کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایَوَنت یا میوَن یا میمند منسوب به مهر ، مهر دار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَرِغ به معنای کشتن و نابود کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَسیَ به معنای ماهی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهی از ریشه اَه در معنای هستی در مقابل واژه مَهَرک یا مرگ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاینده یا برابر کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاشیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سخن چین، کوژپشت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیب، بیماری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَور. . . . . . ابر اَوَرِ. . . . . . کمک و یاری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَرِتَ، چاقو ، کارد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستان، برآمدگی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پزشکی، درمان کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گله ، رمه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرچشمه، خانواده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غن به معنای کوبیدن مانند نیغن و جوغن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوپارون، هوپارون در معنای بلعیدن و نوالیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلیج فارس، بحرین همان بهران بوده که معرب شده است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باج، واج، واچ، وچ، واز به معنای سخن گفتن به آهستگی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیروان دین

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکل آب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفتگو

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه چیز آگاه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طول عمر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

سیاوَ ارشن به معنای دارنده اسب نر سیاه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتر نر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشایارشن از دو واژه خشیه و ارشن ترکیب یافته است. به معنای شاه نر یا شاه دلیر. در واژه گشنسپ نیز بخش گشن هم معنای ارشن به معنی نر و دلیر است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیت به معنای درخشان در واژه خورشید ( خورشیت ) می توان آن را دید

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیلان و دیلم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ماساگت به معنای ماهی خوار به ترتیب قلب های واژگانی زیر دا گذرانده است. از ماهی، ماسی، مسیه، مسیک ، ماساگت، مسگتای

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سُخر پهلوی به معنای سرخ فارسی است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوفر در زبان اوستایی به معنای سرخ است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چخرَ ( اوستایی ) چَرک ( پهلوی ) چرخ ( فارسی )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوش در پهلوی و ارشن در اوستایی و گشن فارسی به معنای نر است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واش از مصدر وارِت varet در پهلوی و در فارسی ورتیتن به گردیدن است. در کلماتی مثل وردنه به معنای محور و واژه رته به معنای گردونه دیده می شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپ تند رو

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب شستشو شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپراس به اندازه دو هاسر هر هاسر یک فرسنگ و هر فرسنگ هزار گام هر گام دو پا است. اسپریس میدان اسپ دوانی به اندازه دو هزار گام است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه اسپرس ( اسپریز ) ( اسپرسپ ) ( اسپرصف ) به معنای میدان اسب دوانی و در اوستا این واژه چرتا آمده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این واژه از کلمه اسپبار گرفته شده است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه استر جز اول آن اسوَ یا اسپ است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماکیان از واژه ماده یا همان ماتک پهلوی اخذ شده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی مات معنای مادر و در فارسی همان واژه مادیان می شود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اوستا نام اسب از ائورونت به معنای تند رفتن گرفته شده است. در اوستا مادینه اسب را اسپا یا اسپی می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسپ از واژه اس به معنای تند رفتن است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسپَ به معنای اسب نر و اسپا اسب ماده است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرغ، پرنده ای شکاری و در زبان کردی کوچک تر از عقاب