ترجمههای مائده حوایی (٤١)
در اشک ها تقدسی وجود دارد. آن ها پیامبران پر اندوه و عشق ناگفته هستند.
او به خاطر رفتار نادرست، پسرش را مورد حمله کلامی قرار داد.
زندگی مانند ترن هوایی است، تو بالا و پایین های زندگی خودت را داری، مگر اینکه سقوط کنی.
هر فرد حرفه ای زمانی تازه کار بوده است
شادمانی را برسنگ حک کنید و غم را بر ماسه بنویسید.
کسانی که کار می کنند، سزاوار خوردن هستند؛ کسانی که کار نمی کنند سزاوار گرسنگی.
به خاطر کمک های بسیار، شما سزاوار یک هدیه هستید.
ما عشقی را که فکر می کنیم لایقش هستیم، می پذیریم.
بی طرفی تصمیم داور توسط همه پذیرفته شد
یقه ی کت من فرسوده شده، باید آن را رفو کنم.
پارلمان هنوز برای مبارزه با بحران عمیق اقتصادی شروع نکرده است و صبر و شکیبایی عمومی دارد به سر می رسد.
او در سال ۱۷۵ پس از استعفای دیل از مقام سرپرستی دنتون به این سمت دست یافت.
هنگامی که پیتر در شمالی ترین حومه ی بریستول سرپرست شد، آنا این رویداد را با بارداری خود جشن گرفت.
آقای کاپلی در جوانیزمانی که هنوز کلیسای ویکتوریا پابرجا بود، یک کشیش در لارکسوکن بود.
حرف نهایی این است که ما امروز باید یک تصمیمی بگیریم.
حرف آخر این است که بازیافت سودآور نیست.
حرف آخر این است که آیا فرد احترام خودش را حفظ می کند یا خیر
به عنوان کودکان خردسال، ما برای غذا کاملا به دیگران تکیه می کنیم.
من به یک پرستار بچه احتیاج دارم که واقعا بتوانم به او اعتماد کنم.
امیدوارم بتوانم به محرمانه بودن شما در این مورد اعتماد کنم.
کیفیت کار او قابل توجه نبود، اما به این دلیل که قابل اعتماد بود، تایید شد.
شما خیلی خوش شانسید که یک مکانیک قابل اعتماد پیدا کردید.
ظهور این گل ها همیشه یک علامت قابل اطمینان از بهار است.
او از جاهای قدیمی صرفنظر کرد و جای دیگری به دنبال شرکت بود.
این کافه یکی از پاتوق های مورد علاقه ی نویسندگان و هنرمندان است.
آنچه پیش آمد، یک حادثه بود، اما مرگ زن برای همیشه در ذهنش ثبت شد.
در نوجوانی، هر هفته به فروشگاه سر می زدیم.
صحنه های غم انگیز هنوز در ذهن او باقی مانده اند.
گفته شده است که ارواح، قلعه را از قرن ۱۵ به پاتوق خود تبدیل کرده اند.
این کتاب همچنین جایزه ی کتاب ملی در شاخه کتاب های غیر داستانی را برنده شد
من رمان های او را خوانده ام اما کتاب های غیر داستانی اش را نه.