پیشنهاد‌های علیرضا حسن زاده (٤٦٨)

بازدید
٦٥٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حومه شهر - مناطق روستایی دور افتاده countryside

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با خونسردی و آرامشی غیر عادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با سرعت و ناگهانی به جایی رفتن ، اصطلاحا برقی و جنگی رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور از خانه خوابیدن بدون برنامه ریزی قبلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی دقیق و متمرکز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

صورتحساب ، صورت وضعیت حساب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

صخره نوردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

be unable to make progress

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوئل یا تیراندازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a traditional remedy or folk remedy درمانهای سنتی مثال: Fish oil has been used as a folk remedy since the eighteenth century

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

چیزی را با سختی زیاد تولید کردن produce something with great difficulty I find it very hard to GRIND OUT an original essay every week.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

طرح دعوا در دادگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مصالحه یا سازش arrangement which includes features of two contrasting idea; compromise

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

situation in which companies compete with each other to sell products as cheaply as possible; situation in which the standard of something gets worse ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

an idiom connected with the cycle of the moon which describes something that increases then decreases over time. کم و زیاد شدن چیزی در طول زمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

The idea is that you are going to do a lot of different things in order, hopefully, to find one thing that works. امتحان کردن مسیرها یا چیزهای مختلف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

when you spend your free time similarly to the time when you work. This expression comes from the idea that a bus driver would spend his holiday trav ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تماس های مکرر با کسی گرفتن و عدم دسترسی به او

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

انعکاس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی عینک آفتابی که دسته های تقریبا پهنی دارد و کمی اسپورت است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حین خدمت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نظر گرفتن فهمیدن to understand or accept an idea or a piece of information example: Banks need to take on board the views of their customers

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در تماس نبودن از کسی خبر نداشتن ” When you fall out of touch with someone, you no longer call them or email them or communicate with them very freque ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

توقف کوتاه در مسیر اصلی برای سر زدن به کسی یا چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

small chat مشورت کردن ، هماهنگ کردن ، صحبت کوتاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسکناس تازه و تا نخورده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چاپ شده حک شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیچیدن جلوی کسی در رانندگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

“To cut someone off” is a two - word phrasal verb meaning to move your car right in front of another car, usually so the other car has to slow down a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to suddenly start driving very fast ناگهانی سرعت رو افزایش دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیاد عطسه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با سرعت و ولع زیاد خوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تو کوک چیزی رفتن در خصوص چیزی دقیقاً مطالعه و بررسی کردن studied something carefully to find out more about it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لذت بردن ( از غذا ) enjoy ( normally used when you are talking about food )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در خصوص رابطه ، معنی قرار گذاشتن هم میدهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پر کردن با اجناس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

راه فرعی راهی که آزاد راه یا بزرگراه نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس زدن ترافیک

پیشنهاد
١

وسیله امرار معاش، روزگار گذراندن، نان خود را درآوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر از وُسع مالی کسی بودن، بالا بودن قیمت و هزینة چیزی یا جایی، از پس قیمت چیزی برنیامدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کف آلود کردن بدن هنگام حمام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پر کردن وام حمام برای حمام کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای شروع کردن روز حاضر بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظافت عمیق مخصوصا در خصوص خانه a deep clean - usually of a home ( often done at the beginning of spring )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای شام یا نوشیدنی به خانه کسی دعوت شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاری را سازماندهی کردن ترتیب کاری را دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اطلاعات زیادی در خصوص موضوعی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

easy to use or learn without any special knowledge

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحمل یک موقعیت سخت و دردناک ، تحمل کردن یک آدم که ازش خوشمون نمیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقشه جایگزین plan B