پیشنهادهای Setayesh-Arya (٤٢٧)
{از بین بردن} he ruined a family tradition of honesty او سنت خانوادگی درست کاری را از بین برد
ضرر و زیان/خسارت
معاینه{ توسط دکتر }
براق نگه داشتن
اخراج کارمندان
اتاق بهم ریخته و بی نظم
یافتن شغل
وکلای محاکمه
محاکمه
جایگاه ( در دادگاه )
امرار معاش
آزار دادن
هو کردن
کف زدن، تشویق کردن
به من گوش بسپارید
قصد داره که
آرامش کامل
نظام تادیب ( ادب کننده )
تظاهر کردن
ریش گذاشت
لایحه the bill to pass لایحه تصویب شود
به نتیجه رسیدن در کاری
تصمیم خودم را گرفتم
توضیحی برای پیدایش این کلمه: villaعبارت بود از مزرعه ای کوچک و ساختمان هایش. اتصال چنین ساختمان هایی یک village ( روستا ) را تشکیل دادو فردی که در چن ...
نخست وزیر
به مردم محلی یک روستا میگن
به چشم حقارت به کسی نگاه کردن
آدم پست
سُرخوردن روی. .
تشدید کردن
از بین بردن
به راحتی
اصلا خوب نیست
تاثیری نداره
کوتاه کردن
پرخاشگری
دقیق
مغاک/کف ژرف اقیانوس
مرهم بخشیدن
حقه ها
مثال:not the slightest idea کوچکترین چیزی نمی دانست ( یعنی هیچی نمیدونست )
به یادآوردن
از هم پاشیدن
مثال: A thousand miles and poles apart و هزاران مایل تیکه پاره میشه
از هم پاشیدن
از دستم در رفت
من خیلی داغونم!
دیر رسیدن
تو دیگه به چیزی اهمیت نمیدی
پرسه زدن