پیشنهادهای چنگیز بالاکوهی (١٢٢)
وِری/ veri : لثه مانند: مانده های خوراک از روی وری ها پاک کرد و. . . کلیدر محمود دولت آبادی
کِلغَر / kelghăr : یک جور هیزم. مانند: ماه درویش، پای اجاق نشسته بود و کِلغَر به آتش زیر دیگ می انداخت. کلیدر محمود دولت آبادی کلغر : با غین ن ...
تَرقِبید/ tărghebid : نام درخت مانند: کوتاه ترین ترقبید، از دیوار برابر، به قامت تر بود. کلیدر محمود دولت آبادی
خَویر/ khavir : کَرت مانند: رودخانه بهاره بود که از بیخ دیوار باغچه ها و خَویرها می گذشت. کلیدر محمود دولت آبادی
تواتر/ tăv�t�r : زبان به زبان. مانند : اینش را دیگر نمی دانم! تواتُره که طرف های کال شور هم دو تا امنیه گم شده اند. کلیدر محمود دولت آبادی توا ...
یَل/ yăl : نیم تنه مانند: خاله سکینه، چارقد چرکمُردی به سر داشت و یَا کهنه ای به روی پیراهن بلندش به آن کرده و. . . کلیدر محمود دولت آبادی یل y ...
چغوک/ ch�ghuk : گنجشک. مثل چغوک بی پر دارم خودم را به این دیوار و آن دیوار می زنم! کلیدر محمود دولت آبادی چاغوک/čā - guk ( ا. ) : نام گنجشک در ...
تنبیدن/ tonbidăn :فرو ریختن، آوار شدن. ( رُمبیدن هم آمده است ) . مانند: فرسایش عباس جان، از ترِختی تا تُنبیدنش، خود داستان ها دارد. کلیدر محمو ...
ترخت / trekht : شق، راست، سیخ وار. ( در اصطلاح : عصا قورت داده ) مانند: فرسایش عباس جان، از ترِختی تا تُنبیدنش، خود داستان ها دارد. کلیدر محمود ...
پشنگیدن/ p'shengidan : پافشیدن، افشیدن مانند: نرمه های نور، پاش خورده، پشنگنده، درخشان باز می تابد. . . کلیدر محمود دولت آبادی پشنگیدن/pašang - ...
گازَل/ g�zăl : صفتی برای میش. ( زیبا= گوزل ) مانند: کِرّی و گاز آنجا افتاده بودند. کلیدر محمود دولت آبادی گوزل{گوزال}[ص]۱ ) زیبا، خوشگل، قشنگ. ...
کِرّی/ Kerri :گوسفند با گوش های کوتاه و کوچک. مانند: کِرّی و گازل آنجا افتاده بود. کلیدر محمود دولت آبادی
هِلِه پوک / helpful : بهت زده، ساده انگار مانند: مکر و هله پوک بود. کلیدر محمود دولت آبادی
سُم/ s�m :نقب، جای زمستانه ی گوسفندان درون تپه سار. مانند: گنگو گفت که داشته اند گله را می برده اند به سُم. کلیدر محمود دولت آبادی
دیشلمه/ dishlămă : حبه مانند: دل انگشت هایش به نرمی، زبری دیپلمه های قند را لمس می کرد. . . کلیدر محمود دولت آبادی
مسکه/meskă :کره مانند: نان و کاسه ی مسکه ی درون مجمعه را، . . . کلیدر محمود دولت آبادی مَسکَ/ meska : کره واژه نامه ی گویش تون ( فردوس ) تالیف: ...
هوچ/ h�ch : حرف ندا مانند: گوش ها تیز کرد و هوچ کشید. کلیدر محمود دولت آبادی هوچ خاردَن huč x�rdan ( مص. مر. ) ۱ - تاب خوردن روی تاب یا از شاخه ...
بیده/bideh :لوله داری از علف تازه که خشکانده شده باشد. مانند: غربال از بیده پر کرد، . . . کلیدر محمود دولت آبادی
خویس/ kh'vis : بخار آب. ( در مثل: بخاری که روز آفتابی از خاک برف نشسته برخیزد. ) مانند: خویس ملایمی از آب می دمید. کلیدر محمود دولت آبادی
هَرای/hăr�i : بانگ مانند/ هرایی بیابانی می توانی یله بدهی. کلیدر محمود دولت آبادی
مِیار/ mi�r :ابزار شخم زن مانند:پا به روی زمینت بگذاری و میار بر میانگاه یوغ ببندی . . . کلیدر محمود دولت آبادی
چغر/ chegher : سخت مانند: پوست خشکیده و چغر زمین را - . . . کلیدر محمود دولت آبادی چَغَر/ čagar : درشت و ناملایم و ناهموار و کلفت. گودال واژه ن ...
درای/d'r�i : زنگ گردن گوسفند یا شتر مانند: بانگ خروس و نوای درای گله ای از دور. کلیدر محمود دولت آبادی
پَل/ păl :گام بلند. مانند: ایستاد و اسب سم بر سایه کوبید. پلِ شکسته. بیخ دیوار خانه. کلیدر محمود دولت آبادی
پُفه/ p�fe :بسوده ی پف، کنایه از برف اندک، به اندازه ی یک پف = فوت! مانند: پست و بلندی های چارگوشلی در سایه روشن وهم انگیزی نشست کرده و پفه ی سبک بر ...
پرابست/ părăbăst : حصار پرابسته/ părăbăste : محصور مانند: آزردگی اش همه از در و دیوار که پیرامونش پرابسته اند. کلیدر محمود دولت آبادی پروست/ pa ...
کُلیدَن/ k�lidăn :کندن، مالیدن. مانند:کوری را دزدانه کُلیدَن، . . . کلیدر محمود دولت آبادی
خِپّنَه/ khep'pănă : پنهانی، دزدانه. مانند: آرام و خپنه به سوی چادر زنها رفت. کلیدر محمود دولت آبادی
ناتاو/ n�t�v : بد قلق، جَلَب، پیچیده با بار منفی. مانند:ناتاوها می دانم چه جور تله ای برایم کار گذاشته اند! کلیدر محمود دولت آبادی ناتَو/ nātav ...
شوخکینه/ shukhkineh : ترکیبی از دوستی و لج. کلیدر محمود دولت آبادی
گزلیک/ găzlik : خنجرک مانند: خان عمو گزلیک از بیخ پاتاوه بیرون کشید و. . . کلیدر محمود دولت آبادی گزلیک/ gəzlik :چاقوی کوچک فرهنگ واژگان تبری ...
چُر/Ch�r : ادرار مانند: اما در سوزن ده، ما فقط یک چُرِ بلبلآب داریم و سه تا ماهور شنی زمین. کلیدر محمود دولت آبادی چُر/ čor ( ا. ) : چل، آلت تناس ...
زیپاو/ zipāv مانند: تو هم ماهک! به فکر آب زیپاوی باش. کلیدر محمود دولت آبادی زیپو/ zipo ( ص. ) ( گفتگو ) ( طنز ) ( مجاز ) آب زیپو مانند: یک چای ...
پاتاوه/ P�t�ve : مچ پا پیج مانند: ناچارم ورخیزم، چارق پاتاوه کنم و سر به ردش بگذارم! کلیدر محمود دولت آبادی
بُزخو/ bozxu [تر. ، = بسخو= بسقو] ( ا. ) کمین بزخو کردن ( مص. ا. ) کمین کردن. فرهنگ بزرگ سخن حسن انوری پسخو/ p�skhu : کمین، به کمین نشستن ( بزخو ...
کلَف/ k'lăf : دهان، ( غالباً منسوب به حیوانات به کار می رود ) . مانند: می خواهی با اسب ها ی خسته، خودمان را به کلف گرگ بیندازیم؟ کلیدر محمود دولت ...
ساج/ s�dj:نان، خمیر را برسانی یا بر حلبی پهن کنند و روی آتش اجاق بپزند. مانند: اول بگذار این ساج ها را از زیر دست و پا جمع کنم. کلیدر محمود دولت ...
زوالَه/ z�v�lă : چونه خمیر. مانند: پنجه زد، مالاند و زواله هایی از خمیر فراهم آورد، . . . کلیدر محمود دولت آبادی زُوَالَ zovāla ( ا. ) : چانه ...
کُله/ k�lă : کوتاه، کوچک. مانند: به یک خلاشه چراغ و هیزم را گیراند و خود چوب کُله ای به دست گرفت تا شاخه های درهم شکسته ی هیزم را بر هم اندازد. کل ...
خلاشه/ kh'lăshă : سیخ چوب مانند: بلقیس، کبریت و فانوس آورد، به یک خلاشه چراغ و هیزم را گیراند. . . کلیدر محمود دولت آبادی خَلَاشَ/ xalāša ( ا. ...
چکَنَه/ chekană/ خرده پا. ( غالباً به دارنده ی گوسفند معدود اطلاق شود ) . مانند: . . . ، هیچ تقلایی برا چکَنه خرده پا نمی کند. کلیدر محمود دولت ...
لاخ/ L�kh : تراش تیز و تک افتاده ی کوه. مانند: یعنی میان محله ی شما چار لاخ هیزم یافت نمی شود؟ کلیدر محمود دولت آبادی لاخ/ l�x : ( ا. ) سنگ سخت ...
بُرّ/ b�rr : دسته. ( بُرّ زدن به معنای جدا کردن، ربودن ) . مانند: این بُرّ مادیان که باد شدند و به هوا رفتند! کلیدر محمود دولت آبادی بُرّ/ bor ...
دلاغ/ del�gh : اصطلاحی برای سرما خوردگی چار پا ( اسب، الاغ ) مانند: فقط غم اسب ها را دارم. امشب از سرما دلاغ نشوند خوب است. کلیدر محمود دولت آبا ...
دیرک/dirăk : ستون مانند: اسبها کنار دیرک چادر گوش تیز کرده و ایستاده بودند. کلیدر محمود دولت آبادی دیک/ dik : ۱ - راست، عمود. ۲ - برجسته ۳ - برآ ...
بَفشی/ băfshi :عمل کشیدن تریاک با سیخ و نعل اسب، یا سنگ. مانند: . . . اگر تا یک دم دیگر چای و بَفشی و آتش به اش نرسد، دنیا را به آتش می کشد! کلیدر ...
یَساول/ yăsăvol : واداشته شده، منتظر نگاه داشته شده. مانند: - تا کی باید در این هوای سگی یساول بمانیم ما؟! کلیدر محمود دولت آبادی
خَپ/Khăp : فرو خفتن، نهفته شدن، پنهان شدن = خَپ کردن. مانند: زیور و ماهک در پیش ایستاده، و مارال در پناه شانه های ایشان خپ کرده بود و می کوشید تا ن ...
دنگال/dăng�l : لَخت، بی قواره. مانند: بی آنکه دست هایشان به اختیار خود باشد، همدیگر را می زدند. دعوایی دنگال. کلیدر محمود دولت آبادی
یلن/ yălăn : بیکاره مانند: شیدا بر زمین افتاد، برخاست یَلن یَلن در پی او رفت: کلیدر محمود دولت آبادی یَلَ/yala ( ص ) : رها، یله، ولگرد و بی تربی ...