پیشنهاد‌های دکتر محمدرضا ایوبی صانع (٢,٤١٨)

بازدید
٢,٤٩٠
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به کلمه attractive در توضیح این کلمه در تعریف آکسفورد دقت کنید. آراستن، پیراستن و مانند آن که با جاذبه های جنسی همراه است. پس قاعدتاً هر زیبایی و مان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

to make something/somebody look more attractive by decorating it or them with something. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با توجه به تعریف آکسفورد از این واژه، جذابیت وکششی است که مرتبط با جاذبه های جنسی است، به مثالی که خود آکسفورد آورده دقت کنید: an attractive woman مح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

. Ox. ( of a person ) pleasant to look at, especially in a sexual way

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به این جمله از یک داستان قدیمی یهودیان به نام "چکش:The Hammer" توجه کنید: At one end of the room stood a sumptuously - carved bookcase در یک سر اتاق، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

extremely costly, rich, luxurious, or magnificent . Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

in a very expensive or impressive way. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-٧٦

در لهجه کرجی یالان ( بچه های کرج ) ، به بچه یا دلبند و مانندآن می گویند: ببه ( به فتح اول و کسر دوم ) ببه جان! اینجه دیار کرجه کرجیا! کرجی گپ بزنین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

a word used to address a young woman, or your wife, husband or partner, usually expressing love but sometimes . Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

fascinating

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

charming

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

با توجه به مریام وبستر، میشه استعاره از سلاخ خانه یا همون قصابی گرفت. محمدرضا ایوبی صانع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

archaic : a meat market. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

to walk in a slow and lazy way or with difficulty, dragging your feet along the ground. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

liberal or generous in bestowing gifts or favors. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

in large quantities; large. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

to give a document, proposal, etc. to somebody in authority so that they can study or consider it. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to yield to governance or authority. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

to see ( something, such as a development ) beforehand . Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

to think something is going to happen in the future; to know about something before it happens. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

disturb

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

to argue strongly for something you want, especially for changes in a law, in social conditions, etc. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

to excite and often trouble the mind or feelings of. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

با توجه به تعریف آکسفورد فکر می کنم معادل زیر مناسب باشه: آس و پاس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

با توجه به تعریف آکسفورد فکر می کنم معادل زیر مناسب باشه: خانه به دوش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با توجه به تعریف آکسفورد فکر می کنم معادل زیر مناسب باشه: آسمون جل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

to walk, tread, or step especially heavily . Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

a person with no home or job who travels from place to place, usually asking people in the street for food or money. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به این جمله از Soviet دقت کنید: all the lands to be inundated for the great hydro - electric plants زیر آب رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پوف! برای مواقعی که از یک کاری احساس خستگی می کنیم ( و مانند آن ) و با فشار هوای داخل شش ها رو می دیم بیرون که صدایی مثل پوف ایجاد میشه. ظاهر این کلم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به این جمله از کتاب شازده کوچولو دقت کنید: Your cigarette has gone out سیگارتون خاموش شده اینجا بهترین معادل برای gone out که با سیگار هم مطابقت داشت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

به این جمله دقت کنید از کتابSoviet: fluffed up his pillow البته در فارسی معادلی براش پیدا نکردم یا مرسوم نیست، ولی کاریه که معمولاً همگی با متکاهامون ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

veil

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عینک مطالعه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

violate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

invade

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

break

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

violate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

invade

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

a person whose job is to serve customers in a shop. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

interrupt

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to break apart . Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to make it difficult for something to continue in the normal way. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

distortion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

slither

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

the state of not being definite or certain because you may want to change it later. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

the quality or state of being tentative or hesitant . Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

tutor

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

educator

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

mentor