پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٣,٠٢٨)

بازدید
٦,٨٨٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺭﻓﻴﻊ ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺭﻓﻴﻊ ( ...

پیشنهاد
١

سید مقاومت درود خدا بر روان سید حسن نصرالله، که توسط رژیم کودک کش اسرائیل با حمایت دولت مستکبر آمریکا در مهرماه 1403 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پیشنهاد
٠

سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ) سردار م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مُصِرَّه: مونث مُصِرّ، اصرار کننده، پافشاری کننده. وَ الأُْمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَهٌ عَلَی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُصِرَّه: مونث مُصِرّ، اصرار کننده، پافشاری کننده. وَ الأُْمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَهٌ عَلَی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

main مِین یعنی اصلی. 2main ) domain یا دو مِین بر وزن خمین ) یعنی دامنه, که در فارسی به دامین معروف شده است. واژه دامنه در زبان فارسی از کلمه انگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تملی: حرف ت این نماد بیانگر کلمه تسهیلات و ملی هم اشاره به بانک ملی می کند که برای اوراق تسهیلات بانک ملی این نماد در نظر گرفته شده است. تسه: مخفف ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسه مخفف کلمه ی تسهیلات است که به عنوان نماد اوراق تسهیلات خرید مسکن بانک مسکن در نظر گرفته شده است. نماد تسه، به عنوان یکی از انواع اوراق بهادار، فر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشو/khashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیبا و جذاب است. خشو از کلمه ی خش یزدی به معنای خوش و خوب است. مثال: نگاه کن، ببین، چقدر خشو شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم نَقّارِه/chashm naqqaare/ در بعضی از لهجه ها مترادف چشم دریده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم نَقّارِه/chashm naqqaare/ در بعضی از لهجه ها مترادف چشم دریده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غَافِرِ الذَّنبِ یعنی آمرزنده گناه. غَافِرِ الذَّنوبِ یعنی آمرزنده گناهان. ذنوب جمع کلمه ذنب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غَافِرِ الذَّنبِ یعنی آمرزنده گناه. غَافِرِ الذَّنوبِ یعنی آمرزنده گناهان. ذنوب جمع کلمه ذنب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندان قیامت با اعمال شاقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندان قیامت با اعمال شاقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمل قرمز و متورم شدن اندک پوست که� با سوزش کم ( با لمس یا بدون لمس ) همراه است وَرزُلیدَن /varzolidan/ گویند و عموما، ورزلیدن بعلت اصطکاک بوجود می آی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمل قرمز و متورم شدن اندک پوست که� با سوزش کم ( با لمس یا بدون لمس ) همراه است وَرزُلیدَن /varzolidan/ گویند و عموما، ورزلیدن بعلت اصطکاک بوجود می آی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمپاد مخفف عبارت "حمایت از پایان نامه های دانشجویی" است طرحی در صندوق بازنشستگی کشوریست که وام طرح حمپاد در این زمینه پرداخت می شود. وام حمپاد، توسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ﻳَﺂ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍْ ﻟِﻢَ ﺗَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻣَﺎ ﻟَﺎ ﺗَﻔْﻌَﻠُﻮﻥَ ( آیه دوم سوره مبارکه صف ) ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خلوتگاه:جای خلوت، خلوت جای. بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست. حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صبا: نسیمی که رابطِ عاشق ومعشوق است. از جانب منزلگاهِ معشوق می وزد وعطروبوی اورامی پراکند وبه عاشقان می رساند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر در نیاوردن یعنی نفهمیدن. درک نکردن : از این مطلب سر درنیاورد. من که سر در نیاورم به دو کون گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست ( حافظ ) گرچه راز آفرینش بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...

پیشنهاد
٣

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...

پیشنهاد
٠

دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل سنگین دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کارهایش نوع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از اتباع آن: حرف و گف گف و غصه در ضمن: اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی یا تقلید. اِتباع/etbA/: نمونه ای از فر ...