پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٣٨٩
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهم و ضخم یکی هستن ، چنانچه در برخی لهجه ها گاهی ح به جای خ می نشیند ، � نرخر و نرحر �همانطور که س به جای ش می نشینه � شلیطه و سلیطه � ، در اینجا در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکی taki یگانه ای ، بی همانندی ، بی نظیری ، احدی ، یکدانه ای ، منفردی ، فردی ، کمسانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ازگ azg در گویش شهربابکی به تیغه باریک چوب یا تراشه چوب گفته می شو د ، ازگ غیر از ترکه است وغیر از خار است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشتلم osh to lom در گویش شهربابکی یعنی اعتراض و داد وبیداد شخص بدلیل نپذیرفن چیزی هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شریط sherit ریسمانی ار لیف خرما که زبر است، در گویش شهربابکی به ان ریسمان سیس می گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوبنگه dobangeh در گویش شهربابکی به معنی گیج شدن از وراجی کسی است میگن سرمون دوبنگ شده ایقد گف نزن ، لغت دوبنگ همان دبنگ است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جار jaar در گویش شهربابکی به معنی صدای زدن با صدای بلند است ، این نوع صدا زدن بخصوص برای آبیاران کاربرد داشت ، که به این روش از مسافت دور به یکدیگر خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ضرب المثل شهربابکی در این باب هست که میگه ازسگ درنده و زن شلیطه ودیوار پوده ( پوسیده ) پرهیز کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پق pagg در گویش شهربابکی به معنی پهن شده چیزی است که در اثر کوفتن یا برخورد یا هر عاملی ایجاد شده است ، خزانه های ژنی مان ز مرز ، خارج بود ، دماغ پق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پتورpotoor در گویش شهربابکی به معنی مقدار بسیار کم یا هیچی است ، مثلا میگن یه پتورویی ( یه کمی ) نمک بریز تو اوگرموا ، دکترا میگن برا فشارخون خوب نی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کش خلق cash kholgh بد اخلاق ، بد رفتار ، اوقات تلخ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کش cash از ریشه لغت کشیدن است ، وکشیده وکشنده هم معنی دارد ، گاهی پسونداست، مانند ؛اسب بارکش، به معنی اسب کشنده بار ، گاهی پیشوند مانند کش خلق ، به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضخم zokhm در گویش شهربابکی به بوی گوشت پخته نشده گفته می شه، بوی ضخم میده

پیشنهاد
١

عوض بدل کردن avaz bedal kardan مبادله کردن ، تعویض کردن ، بده بستون کردن ، رد وبدل کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عوض بدل ، avaz bedal تعویض ، معاوضه ، قلب ودغل ، بده بستون ، رد وبدل در گویش شهربابکی میگن عوض بدلو تو کماجدونو ، یعنی بده بستون ممنوع ، منتفی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بدن اختری bedan akhteri بدنی برای عروج به اختران ، بدن روحانی ، مشابه بدنی که در خواب داریم ، بدن پرنده ، برن بالارونده ، بدن سریع الحرکه ، براق ، روح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دور door در گویش جنوب کشور دور ودیر هردو به هر دومعنی برای فاصله ی زمانی وهم فاصله ی مکانی بکار میره ، در گویش شهربابکی مثلا میگن دور رسیدم قطار خات ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنیرک tenirak در گویش شهربابکی به میله فلزی گفته میشود که برای تنور نانوایی کاربرد دارد ، لازم به ذکر که تنور های قدیمی با هیزم قیچ وطاق گرم می شدند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنیر tenir تنور ، تنوره ی آسیاب، در گویش شهربابکی تنور داریم ولی میله تنور رو تنیرک ( تنیرکو ) میگن، در گویش فارسی واو گاهی به ای تبدیل میشه ، مثلا ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

عوض به در avaz be dar در گویش شهربابکی عوض بدر به معنی معاوضه دو چیز پایا پای است ، تعویض دو چیز باهم ، میگن، عوض بدرو تو کماجدونو، کنایه از معاوضه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ور تولیدن var toolidan در گویش شهربابکی به معنی قبول نکردن وزدن زیر حرف همراه ورجک ورجک کردن وهوا پریدن است ، میگن حرف حساب که میزنی قبول نمی کنه ور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ور جکیدن var jekidan در گویش شهربابکی به معنی پریدن به هواست که کاربردهای متفاوتی در گویش داره مثلا میگن ترسیدم ورجکیدم، یا حرف حق رو قبول کن اینقدر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گیپ پا gip pa در گویش شهربابکی گیپا مخفف گیپ پا است که به معنی چسبیدن دو پا به هم است ، گیپ به معنی چسبیدن وجفت شدن است ، وقتی میگن تیپا زیرت میزنم ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گیپ gip در گویش شهربابکی به معنی جذب شدن دو چیز کنار هم است ، چسبیدن ، مثلا در بهبود زخم گفته میشه که زخم گیپ اورده یعنی به هم اومده وترمیم شده ، یا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

malak پری فرشته ملائکه malek صاحب مالک پادشاه molkفرمانروایی پادشاهی حکومت melk زمین زمین کشاورزی باغ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آنکیaneki آنی ، اندکی از زمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دی dii در گویش شهربابکی به معنی دیگه ، دیگر ، است ، مخفف دیگر dii به معنی دیروز dey برج دی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

آغوشیدن ؛ این لغت در فرنگ فارسی وجود ندارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نعشه ، na e sheh ریشه لغت از عیش است ، به معنی فردی که بر اثر مصرف مواد مخدر به حال خوشی وارد شده ، وبه اصطلاح لول ه ، متضاد آن خمار است که فرد با نر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لول lool نعشه ، شنگ ، سرخوش ، مست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس پوشاندن ؛ تلبیس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلبیس talbis لباس پوشاندن ، پوشاندن حقیقت ، مکر وریا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جکو jacoo در گویش شهربابکی به عنوان صفت هر جانور جهنده ای اطلاق می شود مثلا ملخ جکو ملخی است که می جهد ، سروده ای هم از کهن وسال های که ملخ می اومده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکستنی shcasteni خرد شونده ، در گویش شهربابکی اشکستنی می گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تین tin در گویش شهربابکی به محفظه ی زیر حمام های قدیمی که در آن هیزم می سوزاندند تا حمام گرم شود ، تین حمام می گفتند، وبه شخصیرکه این را انجام می داد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

قوام ghavaam استحکام ، استواری ، پردوام بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوام دار gha vam daar مستحکم ، پر دوام ، ماندنی ، استوار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شب اول قبر shab aval ghabr در عامه اولین شبی است که میت مدفون می شود ، امابرخی عرفا گویند منظور از شب اول قبر دنیاست یعنی کل زندگی دنیا یه شب هست که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برملا bar mela هویدا ، علنی ، آشکار ، نمایان ، ضرب المثل شهربابکی که میگه ؛ سر کل زیر کلای ه ، چش کور رو ور ملای ه ، یعنی سر کچل رو میشه زیر کلاه پنه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

واله vaaleh کسی که از عشق حیران وسرگردان شده ، شیدا ، مجنون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناله گر naleh gar ناله زن ، زار زن ، نالنده ، زار زننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آموخته aamokhteh در گویش شهربابکی" آمخته "میگن به معنی عادت کرده شرطی شده، کلمه معتاد برای آن مناسب نیست ومعنی ومفهوم متفاوتی داره وبیشتر برای اعتیاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سار saar در گویش شهربابکی به معنی بی نمک بودن شخص است ، ساری ممکن است در چهره باشد که زیاد سفید وبور بودن است ویا در اخلاق باشد که لوس بودن است ، متض ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب آبی aasiyaab aabi آسیاب آبی انرژی موردنیاز خودرا ازنیروی جاذبه زمین که بر ستونی از آب اعمال می شود بدست می آورد ، آب قنات یا . . . آبی که هم سط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشرک moshrek کسس که در وادی کثرت است وبه توحید راه نیافته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به خر کشیدن be khar keshidan در گویش شهربابکی کنایه از حواله به خر نر دادن است ، مثلا میگن تحریم ها خار ملت به خر کشیده ، یعنی تحریم ها مردم رو بیچار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنوره tenooreh مکاتی از آسیاب های آبی قدیمی بوده که مشابه یک تنور ناوایی ساخته شده بوده ، دهانه در بالا محل ورود آب قنات بوده که همسطح زمین اطراف بود ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشکات meshcaat چراغی که خدا خود را بدان مثل زند، آن چراغ به مثال چراغ بادی است که شعله نداشته باشد، پس نوری دارد که از چراغ خارج نمی شود چون بواسطه ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دو dow دویدن برای مسابقه ، نوبت بازی که داو هم میگن ، در گویش شهربابکی وقتی میگن دو دشتشون هست یعنی میدان بازی ونوبت بازی دستشون هست ، بازی ممکنه اجت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داو daaw ادعا ، نوبت باری ، انتخاب دوره ی بازی ، در گویش شهربابکی "دو" گفته می شود ، ، گرچه کلمه دو به معنی دویدن است اما کاربرد دیگر دو ، بازی است ...