پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٣٤٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مکان mecan فضا ، جا ، مکای که می شناسیم دارای ویژگی هایی به شرح ذیل است ؛ 1 مکان محصول خلق شدن ماده است و وجودش وابسته به وجود ماده است ، 2 مکان هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم برزخی chashme barzekhi برای کسی است که با بسته بودن چشم ببیند، واین گاهی در حالتی است که برخی عرفا بدان وارد شوندو بدون اینکه هدف ایشان این باشد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سگ دست sag dast میله ای که مشابه دست سگ کمی خمیده وکج بوده وچرخش فرمان را که به اهرم فرمان منتقل شده ، دریافت کرده وبطور مستقیم به چرخ ها منتقل می ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاکی paki ابزاری مشابه کارد کوتاه وکند که در قالیبافی برای بریدن نخ اضافی هرگره استفاده می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دول dool در گویش شهربابکی به دلو که با آن آب از چا می کشند گفته می شود ، دول هنچنین بکار مقنی قنات برای لای روبی می آید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لمگرد lamgerd از محله های شهربابک است که منطقه ای کشاورزی مسکونی در شمال شهر قرار دارد، اصل لغت رامگرد است که به مرور زمان در گویش با جایگزینی ل به ج ...

پیشنهاد
٠

زیر دلش میزنه zir delesh mizeneh کنایه از نپذیرفن امری است که مناسب پذیرش شخص باشد ومسلم در پذیرش برای فردی در شرایط واحوال آن فرد باشد، در گویش شهر ...

پیشنهاد

خوشی زده زیر دلش ، کنایه از مقر نیومدن و سر تسلیم نداشتن ونپذیرفتن چیزی که برای فردی مناسب است اما طرف از زیرش در می ره و از پذیرش طفره می ره ، در گو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دلش گفته be delesh gofteh در گویش شهر بابکی کنایه از اهمیت ندادن ونپذیرفتن ، دستور وفرمان و یا پیشنهاد کسی ، پوچ دانستن، ردکردن وبیخود انگاشتن ، س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسماعیلی esmaeili هم نام خانوادگی است وهم به شیعه ای گفته می شود که جزو شیعه ی اسماعیلیه است ، رجوع شود به لغت ، اسماعیلیه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسماعیلیه esmaaeiliyeh فرقه ی شیعه مذهب هفت امامی ، که شش امام از شیعه دوازده امامی را قبول دارند، وبه همین دلیل شش امامی هم نامیده می شوند ، بطوریکه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خر موشه khare moosheh در گویش شهربابکی خری که هم احمق وهم مکار است و کنایه از انسانی است که چنین ویژگی هایی داره، مثلا میگن خر موشه به مرگ خودش وضرر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

موشه mosheh در گویش شهربابکی به نوعی خر بد جنس گفته می شه همچنین کنایه از انسان مکار وموذی است که احمق هم باشه ، میگن خر موشه هم به ضرر خودش راضی هست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دونه doneh دانه ، بذر ، تخم ، واحد شمارش ، در گویش شهربابکی به برجستگی پوستی هم گفته می شود ، جوش کورک ، یه ضرب المثل دارن که میگه ، عروس ما عیبی ند ...

پیشنهاد
٣

بخش کردن کلمات ، سیلاب بندی کلمات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

الخارق alkharegh در گویش شهربابکی در گذشته به بالاپوش گفته می شده ، این لغت از خرقه گرفته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلته colteh در گویش شهربابکی به معنی مقنعه است ، که به آن کلیته هم میگویند، قدیم هاشون میگفتن خدا کنه کلا سرو باشه ، کلته سرو بسیاره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جوون joovoon در گویش شهربابکی به معنی زیبا رو وخوشکل است

پیشنهاد
٠

انداز ور اندار andaz var andaz در گویش شهربابکی به معنی زیر ورو کردن وبررسی کردن است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تشر teshar تهدید کردن با گفتار ، توپ وتشر باهم بکار می رود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کوچ caoch با این تلفظ در گویش شهربابکی کووچ به معنی چیزی که گودی آن نظیر قاشق باشد کیاه کووچک ( بارهنگ ) برگ های ملاقه مانند داردوبه همین علت به آن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنها خور ، tanhakhor در گویش شهربابکی به طحال تنها خور یا تناخور گفته می شود , عضو بنفش رنگ که دارای رگ ها ومویرگ های فراوانی است وبخشی از سیستم دفاع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاش باد کرد ، در گویش شهربابکی کنایه از این است که لو رفت و گیر افتاد وهمه متوجه شدند ، میگن پاش باد کرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغزو maghzoo در شهربابک به هسته های بادام تلخ که با فراوری شیرین شده ، مغزو می گویند ، مغزو نوعی آجیل عید است که پس از برشته شدن بصورت ، مخلوط با گند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بیگ beyg بیگ معادل خان است ، این لقب به بزرگ منطقه از طرف حکومت در زمان های گذشته اعطا می شده ، مانند محمد رضا بیگ که بزرگ ه منطقه ی کهتنو عباس آباد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیس ، در شیمی آلی ، وقتی در مولکولی استخلاف ها در یک سمت مولکول قرا داشته باشند اصطلاح سیس و وقتی استخلاف هاروبروی هم باشند ، اصطلاح ترانس بکار می رود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اطوار ، atvar ادا داشتن ، در گویش شهر بابکی معمولا به شکل ادا اطوار بکار می رود ، وبه معنی، پک وپز بیجاست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هموار کردن ناهمواری های رنگ ماشین را با کاغذ سمباده نرم ، پوس آب کردن می گویند وبا پولیش همراه است ، پوساب پولیش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کف ساب caf sab تراشیدن ناهمواری ها و صاف کردن خوردگی های سر سیلندر ماشین را کف ساب کردن می گویند

پیشنهاد
١

ضریب سوید برگ sovid berg ضریب ته نشست هنگام سانتریفیوژ است، با s نشان داده می شود واز نام کاشف آن گرفته شده ، در مثال این ضریب برای ریبوزوم های پروکا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سیس sis در گویش شهربابکی به معنی نوعی ریسمان قهوه ای رنگ و زبر است که از رشته هایی از درخت خرما است، به دست می آید ، به دلیل زبری و خشن بودن ، هر چیز ...

پیشنهاد
١

نکبت کلافه کردن در گویش شهربابکی کنایه از حالت کسی است که مرتب رنج وقصه الکی وبیخودی برا ی خودش درست می کنه وبه قول امروزی ها دنبال کننده موج منفی ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاک celak در گویش شهربابکی به بخشی از شاخه خشک شده می گویندکه به شکل v است ، کلاک کشو ، کلاک میوه چینی هر دو vشکل هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پاده padeh در گویش شهربابکی به تکه چوبی از شاخه درخت خشک که بریده شده ، سر آن دو بلاغه وکلاک مانند است و به عنوان نگاهدارنده ریر گلوی درخت بویژه درخت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

میتوکندری ، mito condri اندامک های درون سیتوپلاسمی در سلول های یوکاریوتی که انرژی ذخیره شده در پیوند های شیمیایی مولکول های مواد غذایی را به شکل انر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسینون ، احتمالا از لغت مسینیون به معنی شنگرف وشنجرف است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان احتمالا از لغت مسینیون است که به معنی شنگرف وشنجرف است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کهت caht روستایی بنام کهت که با واو تصغیر کهتو نام گرفته در منطقه جوزم شهربابک قرار دارد ، کهتو کرا هم در همان منطقه است ، همچنین کهت نو منطقه ای کش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کهت نو caht now منطقه مسکونی کشاورری است که در قسمت شمال غربی شهربابک استان کرمان قرار دارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با کمک جیقو دانه های پنبه دانه را از پنبه جدا می کردند ، علت نامگذاری صدایی بوده که هنگام چرخش ایجاد می کرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

توفاله toofaaleh در گویش شهربابکی برای کسی گفته می شود گیج ودو دل شده وسر دو راهی مونده ونمی دوته چکار بایدش کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کتمبار cetambar در گویش شهربابکی به توده ای از کود که به هم چسبیده است گفته می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تلنگ teleng , در گویش شهربابکی ، ضربه حاصل از رها شدن انگشت اشاره که در انگشت شست قفل شده ، به صدای حاصل از حرکات انگشتان در هنگام رقص وشادی را تلنگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شولی شلغم ، غیر از شوربا است ، شولی شلغم با آب آرد وعدس وماش و شلغم خورد شده وشوید خشک وکمی زرد چوبه وادویه درست می شود ، اما شوربا با آب وبرنج و سبز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

الوات ، alvaat لات ، در گویش شهربابکی به جوانی گفته میشه که از هیچ چیز پرهیز ندارد وترسی هم از کسی ندارد، ولگرد ولا ابال با درجاتی از هنجار شکنی اجت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بنه beneh , بگذار ، زمین گذار ، رها کن بنه ، boneh , ساقه زیر زمینی ، در گیاهی مانند سیر بنه beneh , گیاهی درختی که در ارتفاعات کوهستانی می روید ، پس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گردو ، gerdoo , میوه درخت گردو وهم نام درخت گردوgardoo, شخص خانه گرد و همه جا رو گردو gordoow , گرد او ، گرداب ، در گویش شهربابکی کنایه از رماندن شخ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

زهره zahreh کیسه صفرا که محتوی ماده سبز رنگ صفرا است وروی سیاه جگر قرار داشته وبدان متصل است ، در گویش شهربابکی وبسیاری نقاط دیگر به معنی دل وجرات هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

قپون ، ghapoon وسیله ای برای وزن کردن که دارای فقط یک وزنه است که با حرکت آن روی میکه بلند که مدرج است ونقش شاهین ترازو رادارد توزین انجام میدهد، در ...