پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٣٤٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شلتاق shaltaagh در گویش شهربابکی شلتاق زدن به معنی اقدام بی رویه وحرکت کنترل نشده از این طرف آن طرف زدن ، همچنین زیاده روی در گفتار است، در خیابان می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بابو baaboo در گویش شهربابکی به معنی پدر بزرگ است ، مادر بزرگ رو هم بی بی میگن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لچوندن lechon dan در گویش شهربابکی به فرو کردن چیزی در چیزی که فشار لازم دارد ، می گویند ، مثلا میگن پوتین اینقدر تنگ بود که هرچی پامو لچوندم توش نرفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شیر آغوز shir aaghooz شیر پستاتداران تا چند روز پس از زایمان را شیر آغوز می گن، در گویش شهربابکی به آن شیر جک jek میگن ، این شیر مقوی تر از شیر معمول ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کام caam خواست وآرزو ، ریشه لغت از کم comبه معنی شکم است ، خواستن ها در گذشته شکمی بوده ، کلمه خم khoom نیز از همین لغت است ، به شباهت خم وشکم دقت ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گورماست goor maast در گویش شهربابکی ، گور ماست به نوعی غذ گفته می شود که از مخلوط کردن شیر با ماست بدست می آید ، از شیر غلیظ تر واز ماست رقیق تراست ، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فله felleh از مخلوط کردن شیر آغوز یا به قول شهربابکی ها شیر جک jak با مقداری شیر معمولی وگرم کردن آن فله تهیه می شود ، فله غلیظ تراز شیر ورقیق تر از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیر جک shir jak شیر گاو تازه زا را در گویش شهربابکی شیر جک می گویند ، در مناطق دیگر ایران، شیر آغوز هم نامیده می شود، این شیر چرب تر وغلیظ تر از شیر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شیر آغوز shir aaghoz شیر گاو تا چند روز پس از زایمان که چرب تر وغلیظ تراست را شیر آغوز می گویند در گویش شهربابکی به آن شیر جک jak می گویند ، از شیر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لمار le maar در گویش شهربابکی به معنی جفت است که بعد از تولد مثلا گوساله از بدن گاو خارج می شود ، اگر گاو لمار خود رابخورد شیرش بد بو می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مزاد mezad فزونی یافتن رشد کردن، به نمایش گذاشتن، هر که او حسنش نهاد اندر مزادmezad ، صد قضای بد به سویش رو نهاد nehad

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یابو yaaboo در گویش شهربابکی به معنی حیوان زبان نفهم است ، به اسب شاه گفتن یابو ، کنایه از این است که وقتی کسی از سخن درست می رنجه ، میگن توهینی که ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یسیر yesir در گویش شهربابکی به بچه ای می گویند که مادرش را از دست داده ، بچه ی از مادر یتیم شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارتونک caar too nak در گویش شهربابکی به عنکبوت هایی که تار می تنند گفته می شود ، کلمه از سه قسمت درست شده، "کار" که اشاره از کار قالیبافی دارد ( در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بور شدن boor shodan در گویش شهربابکی به معنی وا رفتن وکم آوردن وخیط شدن است ، اصل لغت همان رنگ زرد طلایی است که به آن بور می گویند ، مکی بور طبیعی اس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمین zemin زمین با کسره م است ، که به معنی خاک وکره زمین است ، در لهجه ی تهرانی متاسفانه کسره به فتحه تبدیل شده نظیر بسیاری کلنات دیگر از جمله فعل ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیبگه shib gah در گویش شهربابکی جایی از زمین کشاورزی مجاور که دچار اختلاف سطح بوده و بناچار آب جوی همانند آبشار کوچکی با صدای دلنوازی از بالا پایین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوچین ow chin در گویش شهربابکی به چار شاخی می گویند که تماما چوبی است وبرای خرمن کوبی در بخش باد دادن خرمن وجمع آوری پخل pekhaal از زمین کاربرد دارد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چار شاخ chaar shaajh در گویش شهربابکی به وسیله کشاورزی وخرمن کوبی که دسته چوبی وسر فلزی دارای یک حلقه برای قرار گرفتن دسته چوبی و چهار شاخه ی فلزی با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خمبزه khom bozeh خمبزه یا کمبزه همان خربزه است ، علت نامگذاری شباهت خربزه به خیک یا مشک بز است ، بزک نمیر بهار میاد ، خمبزه با خیار میاد ، در گویش شه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شنگsheng در گویش شهر بابکی به معنی خیار چمبر است ، شنگ بالنگ میگن ، که منظور خیار چمبر وخیار سبز است ، در این گویش خیار نام کلی است که شامل خیار شنگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شیر نشکوshir nesh coo در گویش شهربابکی غده های چرکی کوچکی که در صورت ایجاد می شود وسر چرکی وسفیدرنگ دارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شیر نازکو shirnaazecoo در گویش شهربابکی نوعی مزه است که خوش نیست حالت شیرین ناخوشی است، نظیر لیمو ترشی که در اثر سرما شیرین شده باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوبلاقه dobelagheh در گویش شهربابکی چوبی که سر آن دوشاخه شده باشه ، پاده ای که زیر درختان مو می زنند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جابنه jaboneh در گویش شهربلبکی به معنی ، بن ، ریشه ، ته ، بنیان ، اساس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترو troo در گویش شهربابکی به معنی تر وتازه است اصل لغت" تر" است که واو تصغیر به آن اضافه شده ، معمولا برای نوزاد بکار می رود ، میگن بچه هنوز ترو یه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار کار car car در گویش شهربابکی به صدای مرغ گفته میشه ، میگن تخم هات رو جای دیگه میگذاری ، کارکارت اینجا میکنی ، که کنایه از اینه که ؛ منافعت بر ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پز poz در فرانسه به معنی وضع ودر انگلیسی به معنی موقعیت است ، در فارسی به معنی فیس افاده وخود نمایی بیجاست ، در گویش شهربابکی به آن قورت رفتن، هم گف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قورت ghoort در گویش شهربابکی به معنی پزpoz دادن است ، بیانی که از روی فیس وافاده باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

علیور aley var شهربابکی ها اسم را گاهی مخفف میگن ، علیور مخفف علی اکبر است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کرت cort در گویش شهربابکی کرت به معنی قطعه زمین کوچکی از باغ یا مزرعه که مستطیل شکل بوده وبا یک بند خاکی حصار شده گفته می شود ، نقش بند ، سدی برای جل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلاش celash در گویش شهربابکی به صدای راه رفتن کسی که پای بر زمین می کشد وشل شل راه می رود گفته می شود ، کلاش کلاش راه میره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

النگو alangoo دست پوش زن ، النگو کلمه ای است فارسی که از النگون یا اولنگون یا آودلوزون یا آویزون که همگی معنی آویزان دارند ، گرفته شده ، در گویش شهرب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهربابکی به معنی خانه محقر وخراب

پیشنهاد
١

انداز ورانداز کردن ؛ سنگین سبک کردن ، محاسبه کردن ، تخمین زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نوشو کندن now shoo candan در گویش شهربابکی این فعل برای اولین مرتبه شستن کشک خشک بکار می رود، این عمل شستشو بمنظور کم کردن شوری کشک و زدودن لایه ی نم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نو شو now shoo در گویش شهربابکی به معنی چیزی است که برای اولین بار شسته می شود ، بویژه این لغت برای شستن مرتبه ی اول کشک خشک شده بکار می رود واین شس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کل col ، تمام، همه ، در گویش شهربابکی ، لخته خشک خون ، دستم خراشیده شده ، کل بسته، یعنی خراش خورده و لخته خون خشک شده کل cal ، کچل ، در گویش شهربابک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاسکوب gascoob در گویش شهر بابکی به معنی کوبیدن سر چیزی برای فشرده تر کردن آن، مثلا کاسکوب کردن خوره پرکاه به منظور جای گیری بیشتر کاه است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرک park ، با این تلفظ در گویش شهربابکی به معنی نصف چیزی است ، که به آن پرکه هم می گویند ، برای مثال ؛ پرک نون یعنی نصف نون ونصف پرکی نون یعنی یک چها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

فرگشت fargasht در گذشته به جای اوولوشن ، معادل فارسی تکامل که البته ریشه عربی دارد بکار میرفت ولی امروزه کلمه فرگشت بکار می رود مفهوم فرگشت بیان کنن ...

پیشنهاد
١

مرده سنگ گرفتن mordeh sang gereftan در گویش شهربابکی مرده سنگ خرده سنگی است با وزن کم که در میزان های قدیمی استفاده می شده و وزن آن معمولا در قیمت چی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرده سنگ mordeh sang در گویش شهربابکی به خرده سنگی که پای ترازو های قدیمی ( میزون ) می انداختند تا شاهین به تعادل بایستد ، این سنگ معمولا در قیمت محا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پچل pechal به معنی کثیف بودن است که برای چیز کثیف بکار میرود، در گویش شهربابکی پچل پچول با هم بکار می رود وگاهی که کلمه ی پچل در مورد شخصی بکار می رو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چقدرو cheghderoo در گویش شهربابکی به مقدار کمی از چیزی گفته می شود از لغت چقدر همرا با واو تصغیر ساخته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بند در رفتن az band dar raftan در گویش شهربابکی به معنی در رفتن دست وپا است ، جابجا شدن سر استخوان از محل مفصل خود با استخوان دیگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تن لش tane lash در گویش شهربابکی به مرد بی کار وبی عار گفته می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هاش haash در گویش شهربابکی ، صوتی که برای ایست الاغ بکار می رودهاش است ، متضاد آن صوت ای هنeyhan اهن ehen هن hen و نوچ نوچ noch noch که برای راندن حی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ارهوک arhook در گویش شهر بابکی ، صدایی که انسان برای دور کردن ورهاندن الاغ بکار می برد ، ومتضاد آن صدای هاش haash است که برای ایستادن حیوان بکار میرو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چاریدن charidan به حرکت دویدن اسب والاغ در گویش شهربابکی چاریدن می گویند، خر رو بچارونش یعنی بدوونش، ریشه لغت همانندچارپا است که از عدد چهار گرفته شد ...