علی ماشا اله زاده

علی ماشا اله زاده

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



geek١٨:٢٨ - ١٣٩٩/٠١/٣١آدم چلمن ساده لوحگزارش
18 | 6
giddy١٧:٥١ - ١٣٩٩/٠١/٣١سرمست، سرگردان giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سرمست درون دل و روده و سینه ام دوید ) از فرط شادی و هیجان (گزارش
14 | 0
giddy tendrils١٧:٤٧ - ١٣٩٩/٠١/٣١پیچک سرگردان، پیچک سر مست Giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سر مست درون دل و روده و سینه ام دوید. ) متن حماسی (گزارش
2 | 0
SCA١٧:٤٢ - ١٣٩٩/٠١/٣١جامعه ی سفیران فرهنگی تاریخی Society of creative anachronism با پوشیدن لباسهای قرون وسطایی ، فرهنگ و تاریخ آن دوره را زنده میکنند ودر بسیاری کشورها ش ... گزارش
2 | 0
entitlement١٥:١٨ - ١٣٩٩/٠١/٢٧holiday entitlement حق مرخصی Pension entitlement حق بازنشستگی benefit entitlement حقوق مزایا، مزایای حقوقیگزارش
69 | 1
emote١٢:١٧ - ١٣٩٩/٠١/٢٦احساسات خود را بروز دادن ( ابراز کردن ) Women may not emote in the same way that men do زن ها ممکن است احساسات خود را به همان شکلی که آقایان بروز م ... گزارش
23 | 0
harsh٠٣:١٤ - ١٣٩٩/٠١/٢٦سخت گیرانه Harsh punishment مجازات سخت گیرانهگزارش
55 | 0
master parents٢٢:٤٦ - ١٣٩٩/٠١/٢٥پدر و مادر برتر ، پدر و مادر نمونهگزارش
2 | 0
harsh٢١:٠١ - ١٣٩٩/٠١/٢٥نامهربان، بدون گذشت Harsh criticism/punishment/treatment رفتار بدون گذشت ( تند ) مجازات بدون گذشت ( تند ) گزارش
21 | 1
resistor١٩:٥٩ - ١٣٩٩/٠١/٢٥آدم مخالف Vietnam war Resistors مخالفین جنگ ویتنامگزارش
9 | 0
inclined١٠:٥٠ - ١٣٩٩/٠١/٢٤مایل ( به انجام کاری ) متمایل ( به انجام کاری ) I'm inclined to study mathematic من مایل هستم به مطالعه ی ریاضیات مستعد ( انجام کاری ) با استعداد ( ... گزارش
143 | 1
privates٢١:٣٣ - ١٣٩٩/٠١/٢٣آدم تک پر ( تنها ) He doesn't talk much about his family. He is a very private person افراد ( جمع ) Privates ! queue in line افراد ( سربازان ) ! ب ... گزارش
0 | 0
come out of one's shell١٥:٢٢ - ١٣٩٩/٠١/٢٣از توی لاک خود بیرون آمدن، روی کسی باز شدنگزارش
34 | 0
withdraw into a lonely shell١٥:٢٠ - ١٣٩٩/٠١/٢٣توی لاک خود فرو رفتن، منزوی شدنگزارش
7 | 0
map١٤:١١ - ١٣٩٩/٠١/٢٣نقشه ی راه، طرح و برنامه تصویر ذهنی He makes a detailed map of his wife's worldگزارش
18 | 1
less of١٣:٢٩ - ١٣٩٩/٠١/٢٣Less of مقدار کمتری از ( pr onoun ) دو طرف of اسم یا ضمیر نیاز دارد لذا "مقدار کمتری" ترجمه می کنیم She spends less of her time at home او مقدار کمت ... گزارش
12 | 1
fiber١٢:٣٧ - ١٣٩٩/٠١/٢٣شخصیت، منش، تار و پود شخص moral fiber تار و پود اخلاقی، منش اخلاقیگزارش
21 | 0
get things wrong١٤:٤٥ - ١٣٩٩/٠١/٢٢همه چیز را خراب کردن، همه کارها را خراب کردن She often gets things the wrong wayگزارش
2 | 0
take things wrong١٤:٤١ - ١٣٩٩/٠١/٢٢همه کارها را خراب کردن، همه چیز را خراب کردنگزارش
0 | 0
be over to١٣:٢٩ - ١٣٩٩/٠١/٢٢فارغ شدن ( از کاری ) ، خلاص شدن ( از کاری ) ، پشت سر گذاردن ( کاری ) She do the laundry when she is over to watch the kids او رختشویی میکند وقتیکه ... گزارش
0 | 1
on disability١١:٥٧ - ١٣٩٩/٠١/٢٢از کار افتادگی ، کمک هزینه بهزیستیگزارش
5 | 0
on disability١١:٥٤ - ١٣٩٩/٠١/٢٢کمک هزینه بهزیستی، یارانه بهزیستی Evan's live on disability because of an accident that left her paralyzedگزارش
7 | 0
blast٢٣:٢٦ - ١٣٩٩/٠١/٢١طوفان ( خوشی ها ) ، کولاک ( خوشی ها ) موج ( انفجار خوشی ها ) The seven days in New York was a blast این ۷روز در نیویورک کولاک ی بود. ( ترکوندیم )گزارش
57 | 0
journal paper١٥:٠٣ - ١٣٩٩/٠١/٢١مقاله ارائه شده در مجلات علمیگزارش
2 | 0
figure١٦:٠٣ - ١٣٩٩/٠١/٢٠حساباشو کردن که. . . . ، حساباشو کردن که. . . . . ، نتیجه گرفتن که ( عامیانه ) I figured that since I didn't have a committed relationship with him, ... گزارش
25 | 1
fool around١٤:٥٨ - ١٣٩٩/٠١/٢٠رابطه نا مشروع داشتن ( با زن شوهر دار )گزارش
76 | 1
second thought١٩:٠٠ - ١٣٩٩/٠١/١٩راه حل ثانویه، plan Bگزارش
12 | 3
have your cake and eat it١٨:٣٠ - ١٣٩٩/٠١/١٩هم خدا را و هم خرما را خواستنگزارش
28 | 1
long for١٣:٥٩ - ١٣٩٩/٠١/١٩مشتاقانه منتظر. . . بودنگزارش
34 | 0
senior١٣:٤٨ - ١٣٩٩/٠١/١٩He is 15 years my senior او۱۵ سال بزرگتر از من استگزارش
16 | 2
at a total loss١٣:٠٦ - ١٣٩٩/٠١/١٩کاملا" سر در گم ، کاملا" گیج I'm at a total loss من کاملا" گیجم، من نمیدانم چی بگمگزارش
16 | 0
intimat١٢:٣٧ - ١٣٩٩/٠١/١٩صمیمی ( در تمامی زوایای معنایی ) صمیمی ( در دوستی، به لحاظ فضای رستوران، به لحاظ جنسی:صمیمی شدن با جنس مخالف )گزارش
0 | 0
reach١٢:٢٩ - ١٣٩٩/٠١/١٩Reach sb ارتباط برقرار کردن با کسی، درک کردن کسیگزارش
64 | 1
buy out١٠:٥٥ - ١٣٩٩/٠١/١٩خرید سهام شرکت، تملک شرکتگزارش
16 | 0
buy out١٠:٥٣ - ١٣٩٩/٠١/١٩سهام شرکت را خریدن ( به گونه ای که مالک شرکت شویم ) ( خرید اکثر یا تمام سهام یک شرکت )گزارش
12 | 0
fairness١٠:٠٩ - ١٣٩٩/٠١/١٩See the fairnessانصاف دادنگزارش
7 | 0
see the fairness١٠:٠٨ - ١٣٩٩/٠١/١٩انصاف دادن We would hope she would see the fairness and suggest it herself ما امیدوار بودیم او انصاف بده و خودش پیشنهاد کند ( حقوق پایین تر را ) ( بخ ... گزارش
7 | 0
burden٠٩:١٨ - ١٣٩٩/٠١/١٩بار، سنگینی، فشار، بار ( روی دوش ) ، بار ( مسوولیت ) ، بار مجازی If things go wrong , he will bear the burden of guiltyبار گناه I don't want being a ... گزارش
51 | 1
above and beyond٠٠:٥٧ - ١٣٩٩/٠١/١٩علاوه بر She draws a salary above and beyond the payment for the business او یک حقوق می گیرد علاوه بر قسط کسب و کار ( که به او پرداخت میکنیم ) ( قسط ... گزارش
16 | 1
drag٠٠:٣٥ - ١٣٩٩/٠١/١٩بار مالی ( سر بار ) be a drag on sb/sth High price of her help is a drag on our business هزینه ی بالای کمک او به ما ( چون باید بعدا با نرخ سود بالا پ ... گزارش
18 | 1
high price٠٠:١٨ - ١٣٩٩/٠١/١٩هزینه ی بالا ( اسم ) High price of mom's help هزینه ی بالای کمک مادرم به ما ( چون بعدا باید با سودش به او پس بدهیم:مربوط به یک داستان ) High - pric ... گزارش
14 | 0
bootstrap٠٩:١٢ - ١٣٩٩/٠١/١٨پاشنه کفش خود را ور کشیدن روی پای خود ایستادن خود اتکا بودنگزارش
12 | 0
hit on sb٢٢:٣١ - ١٣٩٩/٠١/١٧مخ ( دختر/پسر ) را زدنگزارش
103 | 0
waste your heart٢١:٢١ - ١٣٩٩/٠١/١٧عشق خود را هدر دادن احساسات خود را هدر دادن عشق خود را به پای هیچ ریختنگزارش
0 | 0
aristobrat٢١:١٨ - ١٣٩٩/٠١/١٧بچه سوسول ترکیبی ازaristocratاشرافی و bratگزارش
0 | 0
in waiting١٧:١٠ - ١٣٩٩/٠١/١٧بالقوه Heroes in waitingپهلوانان بالقوه A bride in waitingیک عروس بالقوه A player in waitingیک بازیکن بالقوهگزارش
16 | 0
heroes in waiting١٧:٠٧ - ١٣٩٩/٠١/١٧پهلوان بالقوه A bride - in waiting A player - in waitingگزارش
0 | 0
demo١٦:١٣ - ١٣٩٩/٠١/١٧پیش نمایشگزارش
21 | 0
demonstration١٦:٠٨ - ١٣٩٩/٠١/١٧ابراز و جلوه دادن ( یک محصول یا خدمات ) اثبات و باز نمایاندن ( یک محصول )گزارش
23 | 1
change tune١٤:١٦ - ١٣٩٩/٠١/١٧لحن خود را عوض کردن رفتار ( روش ) خود را عوض کردن ( ظاهرا ) نظر خود را عوض کردنگزارش
5 | 1

فهرست جمله های ترجمه شده