دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٥٥,٤٦٢
رتبه
رتبه در دیکشنری
٩٢
لایک
لایک
٥,٦٦٩
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٦٥٣

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

پخش غذای نذری

تاریخ
٣ روز پیش
دیدگاه
٠

فرو غلطیدن افتادن و غلط خوردن Fall move=trumple

تاریخ
٤ روز پیش
دیدگاه
١

که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت We stayed at a homey bed and breakfast inn. ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل ...

تاریخ
٤ روز پیش
دیدگاه
٠

Home خانه Homey :که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت Homeless : بی خانمان Homesick : غریبی کردن Homeland : وطن Homemade : خانگی ( Homema ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

( تخصصی ) هم فرکانس شدن ( عمومی ) ( فعل لازم ) هم دل شدن، به دل نشستن ( فعل متعدی ) منعکس کردن Her experiences resonate powerfully with me, livin ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٤ روز پیش
متن
We stayed at a homey bed and breakfast inn.
دیدگاه
٠

ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل خانه ماندیم ( که انگار خونه خودته )

تاریخ
٤ روز پیش
متن
The hotel had a nice, homey atmosphere.
دیدگاه
٠

هتل یک فضای نازی داشت که انگار خونه خودته.

تاریخ
٤ روز پیش
متن
The hotel had a nice, homey atmosphere.
دیدگاه
٠

اتاق هتل دوست داشتنی و راحت و دنج مثل خانه خودم بود. / اتاق هتل دوست داشتنی بود و انگار خونه خودته

تاریخ
٥ روز پیش
متن
He had no sense of rhythm whatsoever.
دیدگاه
٠

او هیچ درکی از ریتم نداشت هیچ جوره. ( هرجوری حساب اش را بکنی )

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Chlorine will act as a catalyst.
دیدگاه
٠

کلر به عنوان یک میانجی عمل خواهد کرد

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.