دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
پخش غذای نذری
فرو غلطیدن افتادن و غلط خوردن Fall move=trumple
که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت We stayed at a homey bed and breakfast inn. ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل ...
Home خانه Homey :که انگار خونه خودته، دنج و راحت مثل خانه خودت Homeless : بی خانمان Homesick : غریبی کردن Homeland : وطن Homemade : خانگی ( Homema ...
( تخصصی ) هم فرکانس شدن ( عمومی ) ( فعل لازم ) هم دل شدن، به دل نشستن ( فعل متعدی ) منعکس کردن Her experiences resonate powerfully with me, livin ...
جدیدترین ترجمهها
ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل خانه ماندیم ( که انگار خونه خودته )
هتل یک فضای نازی داشت که انگار خونه خودته.
اتاق هتل دوست داشتنی و راحت و دنج مثل خانه خودم بود. / اتاق هتل دوست داشتنی بود و انگار خونه خودته
او هیچ درکی از ریتم نداشت هیچ جوره. ( هرجوری حساب اش را بکنی )