⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
tinabailari
Watch out, I defeat the pain✨👽💥
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
101
jump out of skin
I nearly jump out of my skin از ترس زهره شدن 🟫🟫
١٣٩٩/٠٦/٠٣
17
|
1
102
a little bird told me
a little bird told me کلاغه به من خبر داد 🔇🔇
١٣٩٩/٠٦/٠٣
23
|
0
103
knock on the wood
knock on the wood بزنم به تخته 🔉🔉
١٣٩٩/٠٦/٠٣
21
|
0
104
talk of the devil
talk of the devil: عجب حلال زاده ای 🔊🔊
١٣٩٩/٠٦/٠٣
21
|
1
105
take a sip
یه قلوپ بخور 🔔🔔
١٣٩٩/٠٦/٠٣
19
|
0
106
the night is still young
😅 تازه سر شبه 😅
The night is still young ☺️
١٣٩٩/٠٦/٠٣
17
|
1
107
get the hang of something
it seems difficult at first, but you'll soon get the hang of it
"شاید اولش به نظر مشکل بیاد اما خیلی زود قلقشو پیدا می کنی"
🔕🔕🔕🔕
١٣٩٩/٠٦/٠٣
15
|
0
108
get the hang of something
get the hang of sth 📣📣
یعنی اینکه بدونی چطور کاری رو انجام بدی ، بدونی چطور از چیزی استفاده کنی که اصطلاحا تو فارسی گفته میشه: "قلق کاری/چیزی ...
١٣٩٩/٠٦/٠٣
10
|
0
109
brave
شجاع
Be brave...but it's OK to be afraid sometimes
-شجاع باش ...ولی بعضی وقتها خوبه که بترسی📢📢
١٣٩٩/٠٦/٠٣
15
|
1
110
Grumpy
bad-tempered and easily annoyed 💬💬💬💬
ترشرو ، عبوس
١٣٩٩/٠٦/٠٣
13
|
0
111
friday
جمعه ^_^
روز ناهید / خدای عشق و زیبایی
day of Frigga
١٣٩٩/٠٦/٠٣
23
|
0
112
wednesday
چهارشنبه ^_^
روز تیر / خدای تجارت
day of Mercury
١٣٩٩/٠٦/٠٣
10
|
0
113
thursday
پنجشنبه ^_^
روز مشتری / خدای رومیان
day of Jupiter
١٣٩٩/٠٦/٠٣
6
|
0
114
tuesday
سه شنبه ^_^
روز مریخ / خدای جنگ
day of Mars
١٣٩٩/٠٦/٠٣
8
|
0
115
monday
دوشنبه ^_^
روز ماه
day of Mon
١٣٩٩/٠٦/٠٣
10
|
0
116
sunday
یک شنبه ^_^
روز خورشید
day of sun
١٣٩٩/٠٦/٠٣
8
|
0
117
saturday
شنبه ^_^
روز کیوان / خدای زراعت
day of Saturn
١٣٩٩/٠٦/٠٣
10
|
0
118
typist
Typist = کسی که تایپ میکند ، کسی ک چیزی را می نویسد
١٣٩٩/٠٦/٠٣
13
|
0
119
sound
Sound: ➡️صدا (غیر انسان)🎵
١٣٩٩/٠٦/٠٣
13
|
1
120
scream
Scream: ➡️جیغ کشیدن😱
١٣٩٩/٠٦/٠٣
15
|
1
121
whistle
Whistle: ➡️سوت زدن😯
١٣٩٩/٠٦/٠٣
13
|
1
122
mumble
پیام قبلی کامل نیومد متاسفانه :))
Mumble: ➡️زیر لب چیزی گفتن، من من کردن 😗
١٣٩٩/٠٦/٠٣
10
|
0
123
whisper
Whisper:➡️ پچ پچ کردن😗
١٣٩٩/٠٦/٠٣
13
|
0
124
mumble
Mumble: ➡️زیر لب چیزی😗
١٣٩٩/٠٦/٠٣
8
|
1
125
moan
Moan: ➡️ناله کردن😖
١٣٩٩/٠٦/٠٣
6
|
1
126
growl
Growl:➡️ غر غر کردن😣
١٣٩٩/٠٦/٠٣
10
|
1
127
murmur
Murmur:➡️ زمزمه کردن😗
١٣٩٩/٠٦/٠٣
4
|
1
128
cough
Cough➡️سرفه کردن😩
١٣٩٩/٠٦/٠٣
8
|
1
129
snore
Snore:➡️ خر و پف کردن😴
١٣٩٩/٠٦/٠٣
2
|
0
130
sneeze
Sneeze➡️ عطسه کردن🤧
١٣٩٩/٠٦/٠٣
13
|
1
131
starving
گرسنگی زیاد
I'm starving 💭💭
دارم از گرسنگی می میرم
١٣٩٩/٠٥/٣٠
19
|
0
132
grandparents
پدربزرگ و مادربزرگ
به پدربزرگ و مادربزرگ با هم, گفته میشود. معادل فارسی ندارد.
- Children always enjoy visiting their grandparents. 🗯🗯🗯
...
١٣٩٩/٠٥/٣٠
15
|
1
133
immoral
غیر اخلاقی ♠️♠️
plagiarism is an immoral act
سرقت ادبی عملی غیر اخلاقی است
١٣٩٩/٠٥/٣٠
4
|
0
134
ادبیات فارسی
persian literature
١٣٩٩/٠٥/٣٠
15
|
1
135
approachable
پذیرا ، مهربان ، خوش برخورد
a hotel with approachable staff
هتلی با کارکنان خوش برخورد ♦️♦️♦️♦️
١٣٩٩/٠٥/٢٨
8
|
0
136
hide
پنهان شدن 🃏🃏
to hide is to try not to let others see you
the other children will hide while you count to 100
بقیه بچه ها پنهان میشن تا تو ...
١٣٩٩/٠٥/٢٦
10
|
1
137
bottom
کف
the bottom is the lowest part 🎴🎴🎴
the bottom of my shoe has a hole in it
در کف کفش من یک سوراخ وجود دارد
١٣٩٩/٠٥/٢٦
10
|
1
138
attack
حمله کردن
to attack is to try to fight or to hurt 🀄️🀄️🀄️
the man with mask attacked the other man
مرد با ماسک به مرد دیگر حمله کرد
١٣٩٩/٠٥/٢٦
6
|
1
139
Haematologist
متخصص هماتولوژی ( خون شناسی )
١٣٩٩/٠٥/١٩
6
|
0
140
nice
خوب
the weather is very nice
هوا خیلی خوبه 🕐🕐🕐🕐
١٣٩٩/٠٥/١٢
17
|
1
141
girl
دختر
the girl whom you met is my sister 🕑
دختری که تو ملاقاتش کردی خواهر من است
١٣٩٩/٠٥/١٢
15
|
1
142
easy
آسان
Some of the scientists did not have easy lives
بسیاری از دانشمندان زندگی راحتی نداشتند 🕑🕑🕑
١٣٩٩/٠٥/٠٧
8
|
1
143
men
مردان
Many great men and women try hard to find facts 🕒🕒🕒
بسیاری از زنان و مردان بزرگ برای پیدا کردن حقایق سخت تلاش می کنند
١٣٩٩/٠٥/٠٧
4
|
0
144
knowledge
دانش
Human knowledge develops with scientists’ hard work
دانش بشری با سخت کوشی دانشمندان توسعه می یابد 🕕🕕
١٣٩٩/٠٥/٠٧
2
|
1
145
live
زندگی
Actually I learned many interesting things about our scientists’ lives
در واقع من چیز های زیاد جالبی در مورد زندگی دانشمندانمان یاد گرفت ...
١٣٩٩/٠٥/٠٧
6
|
1
146
such
این چنین 🕛🕛
such books are not very interesting
این چنین کتاب ها خیلی جذاب نیستند
١٣٩٩/٠٥/٠٧
4
|
1
147
scientist
دانشمند
I was reading a book about famous Iranian scientists
من داشتم یک کتاب درباره دانشمندان ایرانی می خواندم🕝🕝
١٣٩٩/٠٥/٠٧
4
|
1
148
scientist
دانشمند
I was reading a book about famous Iranian scientists
من داشتم یک کتاب درباره دانشمندان ایرانی می خواندم🕝🕝
١٣٩٩/٠٥/٠٧
15
|
1
149
library
کتابخانه 🕞🕞
Roya and Mahsa are leaving the library
رویا و مهسا در حال ترک کردن کتابخانه هستند
١٣٩٩/٠٥/٠٧
8
|
1
150
smell
بو دادن
the flower smells good
گل بوی خوبی می دهد 🕞
١٣٩٩/٠٤/٢٠
8
|
1
>
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
<