پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٥٢)

نساء

باز جای فرستادن: عودت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۵ ) . ( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )

باز جای فرستادن: عودت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۵ ) . ( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )

باز جای فرستادن: عودت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۵ ) . ( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )

فرمودن

فرمودن

در اثناء . . . . . . . . .

در اثناء . . . . . . .

در اثناء . . . . . . . . . . .

به دلجویی از کسی پرداختن

ادانی

ادانی

ادانی

ادانی

ادانی

اعالی

اعالی

اعالی

اعالی

اعالی

اعالی

اعالی

اعالی

ادانی

اسافل

مطلق العنان

مطلق العنان ساختن

صفحات

صفحات

تغلب

تغلب

تغلب

دولتخواهی، دولت پرستی

دولتخواه ، دولت پرست

- بمقتضای چیزی ؛ برطبق چیزی. موافق آن. مطابق آن. برحسب اقتضا و لازمه ٔ آن : جاری می سازد احوال خلق را بمقتضای فرمان خود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ) ...

- بمقتضای چیزی ؛ برطبق چیزی. موافق آن. مطابق آن. برحسب اقتضا و لازمه ٔ آن : جاری می سازد احوال خلق را بمقتضای فرمان خود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ) ...

- بمقتضای چیزی ؛ برطبق چیزی. موافق آن. مطابق آن. برحسب اقتضا و لازمه ٔ آن : جاری می سازد احوال خلق را بمقتضای فرمان خود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ) ...

- بمقتضای چیزی ؛ برطبق چیزی. موافق آن. مطابق آن. برحسب اقتضا و لازمه ٔ آن : جاری می سازد احوال خلق را بمقتضای فرمان خود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ) ...

سرخیل شیاطین. [ س َ خ َ ل ِ ش َ ] ( اِخ ) ابلیس علیه اللعنة است. ( آنندراج ) ( از شرفنامه ) : سرخیل شیاطین شد پی کور ز پیکانت باد از پی کار دین پیکار ...

سرخیل

سرخیل

سرخیل شیاطین. [ س َ خ َ ل ِ ش َ ] ( اِخ ) ابلیس علیه اللعنة است. ( آنندراج ) ( از شرفنامه ) : سرخیل شیاطین شد پی کور ز پیکانت باد از پی کار دین پیکار ...

جلالت

جلالت

جلالت

- به نفاذ پیوستن ؛ واقع شدن. انجام گرفتن : آن عزیمت به نفاذ پیوست. ( جهانگشای جوینی ) . - به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق سا ...

- به نفاذ پیوستن ؛ واقع شدن. انجام گرفتن : آن عزیمت به نفاذ پیوست. ( جهانگشای جوینی ) . - به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق سا ...

- به نفاذ پیوستن ؛ واقع شدن. انجام گرفتن : آن عزیمت به نفاذ پیوست. ( جهانگشای جوینی ) . - به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق سا ...

- به نفاذ پیوستن ؛ واقع شدن. انجام گرفتن : آن عزیمت به نفاذ پیوست. ( جهانگشای جوینی ) . - به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق سا ...

به اسارت گرفتن