پیشنهادهای مهدی سعیدی (٩٥)
"کُلُخ پُز"، Kolokhpoz "ک" و " ل" و "پ" با آوای پیش. نوعی پختن سیب زمینی و چغندر، از طریق دفنِ آنها زیر کلوخ های داغ. گویش مردم شاهرود.
"کِشتِه" "ک" و "ت" با آوای زیر. برگه ی زردآلو گویش مردم شاهرود.
"کِلاچانو" "ک" با آوای زیر. کلاغِ زاغی به رنگ سیاه و سفید با دم بلند. این پرنده شکارچیِ تخم ها و جوجه های سایر پرندگان و همچنین مهاجم به محصولات زرا ...
"کَلماس" ، kalmas "ک" با آوای زبر و "ل" با آوای سکون آفتاب پرست، مارمولک گویش مردم شاهرود.
"بَلغاس"، balghas "ب" با آوای زبر و "ل" با آوای سکون قورباغه گویش مردم شاهرود.
" پِس شدن" "پ" با آوای زیر لوچ شدن گویش مردم شاهرود. آلوچه بُخوردُم، دستام پِس هابیه. آلوچه خوردم، دست هایم لوچ شده.
"پِس" ، pes "پ" به آوای زیر لوچ، لوچ شدن گویش مردم شاهرود.
"تِخ تِخانو" tekh tekhanu هر دو "ت" به آوای زیر قلقلک، قلقلک دادن گویش مردم شاهرود.
درغاله ( مخفف دره غاله ) . راه بینِ دو کوه غاله: ( پسوند ) مزید مؤخر و علامت تصغیر می باشد. مانند داس غاله، جزغاله
کنجاره یا کنجاله باقیمانده ی کنجد یا سایر دانه های روغنی پس از آنکه روغن آن را گرفته باشند.
"کِلیندون" "ک" با آوای زیر سیستمِ قفل های چوبی که در قدیم پشت درب نصب می کردند را "کُلون" می گفتند. بر روی دیوارِ مجاور درب، سوراخی تعبیه می شد که ا ...
"کُلون" "ک" و "ل" با آوای پیش قفل های چوبی که در قدیم پشت درب نصب می کردند. کلید آنها نیز از چوب ساخته می شد. بر روی دیوارِ مجاورِ درب - معمولا س ...
" اِنگی" " ا" با آوای زیر و "ن" ساکن زنبور زرد رنگ که بزرگتر از زنبورهای معمول است. گویش مردم شاهرود.
" غُطّو خوردن"، ghottow "غ" با آوای پیش و "ط" مشدد آبتنی کردن، غوطه ور شدن گویش مردم شاهرود.
" اَلِّتوک" الفبا آوای زبر، "ل" با آوای زیر و مشدد. کسی یا وسیله ای که درگیرِ مشکلات متعدد است. گویش مردم شاهرود. " دِگِه مِن اَلِّتوکُم " یعنی: م ...
" دِشِلقیدن" "د" و "ش" با آوای زیر. پیچ خوردن پا و فرود آمدن گویش مردم شاهرود. اِز جو که بِپِریوم پام دِشِلقی. یعنی: از جوی که پریدم پایم پیچ خور ...
مادر، گویش مردم شاهرود. . هِمینکه مِن برفتُم زیرِ کرسی هِنِندانُم چِرِه باجی بِتِرسی به محض اینکه من زیر کرسی رفتم، نمی دانم که مادر برای چی ترسید.
"چِکولیدن"، "چ" با آوای زیر ور رفتن با چیزی یا کسی، تحریک کردن، کسی را وادار به عکس العمل کردن، گویش مردم شاهرود.
"دِنِچِکول"، "د" و "ن" و "چ" به آوای زیر. وَر نرو، تحریک نکن، روی اعصاب نرو. از مصدرِ "چِکولیدن" گویش مردم شاهرود.
"سر قِلیفی" ، ق با آوای زیر نوعی نان، یا به سبکِ امروزی کیک که آنرا درونِ درب قِلیف می پختند. به آن کُماچ نیز می گویند. به دلیلِ جنسِ دربِ قِلیف که ...
" قِلیف" ، ق با آوای زیر دیگ مسی کوچک است تا سایزِ ده یا دوازده نفره، درب دار ، با دو دسته مسی در دو طرف. گویش مردم شاهرود.
�مسافرخانه، مهمان پذیر محل اقامت یا محل خوابی است که تخت های یک اتاق را به مسافر اجاره می دهد و در واقع یک اتاق توسط چند نفر بطور اشتراکی بهره بردار ...
" عِشنِفِه" ، "ع" و "ن" و "ف" به آوای زیر به معنی عطسه گویش مردم شاهرود
" دُمبِ لَغلو" ، dombe laghlow بچه قورباغه گویش مردم شاهرود.
سیچو، sichow قره قروت گویش مردم شاهرود.
"اِندِمِش" ، به کسرِ الف د م میل، رغبت اندمش بطور معمول با فعل منفی بکار می رود. اندمشم نمی کنه برم طرف غذا. یعنی میلی به غذا ندارم. گویش مردم شاه ...
" تِویر" به کسر ت به معنی آفتاب، در آماج نور مستقیم خورشید متضاد آن: " نِسوم " به معنی سایه گویش مردم شاهرود
" نِسوم" به کسر ن به معنی سایه زمینی که آفتاب گیر نباشد. گویش مردم شاهرود
" چُلمِه" به ضم چ وبه کسر م خوشه های فرعیِ کوچک تر که به خوشه ی اصلی چسبیده اند را "چلمه" گویند. چلمه ی انگور گویش مردم شاهرود.
"تیر کمانِ حسن و حسین"، رنگین کمان، قوس قزح گویش مردم شاهرود.
حرکت موجیِ کرم وار در روده. peristalsis - a wave - like motion in your intestines - moves food through your digestive system پریستالسیس - یک حرکت ...
"کِلون" به کسر ک به معنی بزرگ. گویش مردم شاهرود. "خردِ کلون خور" اشاره دارد به: " فرزندِ کوچک ترِ خانواده که متعرض برادران بزرگ تر است"
" گُمبِل" ، به ضم گ و کسر ب قدم بزرگ، قدم های در حالِ دویدن، گویش مردم شاهرود دو گمبل یکی کرد و در رفت. یعنی با گام های بلند و سریع فرار کرد.
" کونِ زِنگیچِه ، انتهایی ترین نقطه ی آرنج در وضعیتی که ساعد به سمت بازو خم شده باشد. گویش مردم شاهرود
"زِنگیچِه" ، به کسرِ ز و کسرِ چ آرنج گویش مردم شاهرود
"شُدرُم" ، به ضم ش و ر قطره های ریز آب همراه با مِه غلیظ. گویش مردم شاهرود
"خو" با تلفظ " khoo" بخشی از زمین باغ که با خاک مرزبندی و از سایر بخش ها جدا می شود. و در یک خو مثلا بادمجان و در خوی دیگر گوجه فرنگی می کارند.
" خو" با تلفظ " khow" به معنی خواب گویش مردم شاهرود.
" وَخِستِن" به فتح و، به کسر خ و ت بلند شدن، برخاستن گویش مردم شاهرود. صرف فعل گذشته ساده آن به صورت ذیل است. وخستوم، وخستی، وخست وخستیم، وخستین، و ...
" بِچُف" به کسر ب و ضم چ میک بزن، بمک از مصدر چُفیدن به معنی مکیدن، گویش مردم شاهرود.
" چُفیدن" به ضم چ مکیدن، میک زدن، گویش مردم شاهرود.
"خُسُمبِه" به ضم خ و سین، و به کسر ب، پُر خواب، کسی که بیش از اندازه می خوابد. گویش مردم شاهرود.
"اِشتو" به کسر الف، به معنی عجله، تعجیل، شتاب گویش مردم شاهرود
" واشِلو" "ش" با آوای زیر به معنی داس، گویش مردم شاهرود.
" غُرومبه" ، به ضم غ رعد، صدای تندر ، گویش مردم شاهرود. " آسمان غرومبه" هم می گویند.
" دولَخ " ، به فتح لام، گرد و خاک، گویش مردم شاهرود " هوا دولخه" یعنی هوا پر از گرد و غبار است.
"سارُق" "ر" با آوای پیش بقچه، گویش مردم شاهرود.
" دِلینگون"، به کسر د آویزان، گویش مردم شاهرود
" شّخ " ، به فتح ش خاک رس، گویش مردم شاهرود
" دوزُمبِه" ، به ضم ز و کسر ب چهارزانو نشستن گویش مردم بسطام شاهرود