ترجمههای صبا سلگی (١٥)
او حتی به این فکر افتاد که فقط از روی کنجکاوی دستگاه فشار خونش را بردارد و فشار خونش را اندازه گیری کند
جنایات خشونت بار در شهر های داخلی ما شایع است
زندانبان خشن از زندانی ها تا وقتی که از خستگی از پا می افتادند کار میکشید
مردم همیشه اسم من را غلط تلفظ می کنند
این سگ برای مادرم که از زمان مرگ پدرم تنها زندگی کرده است همدم فوق العاده ای است
خواهرم خود را با کرم ضد آفتاب پوشاند و کنار استخر خوابید
البته که من اشتباه میکردم ، این دو رویی من را می رساند اگر جور دیگری تظاهر کنم
رده بندی های مختلفی از بیماری ها وجود دارد
علی رغم شکست او ، حزب کارگر از هر موقع دیگری یکپارچه تر است
این داستان همه ویژگی های یک سریال آبکی را دارد
این سریال آبکی دارد پس از ۱۷۵ قسمت به پایان می رسد
آقای گراس وجدان کاری خود را از پدرش به ارس برده
من خودم به شخصه آدم چندان وقت شناسی نیستم