mispronounce

/ˌmɪsprəˈnaʊns//ˌmɪsprəˈnaʊns/

معنی: غلط تلفظ کردن
معانی دیگر: اشتباه تلفظ کردن، بد فراگرفتن، بد رندیدن

جمله های نمونه

1. French learners of English often mispronounce "ch" as "sh".
[ترجمه گوگل]زبان آموزان فرانسوی زبان انگلیسی اغلب «ch» را به اشتباه «sh» تلفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]learners فرانسوی غالبا \"ch\" را به عنوان \"ماهی\" توصیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. People are always mispronouncing my name.
[ترجمه صبا سلگی] مردم همیشه اسم من را غلط تلفظ می کنند
|
[ترجمه گوگل]مردم همیشه نام من را اشتباه تلفظ می کنند
[ترجمه ترگمان] مردم همیشه اسم منو میگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He repeatedly mispronounced words and slurred his speech.
[ترجمه گوگل]او مکرراً کلمات را اشتباه تلفظ می کرد و صحبت هایش را با ابهام می زد
[ترجمه ترگمان]او مکررا کلماتی را ادا می کرد و جملات خود را بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Oh, excuse me. Did I mispronounce your name?
[ترجمه سارینا] اوه، متاسفم. اسمت رو اشتباه تلفظ کردم؟
|
[ترجمه گوگل]اوه ببخشید اسمت رو اشتباه تلفظ کردم؟
[ترجمه ترگمان] اوه، ببخشید اسمت رو گم کردم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Um, if I mispronounce your name, I am terribly sorry.
[ترجمه گوگل]اوم، اگر نام شما را اشتباه تلفظ کنم، واقعا متاسفم
[ترجمه ترگمان]، آم، اگه اسمت رو عوض کنم خیلی متاسفم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What's more, were I sure I was mispronouncing, I might not have worried that much.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اگر مطمئن بودم که اشتباه تلفظ می‌کنم، شاید آنقدر نگران نمی‌شدم
[ترجمه ترگمان]چیزی بیشتر از این، مطمئن نبودم که زیاد نگران نباشم، ممکن بود زیاد نگران نباشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She mispronounced 'ship' as 'sheep'.
[ترجمه گوگل]او به اشتباه "کشتی" را "گوسفند" تلفظ کرد
[ترجمه ترگمان] اون کشتی رو به عنوان گوسفند انتخاب می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their high voices squealing with delight when Carla mispronounced some word they coaxed her to repeat.
[ترجمه گوگل]وقتی کارلا کلمه‌ای را اشتباه تلفظ می‌کرد، صدای بلند آنها از خوشحالی جیغ می‌زد و او را تشویق کردند که تکرار کند
[ترجمه ترگمان]در این موقع صدای بلند آن ها از خوشحالی فریاد می کشید که کارلا به او قول داد که دوباره تکرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm terribly sorry if I mispronounced your name.
[ترجمه گوگل]خیلی متاسفم اگه اسمت رو اشتباه تلفظ کردم
[ترجمه ترگمان]خیلی متاسفم اگر اسمت را بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Allow them to miss words, skip words, and mispronounce words.
[ترجمه گوگل]به آنها اجازه دهید کلمات را از دست بدهند، کلمات را نادیده بگیرند و کلمات را اشتباه تلفظ کنند
[ترجمه ترگمان]به آن ها اجازه دهید کلمات را از دست بدهند، کلمات را نادیده بگیرند، و کلمات را نادیده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's illegal to mispronounce the name of the state of Arkansas.
[ترجمه گوگل]تلفظ اشتباه نام ایالت آرکانزاس غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]غیر قانونی است که نام ایالت آرکانزاس را mispronounce
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Life is a foreign language: All men mispronounce it.
[ترجمه گوگل]زندگی یک زبان خارجی است: همه مردان آن را اشتباه تلفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]زندگی یک زبان بیگانه است: همه مردم آن را mispronounce
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Life is a foreign language; all men mispronounce it.
[ترجمه گوگل]زندگی یک زبان خارجی است؛ همه مردان آن را اشتباه تلفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]زندگی یک زبان خارجی است؛ همه مردم آن را mispronounce
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's no crime to mispronounce a word.
[ترجمه گوگل]اشتباه تلفظ کردن یک کلمه جرم نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ جنایتی در کار نیست که یک کلمه حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I can now also mispronounce sufficient Russian phrases to greet the train staff as I squeeze past them on my way to the restaurant car and to ask Sergei, my carriage attendant, for a cup of tea.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌توانم عبارات روسی کافی را برای خوشامدگویی به کارکنان قطار در حالی که در مسیر ماشین رستوران از کنار آن‌ها فشار می‌آورم و از سرگئی، متصدی کالسکه‌ام، یک فنجان چای می‌خواهم، اشتباه تلفظ کنم
[ترجمه ترگمان]من هم اکنون می توانم به اندازه کافی از زبان روسی برای خوشامد گویی به کارکنان قطار استفاده کنم، چون از کنار آن ها رد شدم و به سمت رستوران رستوران رفتم و از سرگی، مستخدم my، برای یک فنجان چای دعوت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلط تلفظ کردن (فعل)
mispronounce

انگلیسی به انگلیسی

• pronounce incorrectly; pronounce poorly
if you mispronounce a word, you pronounce it wrongly.

پیشنهاد کاربران

بپرس