پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
داد طرب دادن:در طرب کردن همه ی راه ها و روش ها را بکار گرفتن ( ( باز گشاد از گره آن بند را داد طرب داد شبی چند را ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دک ...
خاک بر چیزی کردن:یعنی خوار و حقیر شمردن ( ( گرچه فروزنده و زیبنده است خاک برو کن که فریبنده است ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱ ...
زر رومی:طلای سفید ( ( آن زر رومی که به سنگ دمشق راست برآید به ترازوی عشق ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 386 . )
مغربی شام:شامگاه ( ( هرچه دهد مشرقی صبح بام مغربی شام ستاند به وام ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 386 . )
مشرقی صبح:صبحگاه ( ( هرچه دهد مشرقی صبح بام مغربی شام ستاند به وام ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 386 . )
بالای سر جای دادن:تاج ساختن ( ( بار توشد تاش سر تست جای بارگیت شد چو نهی زیر پای ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 385 . )
بت پرست خواندن زر:زر را باین اعتبار بت پرست خوانده اند که روی اغلب دینار ها نقش انسان ضرب می شد . ( ( پای کرم بر سر زر نه نه دست تات نخوانند چو زر ...
دست بر سر زر نهادن: زر را خرج نکردن و ذخیره کردن ( ( پای کرم بر سر زر نه نه دست تات نخوانند چو گل زرپرست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...
پای بر سر زر نهادن: زر را خوار داشتن و خرج کردن ( ( پای کرم بر سر زر نه نه دست تات نخوانند چو گل زرپرست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ز ...
شش سری:زری بوده است که نقش شش نفر در پشت و روی آن ضرب شده بود این سکه در دوره ی بیزانس در زمان قدرت رومانس چهارم ( 1072 - 1067 ) در قسطنطنیه زده شده ...
نُه دری:دارای نه در ، بدن را به اعتبار دو سوراخ گوش ، دو سوراخ چشم ، دو سوراخ بینی ، دهان و مخرج و آلت تناسلی نه دری خوانده اند . ( ( تن بشکن نه در ...
شمع کردن:سوزاندن و از نورش استفاده کردن. ( ( شمع کن این زرد گل جعفری تا چو چراغ از گل خود برخوری ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...
بر سر خاری بودن:به اندازه ی خاری ارزش داشتن ( ( زین همه گل بر سر خاری نه ای گر همه مستند تو باری نه ای ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنج ...
قبله صلیب:قبله ای غیر حقیقی ( ( چشمه سرابست فریبش مخور قبله صلیبست نمازش مبر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 383 . )
بُرْناوَش:جوان مانند. ( ( بر کف این پیر که برنا وشست دسته گل مینگری واتشست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 383 . )
جوان رنگی:به ظاهر آراسته و تازه بودن ( ( پیری عالم نگر و تنگیش تا نفریبی به جوان رنگیش ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 38 ...
کُنْدْرَو: دکتر کزازی در مورد واژه ی "کُنْدْرَو" می نویسد : ( ( کُنْدْرَو نام کدخدای و پیشکار دهاک در شاهنامه است . فردوسی گزارشی شاعرانه و پندارین ا ...
دلسوزگی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دلسوزگی" می نویسد : ( ( دل سوزگی اسم مصدری است که از "دلسوزه" ساخته شده است و در همان معنایی به کار رفته است که ...
آبْزَن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبْزَن " می نویسد : ( ( آبزن یا آنچنانکه در پاره ای از بر نوشته ها آمده است" آبدن" آبدان است و تشت آب: دهاک خون ...
دکتر کزازی واژه ی " بهانگی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تعلیل" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 31 ...
دکتر کزازی واژه ی " بهانگی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تعلیل" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 31 ...
: گاز ابزاری بوده است همانند" دو کارد" برای بریدن زر و سیم. به گمان ، " گاز" ریختی است از "گز" بُن اکنون از گزیدن . ( ( برو خوب رویان گشادند راز مگ ...
جادوستان: نامی است که در شاهنامه هندوستان یا بخشی از آن بدان نامیده شده است . ( ( بگفتند: کو سوی هندوستان، بشد ؛تا کند بندْ جادوستان ) ) ( نامه ...
لغت آریایی لباس از واژه پیشاهندواروپایی lep - یاleup - یا lōp - به معنای پوست، نوار پوسته، چرم تکه، پارچه ستانده شده که در عیلامی به شکل lipte ( لیپ= ...
واژه حل همریشه است با واژه پیشاهندواروپایی el و واژه کارتولی ɣal و واژه اوراسیایی HalV که معنای خسته ضعیف tired weak میدهند و واژه سومری ha - lam به ...
واژه حق از ریشه پیشاهندواروپایی ħhaḱ به معنای هدایت کردن یکراست راندن امر کردن to direct to guide to command شکل دیگر واژه تخارستانی آک است که به شکل ...
واژه حی از ریشه پیشاهندواروپایی ħhayw به معنای عمر زنده ستانده شده که همریشه با واژه اوستایی �y� به معنای دوره زندگی است. عرب از حی واژگان جعلی احیا ...
تاو در موشک تاو با واژه ی تاف هم ریشه است . تاف شکل دیگر واژه تاب است که در کرمان معنای انداختن افکندن و در لورستان کوردستان معنای آبشار میدهد مانند ...
فنا با واژه هندواروپایی neḱ به معنای نابودی خاموشی مردگی ویرانی همریشه است . لغت neḱ در اوستایی بدل به وناس ( ویناس ) winās و وناه wināh شده . واژه ی ...
عکس : ریشه ی واژه ی عکس به اخش بر می گردد . اخش را لغت اوستایی پتخش pitaxš می بینیم . لغت پتخش از دو بخش: پیتا=شاه / اخش=چشم تشکیل شده که امروزه آنرا ...
واژه ایرانی حباب به معنای برآمدگی روی آب و واژه مازندرانی هپ hap به معنای بادکنک درون شکم ماهی از ریشه kup به دست آمده اند همانطور که در فنلاند واژه ...
واژه ی سفته در اصل سخته بوده است و سخته از ستاکهای سختن - سزیدن به معنای ارزش داشتن سزاوار بودن به دست آمده است. امروزه به جای سخته شکل سفته به معنای ...
پوشیده: کنایه ی ایماست از پردگی و از زن . کنایه از زن پردگی ( ( ز تخم کیان ما دو پوشیده پاک شده رام با او ز بیم هلاک ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ا ...
جاودانه: در پهلوی یاوتانگ yāwetānag بوده است . ( ( چنین داد پاسخ فریدون که تخت نماند به کس جاودانه نه بخت ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جل ...
زَهْرِه: در پهلوی زهرگ zahrag بوده است . ( ( ندیدیم کس کاین چنین زهره داشت بدین پایگه از هنر بهره داشت ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال ...
بالین: در پهلوی بالن bālēn بوده است . ( ( که ایدون به بالین شیرآمدی ستمکاره مرد دلیر آمدی ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ...
در زبان ترکی واژه شاخ از مصدر شاخلاماق یا شاخلاماخ گرفته شده است . به معنی سیخ نگه داشتن ، تیز کردن و راست نگه داشتن . که در فارسی به این شاخ شق کردن ...
شاخ : دکتر کزازی در مورد واژه ی "شاخ " می نویسد : ( ( شاخ در پهلوی در ریخت شاک šāk بکار می رفته است. از آنجا که این واژه در سانسکریت شاخا šākhā است و ...
نرگس: دکتر کزازی در مورد واژه ی "نرگس " می نویسد : ( ( نرگس با همین ریخت در پهلوی بکار می رفته است . این واژه با narcissus در انگلیسی ، narcisse در ف ...
آسیمه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آسیمه" می نویسد : ( ( آسیمه در پهلوی می بایست آسمک asēmag می بوده است . . انگاشته ام که این واژه از آسیم ، ریخت پ ...
: دکتر کزازی در مورد واژه ی " " می نویسد : ( ( بت با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است. در ریشه و خاستگاه این واژه دو دیدگاه فرا پیش نهاد شده است ...
جهان ناسپرده : کنایه ای است ایما از ناآزموده و کارْنادیده . ( ( به اسب اندر آمد به کاخ بزرگ جهان ناسپرده جوان سترگ ) ) ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...
طلیسم : از تالیسما در یونانی گرفته شده است .
نوردیدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "نوردیدن " می نویسد : ( ( ریخت دیگر نوردیدن در پارسی نوشتن است . نوشتن در معنی نگاشتن با بن ِ اکنون ِ " نویس " گرد ...
تگ: به معنی دونده ، تازنده در پهلوی در همین ریخت کاربرد داشته است . ( ( ( ( بگفت و به گرز گران دست برد عنان بارهٔ تیزتک را سپرد ) ) ) ) ( نامه ی ...
جگر سوز : جگر سوخته . سیاه صبح جگر سوز: صبح سیاه ، کنایه از شب ( ( روز ترا صبح جگرسوز کرد چرخت از آن روز بدین روز کرد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی ...
وقوف آوردن:ایستادگی کردن ، مجازاً اعتماد کردن ( ( بر مه و خورشید میاور وقوف مه خور و خورشید شکن چون کسوف ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...
وقوف آوردن:ایستادگی کردن ، مجازاً اعتماد کردن ( ( بر مه و خورشید میاور وقوف مه خور و خورشید شکن چون کسوف ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...
پرکارتر:اثرکننده تر ، مؤثرتر . ( ( داد به دشمن ز پی قهر او آن گل پر کار تر از زهر او ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 380 ...
سنگ سیه:سنگ سیاه ، بازالت ، یکی از سنگ های آذرین که دارای سختی نسبتاً زیادی است ( توضیح : اثر اسید ها بر سنگ های آتشفشانی بسیار کم است . ) ( ( خصم ...