پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٤٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

گستاخ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گستاخ " می نویسد : ( ( گستاخ در پهلوی در ریخت ویستاخ wistāx بکار می رفته است. ریخت میانگین " ویستاخ " و " گستاخ "بِ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

به" دوال پا "در زبان آذری" قئیش پاچا " گفته می شود . "قئیش پاچا ها" یا همان "دوال پا ها " در افسانه ها موجوداتی بودند چون خودشان نمی توانستند راه بر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در زبان ترکی دوستاق یا دوستاغ به معنی زندانی، دربند، خانه نشین، محبوس معنی می دهد. من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو // بیر خوروز یوللا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

جشن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " جشن" می نویسد : ( ( جشن در پهلوی در ریخت یشن yašn بکار می رفته است . ریختی دیگر از آن ، در این زبان یسن yasn است ، ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

چابک فریب:شعبده باز ( ( هر نفس این پرده چابک فریب بازیی از پرده برآرد غریب ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 398 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سخن در گرفتن:سخن گفتن ، حرف زدن ( ( پیر وضو کرد و کفن برگرفت پیش ملک رفت و سخن درگرفت ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 396 ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

درس شدن:خوانده شدن ، گزارش شدن ( ( هرچه به تاریک شب از صبح زاد بر در او درس شدی بامداد ) ) معنی بیت :هر خبری که مردم هنگام روز بدست آورده و شب به ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حجاج فن:حجاج گونه ، حجاج حیله ، حجاج بن یوسف ( 41 - 95 ه. ق ) پادشاه عراق و بصره مردی بسیار ظالم و خونریز بود و با حجت های موهوم مردم را آزار می رسان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از سر :از لحاظ ( ( پادشهی بود رعیت شکن وز سر حجت شده حجاج فن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 396 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

علم بر زدن:اظهار وجود کردن ، خود نمایی ، تجلی ( ( راستی آنجا که علم برزند یاری حق دست به هم بر زند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغ ترازو:زبانه ی ترازو ، عقربه ی ترازو ( ( خود مکن این تیغ ترازو روان گرنه فزون میده و کم میستان ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...

پیشنهاد
١

آب از چشمه ی خورشید جستن:یعنی به جای آب از خورشید که آن هم از مطهرات است استفاده کردن . ( ( چون تو درین طشت شوی جامه شوی آب ز سرچشمه خورشید جوی قرص ...

پیشنهاد
١

جامه شوی کردن :جامه را شستن و پاک کردن. ( ( چون تو درین طشت شوی جامه شوی آب ز سرچشمه خورشید جوی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

طشت زر :کنایه از روز ، خورشید. ( ( صبح بدان میدهدت طشت زر تا تو ز خود دست بشوئی مگر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 394 . ...

پیشنهاد
١

از خود دست شستن:ترک تکبر و خود بینی ( ( صبح بدان میدهدت طشت زر تا تو ز خود دست بشوئی مگر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سایه نشینی:کنایه از انزوا ( ( سایه نشینی نه فن هر کسست سایه نشین چشمه حیوان بسست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 394 . )

پیشنهاد
١

سایه از خود بریدن:تکبر و منیت را از خود دور کردن . ( "من" سایه ی "خود" است ) ( ( گر تو ز خود سایه توانی پرید عیب تو چون سایه شود ناپدید ) ) ( شرح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دایره ی لاجورد:فلک ( ( فارغ ازین مرکز خورشید گرد غافل از این دایره لاجورد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 391 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مرکز خورشید:کنایهاز زمین ، در قدیم زمین را ثابت و مرکز عالم می دانستند و گمان می کردند که خورشید بدور زمین می گردد. ( ( فارغ ازین مرکز خورشید گرد غ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

دَرین در زبان ترکی یعنی عمیق واژه ی دریا با واژه درین ترکی همریشه است. چون دریا :از مصدر دریده شدن گرفته شده و با واژه دره ، درک و با واژه ی "درین" ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قره بوغاز یک واژه ترکی است که از دو بخش تشکیل شده: قره به معنی سیاه و بوغاز هم به معنی گلو و در اصطلاح تنگه و گذر گاه باریک معنی می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بوغاز در زبان ترکی به گلو گفته می شود و در اصطلاح به تنگه که دو دریا را به هم مرتبط می سازد بوغاز گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

بوران یا بؤران واژه ی ترکی است از مصدر بورماخ به معنی پیچیدن و لوله کردن، چیزی را به دور خود پیچ دادن. بوران اسم فاعل است از مصدر بورماخ به معنی در ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ی چودار و چوپان با واژه ایرانی شوکت که به اشتباه عربی دانسته شده است همریشه می باشد . چودار و چوپان در ابتدا شودار وشوبان بوده است . و شو به معن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

قابلمه یا قابلما یک واژه ترکی است که از مصدر قابلاماخ گرفته شده است. به معنی پرکردن یک ظرف. قابلمه یعنی ظرفی که می شود آن را پر کرد. قابْ قاشیق در تر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تِلْ در زبان ترکی به موی جلو سر و آن قسمت از موی سر که به پیشانی می افتد گفته می شود. تلّی یعنی دارنده ی تل. در قدیم مردم نذر می کردند که بچه شان سال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قاش قابخ سالماق در زبان ترکی یک اصطلاح است و معنی اخم کردن و عبوس بودن می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاتمه یا قاتما در زبان ترکی به نخ گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قاتمه یا قاتما امروزه در زبان ترکی به نخ گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاتمه در زبان ترکی به نخ گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زولو در زبان ترکی به معنی مشتاق و آرزو مند است. زولو گئتمک در زبان ترکی یعنی آرزوی چیزی را در دل داشتن، مشتاق چیزی بودن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

شور بلاغ در معنی عام یک واژه ی ترکی است به معنی چشمه ی شور. شور بلاغ جایی که دارای چشمه ی شور است. روستای شور بلاغ روستایی که دارای چشمه ی شور است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

به خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان ترکی به تگرگ دؤلو گفته می شود. دؤلی در زبان ترکی به معنی توپر و به چیزی گفته می شود که درون آن پر شده است. واژه ی دؤلو با واژه ی دولما ( نوعی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصل واژه ی دوغلو به زبان ترکی دؤغولو ( هم زاد ) با هم زاده شده است. معنی دوغلماخ در ترکی طلوع کردن، ظاهر شدن، از پشت کوه بیرون آمدن است. هنوز در ترکی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی سناتور با واژه ی مسن هم ریشه است زیرا واژه پارسی کهن hanata و واژه ی پهلوی شنات ŝināt به معنی سال و سنه با تغییری در حرف ش که به س بدل شده ( خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان ترکی به غار مَقّاره نیز گفته می شود که به معنی بسیارکنده شده است که باواژه ی قعر و مقر همریشه است . از طرفی غار با واژه کاویدن فارسی نیز هم ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی کاویدن از ریشه ی خاو xau - کاو kau به معنای ایجاد سوراخ ستانده شده و با واژه ی cavern انگلیسی به معنی غار و سوراخ کوه همریشه است . در زبان ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه ی هاون یا هاونگ از دو قسمت تشکیل شده : قسمت اول هاو یا هو = فشردن و قسمت دوم ئن/ئنگ =پسوند دارندگی، کنندگی که روی هم فشارنده ، کوبنده ، خردکننده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرغ مهی:مرغ ماهی ، مرغ ماهی خوار ( ( مرغ مهی را مگر آگاهیست کافت ماهی درم ماهیست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 391 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمامی طلبیدن:افزایش یافتن ، زیاده طلبی ، ( ( شمع ز برخاستنی وا نشست مه ز تمامی طلبیدن شکست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

برخاستن:زبانه کشیدن ، شعله را بلند کردن ( ( شمع ز برخاستنی وا نشست مه ز تمامی طلبیدن شکست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیم کُشی کردن:مال و ثروت را خوار داشتن ، صرف نظر کردن ( ( سیم خدا چون به خدا بازگشت سیم کشی کرد و ازاو درگذشت ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای ایستادن:کنایه از عذرخواهی کردن ( ( مال به صد خنده به تاراج داد رفت و به صد گریه به پا ایستاد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بر من نشست:بعهده ی من شد . بدهکار آن شدم. ( ( رکنی تو رکن دلم را شکست خردم از آن خرده که بر من نشست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

هبا در هوا:هبا منثوراً ، ذره ای در هوا پراکنده . ( ( صرف شد آن بدره هوا در هوا مفلس و بدره ز کجا تا کجا ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکتاز کردن: به سرعت تاختن ( ( حاجی ما چون ز سفر گشت باز کرد بران هندوی خود ترکتاز ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 388 . ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عذر فراخ:عذر و گناه بزرگ ( ( خرقه شیخانه شده شاخ شاخ تنگدلی مانده و عذری فراخ ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 388 . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرقه شیخانه:خرقه ای که مناسب مشایخ بود. ( ( خرقه شیخانه شده شاخ شاخ تنگدلی مانده و عذری فراخ ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲ ...

پیشنهاد
٢

شکم پیش داشتن:شکم را مقدم داشتن ، شکم فربه کردن . شکم پیش داشت: یعنی از انواع اشربه و اطعمه بکار گرفت. ( ( جمله آن زر که بر خویش داشت بذل شکم کرد و ...