پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
چرزیدن : سوختن و چسبیدن غذا بظرف ( گویش جهرمی )
چتر: موی جلو سر که بر روی پیشانی ریخته وآنرا هلال وار چیده باشند. ( گویش جهرمی ) . در زبان ترکی به آن طرّه گفته می شود.
چپُندن : شخص ویا چیزی را با فشار وارد جایی کردن ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به آن تَپّک گفته می شود فارسی آن می شود تپاندن .
چبش : بُز نر ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به بزغاله و بچه ی بز کلاً " چَپیش " می گویند . در بعضی جا ها اؤولاخ هم می گویند .
چاکیدن : زاییدن با بیانی تحقیر آمیز ( گویش جهرمی )
جیم شدن : آهسته از مجلس بیرون رفتن ( گویش جهرمی ) جیم شدن : [عامیانه، کنایه ] بدون سر و صدا فرار کردن.
جو گندمی : موی سر شخصی که به علت پیری نیمی سفید ونیمی سیاه است.
جوغن : هاون سنگی بزرگ ( گویش جهرمی )
جُلت : سبد های مخصوص که ازبرگهای نخل به شکل کیسه بافند ودرآن خرما کنند. ( گویش جهرمی )
جرگه : درخت بادام کوهی ( گویش جهرمی )
به گویش جهرمی " تش " گفته می شود . در زبان ترکی به شپش " پید " یا " بید" یا " پیت" می گویند . این پید در نامی علمی آن پیدکولوژی Pediculus humanus شپ ...
به گویش جهرمی :تاله : گندم و جویی که درو شده و بر روی هم ریخته اند. به زبان ترکی: به علوفه یا گندم درو شده که روی هم تلنبار شده باشد :تایا" گفته می ...
تاده کردن : دراصطلاح زراعی نشانه وعلامت گذاری در سطح زمین با چند سنگ یا کلوخ جهت درختکاری و. . . ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به نشانه وعلامت گذاری د ...
تا کردن : تعیین قیمت کردن ( گویش جهرمی )
به زبان ترکی می شود " کَسَه یؤل " و یا " کسمه یول " که به انگلیسی می شود " شورت کات " shortcut"
پوپک : ( پوپ = پف ک تصغیر ) ذرت برشته که به نام نقل پیر زن و یا چس فیل خوانده می شود. ( گویش جهرمی ) به زبان ترکی به پفک " پِپَک " گفته می شود و به ...
پل پل کردن : ( اسم صوت ) دست و پا زدن حیوانات در موقع جان دادن ( گویش جهرمی )
پلاچ : آدم سمج
گنجشک به گویش جهرمی :بجشک
مظهر قنات به گویش جهرمی : برگاه: ( بر = ثمر گاه = پسوند مکان ) .
به گویش جهرمی الو به آتش شعله ور شعله آتش گفته می شود . به زبان ترکی هم به شعله ی آتش الو گفته می شود . در ترمی می گویند : در زمستان که آتش روشن می ...
به گویش جهرمی اوللک گفته می شود و همچنین مجازاً به کسی گفته شود که دارای ظاهر و هیکلی می باشد ولی فاقد هنر و خاصیت است. در زبان ترکی به مترسک " قارا ...
عجله، شتاب به گویش جهرمی می شود : اشتو در زبان ترکی به عجله : ته له سیک گفته می شود از مصدر تَلَسْمَک ( عجله کردن ) . به شتاب : تؤواراخ یا تؤلؤ گفته ...
اشتزه : ( تحریف کلمه ) عطسه. ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به عطسه آسْقِراخ گفته می شود از مصدر آسْقیرماخ یا آسقیرماق ( عطسه کردن ) به سرفه اؤسْگورَک ...
اسپره : در زبان ترکی به آن تَپَجَک گفته می شود از مصدر تَپَّک ( فرو کردن ) تپجک یعنی ابزار کمک برای فرو کردن .
حروف نقطه دار : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف نقطه دار نامیده می شود: ب ج ز ن ف ق ش ت ث خ ذ ض ظ غ
حروف ظلمانی : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ظلمانی نامیده می شود: ب ج د و ز ف ش ت ث خ ذ ض ظ غ
حروف نورانی : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف نورانی نامیده می شود: ا ه ح ط ی ک ل م ن س ع ص ق ر
حروف بی نقطه : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف بی نقطه نامیده می شود: ا د ه و ح ط ی ک ل م س ع ص ر
حروف ملبوبی: [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ملبوبی نامیده می شود: و م ن
حروف مسروری : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف مسروری نامیده می شود: ب ه ز ح ط ی ف ر ت ث خ ظ
حروف ملفوظی : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ملفوظی نامیده می شود: ا ج د ک ل س ع ص ق ش ض غ
حروف عمود : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف عمود نامیده می شود: ت خ ز ض غ ل ه
حروف حربه : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف حربه نامیده می شود: ب ح ر ص ع ک و
حروف تاج : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف تاج نامیده می شود: ا ج ذ ش ظ ق ن
حروف قمری : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف قمری نامیده می شود: ا ب ه ر ح ی ک م ع ف ق خ غ
حروف شمسی : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف شمسی نامیده می شود: د ز ط ل ن س ص ر ش ت ث ذ ض ظ
حروف کرسی : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف کرسی نامیده می شود: ث د س ط ف م ی
حروف ابجد قطب : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف، حروف ابجد قطب نامیده می شود: س و ا ل ع ظ ی م خ ق ح ز ت ف ص ن ذ غ ر ب ش ک ض ط ه ج د ث
حروف مونث: [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف مونث نامیده می شود: ب د و ح ک م س ف ر ت خ ض
حروف مذکر: [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف مذکر نامیده می شود: ا ج ه ز ط ی ل ن ع ص ق ش ث ذ ظ غ
حروف اجهز : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف اجهز نامیده می شود: ا ج ه ز ط ک م س ف ق ش ث ذ ظ ب د و ح ی ل ن ع ص ر ت خ ض غ
حروف احست : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف احست نامیده می شود: ا ح س ت ب ط ع ث ج ی ف خ د ک ص ذ ه ل ق ض و م ر ط ز ن ش غ
حروف سعد : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف سعد نامیده می شود: ا ک ف ظ ط د ذ ر و ت ز ث ه ش ع ق
مخارج حروف: [اصطلاح جَفر]منظور از زبر و بینه حروف است. مثلا لف مخرج الف است.
حروف افسج : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف افسج نامیده می شود: ا ف س ج ی ع ل م ه س ر ز ط غ ث ب ح ظ ن خ ق ک و ث ص د ذ
حروف داخل : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف، حروف داخل نامیده می شود: ک ظ م ب ص ه ش خ ق د ر ز س ش
حروف ممتزج : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف ممتزج نامیده می شود: ی ص س م
حروف نحس : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف، حروف نحس نامیده می شود: ل غ ح خ ن ب ص ج
حروف شرقی : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ، حروف شرقی نامیده می شود: ا ق ل غ و ت ح خ