پیشنهادهای علی باقری (٣٨,٩٩٦)
منظور از رای اعتقادی است که در اثر اجتهاد به دست می آید، گاهی هم کلمه ( رای ) بر سخنی اطلاق می شود که ناشی از هوای نفس و استحسان باشد . ( المیزان )
کلمه ( مطلع ) با ضمه میم و تشدید طا و فتحه لام اسم مکان از اطلاع است ( و معنای محل اطلاع را می دهد ) ممکن هم هست آنرا با فتحه میم و سکون طا و فتحه لا ...
کلمه ( حرمات ) جمع حرمت است و حرمت عبارت است از چیزی که هتک آن حرام و ترجمه تعظیمش واجب باشد.
کلمه فتنه به معنای هر عملی است که به منظور آزمایش حال چیزی انجام گیرد، و بدین جهت است که هم خود آزمایش را فتنه می گویند و هم ملازمات غالبی آن را.
حماسه به معنای شدت است ، و قریش را از این جهت حمس می گفته اند که در امر دین خود تعصب و شدت داشتند، و یا بدین جهت بوده که اصولا مردمی با صلابت و خطر ...
و کلمه ( سوء ) به معنای هر چیزی است که انسان از آن نفرت دارد و در نظر اجتماع زشت می آید و این سوء در صورتی که از حد بگذرد و از طور خود تجاوز کند، آنو ...
کلمه ( سوء ) به معنای هر چیزی است که انسان از آن نفرت دارد و در نظر اجتماع زشت می آید و این سوء در صورتی که از حد بگذرد و از طور خود تجاوز کند، آنوقت ...
کلمه ( فلک ) به معنای کشتی است ، که هم به یک کشتی اطلاق می شود و هم به جمع آن ، و فلک و فلکه مانند تمر و تمره است ( که اولی اسم جنس و دومی به معنای ی ...
کلمه ( اعتمار ) به معنای زیارت است که اصلش از عمارت گرفته شده ، و عمره رفتن و اعتمار را بدین جهت اعتمار گفته اند که هر محلی وقتی زیارتگاه مردم شد، آب ...
کلمه ( شعائر ) جمع شعیره است که به معنای علامت است و مشعر را هم به همین جهت مشعر گفته اند.
کلمه ( اسلام ) که باب افعال است ، و کلمه ( تسلیم ) که باب تفعیل است ، و کلمه ( استسلام ) که باب استفعال است ، هر سه یک معنا را می دهند، و آن این است ...
کلمه ( مناسک جمع منسک ) است ، که بمعنای عبادتست . کلمه ( نسک ) به معنای مطلق عبادت است ، و لیکن بیشتر در ذبح و یا قربانیی که منظور تقرب به درگاه خدا ...
کلمه ( قواعد ) ، جمع قاعده است ، که بمعنای آن قسمت از بنا است که روی زمین قعود دارد، یعنی می نشیند، و بقیه قسمت های بنابر روی آن قسمت قرار می گیرد.
کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است و قنوت بمعنای تذلل و عبادت است .
کلمه ( اینما ) از کلمات شرط است که باید دو فعل دنبالش بیاید، یکی بنام شرط و دیگری بنام جزاء ( مانند اگر ) که میگوئیم : اگر بزنی می زنم.
کلمه سواء السبیل ، بمعنای وسط راه است .
کلمه ( نبذه ) از ماده ( نون - باء - ذال ) است ، که بمعنای دور انداختن است .
کلمه ( بصیر ) از اسماء حسنای الهی است ، و معنایش علم بدیدنیها است ، نه اینکه به معنای بینا و دارای چشم باشد، و در نتیجه بصیر از شعب اسم علیم است .
کلمه ( غلف ) جمع اغلف است ، و اغلف از ماده غلاف است .
قفینا از مصدر تقفیه است ، که بمعنای پیروی است ، و از کلمه ( قفا ) پشت گردن گرفته شده ، کانه شخص پیرو، پشت گردن و دنبال سر پیشرو خود حرکت می کند.
کلمه ( تظاهرون ) ، از مصدر مظاهره ( باب مفاعله ) است ، و مظاهره بمعنای معاونت است ، چون ظهیر بمعنای عون و یاور است ، و از کلمه ( ظهر - پشت ) گرفته شد ...
کلمه ( مساکین ) جمع مسکین است ، و آن فقیر ذلیلی است که هیچ چیز نداشته باشد.
کلمه ( یتامی ) جمع یتیم است ، که بمعنای کودک پدر مرده است ، و بکودکی که مادرش مرده باشد، یتیم نمیگویند، بعضی گفته اند: یتیم در انسانها از طرف پدر، و ...
کلمه قسوة وقتی در خصوص قلب استعمال میشود، معنی صلابت و سختی را میدهد، و بمنزله صلابت سنگ است .
تدارء بمعنای تدافع و مشاجره است ، و از ماده ( دال - را - همزه ) است ، که بمعنای دفع است . یعنی تقصیر را با مشاجره از گردن خود افکندن و دور کردن خود ا ...
کلمه ( عوان ) در زنان و چارپایان ، عبارتست از زن و یا حیوان ماده ای که در سنین متوسط از عمر باشد، یعنی سنین میانه باکره گی و پیری .
کلمه ( نکال ) عبارتست از عمل توهین آمیز، نسبت بیک نفر، تا دیگران از سرنوشت او عبرت بگیرند. ( تفسیر نمونه ) ( نکال ) بطوری که در مجمع البیان آمده به ...
کلمه ( صیب ) ، بمعنای باران پر پشت است .
کلمه ( رعد ) بمعنای صدائی است که از ابر وقتی برق می زند برمی خیزد.
کلمه غیب بر خلاف شهادت ، عبارتست از چیزیکه در تحت حس و درک آدمی قرار ندارد، و آن عبارتست از خدای سبحان ، و آیات کبرای او، که همه از حواس ما غایبند.
کلمه ( مستقیم ) هم بمعنای هر چیزی است که بخواهد روی پای خود بایستد، و بتواند بدون اینکه بچیزی تکیه کند بر کنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد، ...
کلمه حمد بطوریکه گفته اند به معنای ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلی است که ثنا شونده باختیار خود انجام داده ، بخلاف کلمه ( مدح ) که هم این ثنا را شامل ...
کلمه ( رحیم ) بر وزن فعیل صفت مشبهه است ، که ثبات و بقاء و دوام را میرساند، پس خدای رحمان معنایش خدای کثیر الرحمه ، و معنای رحیم خدای دائم الرحمه است ...
کلمه ( رحمان ) صیغه مبالغه است که بر کثرت و بسیاری رحمت دلالت می کند.
لفظ جلاله ( الله ) ، اصل آن ( ال اله ) بوده ، که همزه دومی در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و کلمه ( اله ) از ماده ( اله ) با ...
کلمه ( تصویر ) به معنای انداختن عکس چیزی یا کسی است ، ولی کلمه ( صورت ) اعم از آنست و شامل تمامی چیزهای سایه دار و بی سایه می شود.
کلمه ( انجیل ) به قول بعضی ، یونانی و بقول بعضی دیگر در اصل فارسی بوده ، و به معنای بشارت است .
کلمه تورات لغتی است که در زبان عبرانی به معنای شریعت در زبان عربی است . در زبان ترکی به چیزی که در بین مردم رواج پیدا کرده و رسم شده است " تُرَه " گ ...
کلمه ( تنزیل ) بر تدریج دلالت دارد، همچنان که کلمه ( انزال ) بر نزول یکپارچه دلالت می کند.
کلمه ( اصر ) بطوریکه گفته اند به معنای ثقل و سنگینی است ، بعضی هم گفته اند: به معنای آن است که چیزی را به قهر و غلبه حبس کنی ، و برگشت آن نیز به همان ...
کلمه ( وسع ) به معنای توانائی و تمکن است ، و اصل در آن وسعت مکانی بوده ، و بعدها قدرت آدمی چیزی نظیر ظرف تصور شده ، که افعال اختیاری آدمی از آن صادر ...
کلمه ( رهان ) به معنای مالی است که به گرو گیرند، و به جای آن ، کلمه ( رهن ) ( به ضمه راء و ضمه هاء ) نیز قرائت شده ، و ( رهن ) جمع ( رهن ) است که آن ...
کلمه ( فسوق ) به معنای خارج شدن از اطاعت است .
کلمه ( مضاره ) که مصدر ( لا یضار ) است به معنای ضرر زدن طرفین ی است که هم در مورد دو نفر استعمال می شود، و هم در مورد جمعیت .
کلمه املال و کلمه املاء هر دو به معنای این است که شما بگوئید و دیگری بنویسد.
کلمه ( محق ) به فتحه میم و سکون حاء و قاف مصدر فعل ( یمحق ) و به معنای نقصان پی درپی است بطوریکه آن چیزی که محق می شود تدریجا فانی شود و در مقابل کلم ...
کلمه خبط به معنای کج و معوج راه رفتن است ، وقتی می گویند: ( خبط البعیر ) معنایش این است که : راه رفتن این شتر غیر طبیعی و نامنظم است.
کلمه ( حصر ) که مصدر فعل مجهول ( احصروا ) است به معنای منع و حبس است و اصل در معنای آن تنگ گرفتن است . راغب می گوید: ( حصر ) و ( احصار ) هر دو به مع ...
کلمه ( ابداء ) که مصدر ( تبدوا ) است ، به معنای اظهار است .
کلمه ( تذکر ) که مصدر ( یذکر ) است به معنای منتقل شدن از نتیجه به مقدمات نتیجه ، و یا منتقل شدن از مقدمات به نتیجه است . و ما یذکر الا اولوا الالباب ...