پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
مست نما: آنکه مست می نماید . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 349 ) .
مستولی کردن : چیره ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص136 ) .
مستقر دولت : جایگاه دولت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 43 ) .
مستنثرات بغاث : به کرکس های کوچک ماننده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص524 ) .
مستقر دولت : جایگاه دوولت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 43 ) .
مستعد بودن : آماده بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص305 ) .
مستغنی گردانیدن : بی نیاز کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 275 ) .
مستقبل حال : وضع آینده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 187 ) .
مسترشدان : راه یافتگان ، هدایت طلبان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 352 ) .
مستبشر بیدار : بینادل هوشیار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 323 ) .
مستان طافح : سیاه مست ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص134 ) .
مساعی قلم : کوشش های خامه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 17 ) .
مسامیر جلیدی : جمع مسمار ، میخ ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص161 ) .
مساوی خلق : بدیهای آفریدگان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص266 ) .
مساعدت بخشیدن : یاری نمودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 62 ) .
مساعد نمای : آنکه خود را یار نمایش دهد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 353 ) .
مساءت نظر : سوءنظر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 451 ) .
مسارعت نمودن : شتاب کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 279 ) .
مزید نعمت : افزونی نعمت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 67 ) .
مزین گردانیدن : آراستن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 272 ) .
مزید شفقت : افزونی مهرورزی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص239 ) .
مزید قربت : افزونی نزدیکی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 194 ) .
مزلقةالاقدام : لغزشگاه قدم ها ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 197 ) .
مزلقه ی اقدام : لغزشگاه قدم ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص280 ) .
یک دست : یکسره , تماما . یک چیز را گویند که تمام آن به یک نسبت باشد. ( ( از توی بنگاه مردی با موهای پرپشتِ یکدست سفید جلو دوید در شیشه یی را باز کر ...
بنگاه معاملات ملکی :بگاه ها و مراکز و مغازه هایی هستند که در مدود ه های شهری معمولا کار خرید و فروش مسکن و املاک و مستغلات را بر عهده دارند . یک کارگ ...
رنگ رو رفته : چیزی که به مرور زمان رنگ اصلی و اولیه ی خود را به دلایلی از دست داده باشد . ( ( رفت طرف مغازه ای دودهنه باتابلوی چوبیِ رنگ و رو رفته ...
مغازه دودهنه: مغازه ای که شامل دو در ورودی معمولا دو قلو باشد . ( ( رفت طرف مغازه ای دودهنه باتابلوی چوبی رنگ و رو رفته . روی تابلو با خط نستعلیق ن ...
لباس دانشگاهی ( Academic costume ) :لباس های مشخصی که دانشجوها یا استاد های دانشگاه و مدرسه می پوشند.
پالتو راسته : نوعی پالتو که قسمتی ها ی بدن تا زانو را می پوشاند . ( ( قد متوسط داشت و پالتو خاکستری راسته پوشیده بود. ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا ...
آنتی فشن ( Anti fashion ) :اصطلاحی در مد و فشن که به سبک لباس پوشیدن مخالف با ترند روز اطلاق می شود؛ بی تفاوتی نسبت به ترند و مد روز.
اسید شور ( Acid wash ) کم رنگ کردن پارچه با مواد سفید کننده.
کیف زنانه :نوعی از کیف امروزه اکثر زن ها همراه خود دارند . کیف زنانه مهمترین اکسسوری زنانه و جز جدانشدنی استایل خانم ها است. کیف زنانه بسته به اینکه ...
سر رسید :. دفترچه یا دفتر یادداشت روزانه است که تاریخ و وقایع مهم سال را شامل میشود. سررسید یا سالنامه نوعی دفتر یادداشت تاریخ دار است. انواع سر رسی ...
( ( آرزوپیاده شد. یک دستش کیف مستطیل سیاهی بود که دوسگکش به زوربسته شده بود، دست دیگر سررسیدِ جلدچرمی و تلفن همراه . ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پی ...
( ( آرزوپیاده شد. یک دستش کیف مستطیل سیاهی بود که دوسگکش به زوربسته شده بود، دست دیگر سررسیدِ جلدچرمی و تلفن همراه . ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پی ...
پایین کشیدن شیشه: اصطلاح مربط به اتومبیل . پایین آوردن شیشه ماشین یا اتومبیل . ( ( پسر جوان شیشه را کشید پایین، گاز دادو آمد رد شدو گفت "رنوتوی قوط ...
قوطی کبریت : قوطیی که در آن چوب کبریت ها را قرار می دهند . ( ( پسر جوان شیشه را کشید پایین گاز دادو آمد رد شدو گفت "رنوتوی قوطی کبریت هم پارک شده ) ...
گاز دادن : از اصطلاحات مربوط به خودرو . یعنی گاز اتومبیل را زیاد کرد تا حرکت کند یا تند تر برود . ( ( پسر جوان شیشه را کشید پایین گاز دادو آمد رد ش ...
( ( جیغ لاستیک ها در اومدو رنو پارک شد ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )
جیغ لاستیک :هر نوع صدای نامتعارفی که از لاستیک خودرو بلند می شود مثل صدای جیغ ، صدای زوزه و . . . ( ( جیغ لاستیک ها در اومدو رنو پارک شد ) ) ( ( ...
( ( مردی دم در لبنیاتی کیک و شیرکاکائو می خورد ونگاه می کرد. . ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )
دمِ در : جلو در ، نزدیک در . ( ( مردی دم در لبنیاتی کیک و شیرکاکائو می خورد ونگاه می کرد. . ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ...
( ( مردی دم در لبنیاتی کیک و شیرکاکائو می خورد ونگاه می کرد. . ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )
زدن به دنده عقب : راندن و حرکت دادن وسیله ی نقلیه مثل اتومبیل به سمت عقب . استفاده از دنده عقب اتومبیل یا هر وسیله ی نقلیه دیگر که موجب می شودبه جای ...
از خیر چیزی گذشتن: [عامیانه، کنایه ] از چیزی صرفنظر کردن . ( ( و آرنج روی لبه پنجره ودست روی فرمان منتظر ماندراننده ریش بزی رفت جلو. اومد عقب . رفت ...
( ( و آرنج روی لبه پنجره ودست روی فرمان منتظر ماندراننده ریش بزی رفت جلو. اومد عقب . رفت جلو . امد عقب واز خیر پارک گذشت ) ) ( ( عادت می کنیم ، زوی ...
نحوه ی از قرار گیری دست روی فرمان اتومبیل, حالتی که در موقع دنده عقب ، موقع گردش از آن استفاده می شود . ( ( و آرنج روی لبه پنجره ودست روی فرمان منت ...
( ( آرزو به زانتیای سفید نگاه کرد که می خواست جلو لبنیات فروشی پارک کند زیرلب گفت "شرط می بندم گند بزنی پسرجان . ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ...
( ( آرزو به زانتیای سفید نگاه کرد که می خواست جلو لبنیات فروشی پارک کند زیرلب گفت "شرط می بندم گند بزنی پسرجان . ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ...