پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٧٦٧)

بازدید
٢٦,٦٢٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کارخانه ؛ دکان و حانوت. - || پیشه گاه و جایی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام می رسانند. ( ناظم الاطباء ) . - || دستگاه کیمیاگری و دواسازی. ( نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاروانخانه ؛ کاروانسرا. بناهای عمومی که درآن کاروانیان منزل کنند. رجوع به کاروانسرا شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قهوه خانه ؛ جایی که در آن جا مردمان فراهم می آیند و با نوشیدن چای و قهوه و غذاهای ساده وقت می گذرانند. رستوران ساده. کافه. جایی که در آن چای و قهوه م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قورخانه ؛ جبه خانه. اسلحه خانه. رجوع به قورخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قونسولخانه ؛ منزل قونسول. قونسولگری. رجوع به �قونسول � و �قونسولخانه � و �قونسولگری � شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصابخانه ؛جایی که در آنجا گوسفندان را ذبح میکنند. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آنجا گوسفندان ذبح شده را میفروشند. رجوع به قصابخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قراولخانه ؛ جایی که در آن جا قراولان منزل دارند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قراولخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرائتخانه ؛ جایی که در آنجا مردمان بقرائت وقت میگذارنند. اطاق مطالعه. رجوع به قرائتخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- عمل خانه ؛ جای عمل. رجوع به عمل شود: عمل خانه دل بفرمان تست زبان خود عمل دار دیوان تست. نظامی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصارخانه ؛ جایی که در آنجاعصاری کنند. جایی که در آنجا شیره انگور یا روغن نباتی میگیرند. رجوع به عصارخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غریب خانه ؛ جایی که در آنجا غرباء بسر میبرند. خانه غریبان. رجوع به غریب شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشرتخانه ؛ جای عیش و عشرت. عشرتگاه. ( ناظم الاطباء ) : نوای نشاط و خرمی به عشرتخانه ناهید رسانید. ( حبیب السیر ج 3 ص 155 ) . رجوع به عشرتخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عزب خانه ؛ محلی که در آنجا زن و مرد به فراش هم میروند. - || فاحشه خانه ؛ جنده خانه. رجوع به عزب خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عروس خانه ؛ جایی که محل عروسی است. خانه ای که در آن عروسی برپاست. رجوع به عروسی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عزاخانه ؛ ماتم خانه. محلی که در آنجا عزا برپا میکنند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به عزاخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طهارت خانه ؛ مبال. کنار آب. جای ضرور. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به طهارت خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عبادتخانه ؛ مکان عبادت. مکان پرستش. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آن عبادت کنند. معبد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عدالتخانه ؛ جای عدل و داد. - || دادگستری ؛ عدلیه. محلی که مردمان در آنجا شکایت خود میبرند و رفع نزاع می خواهند. رجوع به عدالتخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طباخ خانه ؛ جایی که در آنجا طباخت و آشپزی کنند. مطبخ. آشپزخانه. رجوع به طباخ خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضرابخانه ؛ محلی که در آنجا پول سکه میزنند. درمسرا. درمکده. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ضرابخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صابون پزخانه ؛ محلی است که در آنجا صابون میپزند. - || نام محلتی است در جنوب تهران. رجوع به صابون پزخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیرکخانه ؛ میخانه. ( ناظم الاطباء ) . نام محلی که در آن مشروبات الکلی درست کنند. رجوع به شیرکخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شترخانه ؛ جایی که در آن شتران را نگاهداری کنند. محلی چون طویله که در آن شتران را محافظت نمایند : ز سیم و زر و قندز و لعل و در شتر با شترخانه ها گشت پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شبخانه ؛ شبستان. ( ناظم الاطباء ) . - || حرمسرای شاهان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه ای که شبها درویشان در آن بسر برند. ( ناظم الاطباء ) . - || ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلطنت خانه ؛ سرای سلطنت. بارگاه شاهی. درگاه پادشاهی : تو آن در مکنون یکدانه ای که پیرایه سلطنت خانه ای. سعدی ( بوستان ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاه خانه ؛ خیمه صحرانشینان. ( ناظم الاطباء ) . - || زندان. محبس. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بی میمنت ؛ بی یمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیه خانه ؛ سیاه چادر. چادر مردم صحرانشین. ( ناظم الاطباء ) . - || محبس. زندان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بدیمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلاخ خانه ؛ محلی که گوسفندان را میکشند و پوست آنها را از لاشه جدا میکنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سربازخانه ؛ سرای سپاهیان. ( ناظم الاطباء ) . محلی که سربازان در آنجا زیست و تمرین و مشق عملیات سربازی میکنند. جایی که سربازان را برای روز جنگ آماده م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سقاخانه ؛ جایگاهی است که مردمان در آن آب ذخیره میکنندتا تشنگان با نوشیدن آب از آن رفع عطش کنند. این مکان چون در نزد مردم مقدس است آنها غالباً با روشن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفره خانه ؛ محلی است از منزلها که در آنجا غذا صرف میشود. اطاق غذاخوری. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنبورکخانه ؛ نوعی از توپهای کوچک که آن را بر شتر حمل میکنند با شتر حامل آن. رجوع به زنبورک شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زورخانه ؛محلی است که در آنجا ورزشهای خاص میکنند. رجوع به زورخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رصدخانه ؛ رصدگاه. جایی که در آنجا رصد بندند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهدارخانه ؛ جایگاه محافظین راهها در طول راه. محل قراسورانها. محل مستحفظین جاده ها.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رخت شوی خانه ؛ جایی که در آن جا جامه ها را میشویند. گازرگاه. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به رخت شوی خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راست خانه ؛ کسی که با همه کس از روی راستی و درستی و دیانت و امانت معاش کند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دویتخانه ؛ جایی که در آنجا به امور دفتری می پردازند. رجوع به �دویت � و �دویت خانه � شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوان خانه ؛ بارگاه سلطنت. ( ناظم الاطباء ) . - || محل قضاوت و حکومت و عدالتخانه. ( ناظم الاطباء ) . - || دار الحکومه. ( ناظم الاطباء ) . - || ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستاقخانه ؛ زندان. محبس. جایی که مردمان را ببند کشند. رجوع به �دوستاق � و �دستاق � شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دولت خانه ؛ بارگاه. کوشک. خانه. ( ناظم الاطباء ) . - || سرای سلطنتی قزوین. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به �دولت خانه � شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلاّ ل ِ خانه ؛ آنکه شغلش آماده کردن خریدار و فروشنده خانه است برای معامله خانه. واسطه معامله خانه. گاهی دلال خانه در اجاره دادن خانه نیز واسطه میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دندانخانه ؛ جای دندان در دهان. رجوع به دندان خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دواخانه ؛ داروخانه. آنجا که دارو و دوا برای مرضی سازند و در اختیار آنها گذارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درشکه خانه ؛ جایی که درشکه را در آن جا قرار میدهند و طویله اسبهای درشکه نیز در آنجاست. رجوع به درشکه خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفترخانه ؛ محضر اسناد رسمی. جایی که مردمان در آنجا معاملات یعنی عقودو ایقاعات و بعضی از اسناد خود را به ثبت میرسانند. رجوع به دفترخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در خانه ؛ دری که خانه را به بیرون مربوط می کند. - || دربار پادشاهی و سرای سلطنتی. ( ناظم الاطباء ) . - || خانواده ؛ محیط خاندان. چون : فلانی در خ ...

پیشنهاد
٠

درِ خانه ای بازداشتن ؛ کنایه از آمد و شد زیاد داشتن آن خانه. چون : فلانی درِ خانه اش باز است. واریز خرجی بیش از عادت در خانه داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دبیرخانه ؛ اداره ای که مسؤول انجام کارهای دفتری مؤسسات بزرگ است. چون : دبیرخانه دانشگاه ، دبیرخانه سازمان ملل متحد. رجوع به دبیرخانه شود.

پیشنهاد
٠

در جایی یا بجایی خانه کردن ؛ مقیم شدن در آنجا. چون : من دیگر به میخانه خانه کردم.