علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جان امان دادن: به جان امان دادن : زنهار دادن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جای اوردن: به جای آوردن : انجام دادن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جای گذاشتن: به جای گذاشتن : رها کردن. ( مرزبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به چشم دیدن: به چشم دیدن: رویت کردن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به چشم کردن: به چشم کردن: منظور داشتن. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حسب: به حسب: برابر مطابق. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حصول پیوستن: به حصول پیوستن: حاصل شدن. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حقیقت: به حقیقت: حقیقتاً ، به درستی. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حیرت ماندن: به حیرت ماندن: متحیر گشتن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خاطر راه دادن: به خاطر راه دادن: مذکور ذهن کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خدمت پیوستن: به خدمت پیوستن: حاضر شدن. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خلاف طبع: به خلاف طبع:به رغم میل. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خون تشنه بودن: به خون تشنه بودن: خواستار مرگ بودن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خویشتن امدن: به خویشتن آمدن: به هوش آمدن. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دارو بردن: به دارو بردن: به طبیب مراجعه کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به داوری نشستن: به داوری نشستن: حکمیت پذیرفتن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به در امدن از پوست: به در آمدن از پوست: بی رودربایستی ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به در اوردن: به در آوردن: ظاهرساختن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به در افتادن: به در افتادن: به نتیجه رسیدن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به در شدن: به در شدن: بیرون رفتن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل امدن: به دل آمدن: خطور کردن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به راست گرفتن دروغ کسی: به راست گرفتن دروغ کسی: درست تلقی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رقص گذاشتن: به رقص گذاشتن: فرصت رقص دادن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روی اوردن: به روی. . . آوردن: عارض کردن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهره بخشیدن: بهره بخشیدن: نصیب دادن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زنا گرفتن: به زنا گرفتن:به فاحشگی متهم کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زوال رسیدن: به زوال رسیدن:افول کردن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زیر امدن: به زیرآمدن:پایین آمدن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زیر اوردن: به زیر آوردن:پایین کشیدن. ( مرزبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به سر امدن: به سرآمدن:پایان یافتن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر امدن روزگار: به سر آمدن روزگار:پایان گرفتن زمان. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر امدن عمر: به سر آمدن نوبت:منقضی شدن آن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر بردن کار: به سر بردن کار:به انجام رساندن آن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر امدن نوبت: به سر آمدن نوبت:منقضی شدن آن. ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به سر در امدن: به سر در آمدن:در افتادن ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر کسی دویدن: به سر کسی دویدن:حمله ور شدن به او . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به سلامت: به سلامت: تن درست ، بی گزند . ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سمع رسانیدن: به سمع رسانیدن: اطلاع دادن . ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سنگ امدن پای: به سنگ آمدن پای: در افتادن . ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سهو: به سهو: اشتباهی . ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شادی کسی خوردن: به شادی کسی خوردن: به سلامت وی نوشی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شانه زدن: به شانه زدن: شانه کردن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهشت باقی: بهشت باقی: فردوس جاویدان. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شرط وفا: به شرط وفا: مشروط به وفاداری. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شریعت امدن: به شریعت آمدن: گرویدن به آیین. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شوهر دادن: به شوهر دادن: به عقد مردی در آوردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صحرا افتادن: به صحرا افتادن: به بیابان رفتن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صلاح باز اوردن: به صلاح باز آوردن:آشتی دادن. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ظهور رسیدن: به ظهور رسیدن:آشکار شدن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به غایت رسیدن: به غایت رسیدن: بسیار شدن ، به نهایت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به غلط افگندن: به غلط افگندن:نادرست انگاشتن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به فال داشتن: به فال داشتن:تفأل زدن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به فال گرفتن: به فال گرفتن:فرخنده داشتن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به فعل امدن: به فعل آمدن:تحقق یافتن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به فعل انجامیدن: به فعل انجامیدن:تحقق پذیرفتن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قایم ریختن: به قایم ریختن:تسلیم شدن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قدر امکان: به قدر امکان:به اندازه ممکن. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قاعده: به قاعده:علی الرسم. ( مرزبان نامه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قدر وسع: به قدر وسع:به اندازه گنجایش. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قرار باز شدن: به قرار باز شدن:رجوع کردن به اصل. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قطع رساندن: به قطع رساندن: بریدن ، قطع کردن . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کار امده: به کار آمده:مفید. ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کار اوردن: به کار آوردن:عمل کردن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کاری بودن: به کاری بودن:اشتغال داشتن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کفایت انجامیدن: به کفایت انجامیدن:به سر رسیدن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کفایت رسیدن: به کفایت رسیدن:تمام شدن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گزاف: به گزاف:بیهوده، عبث. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گل اندودن: به گل اندودن:گل مالی کردن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به گل فرو شدن: به گل فرو شدن:واماندن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مشام رسیدن: به مشام رسیدن:استشمام شدن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نشانه رسیدن: به نشانه رسیدن:به هدف خوردن. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نشین: به نشین: خوش محفل. ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نظام: به نظام:مرتب، منظم. ( مرزبان نامه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نظام رسیدن: به نظام رسیدن: منظم شدم. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نظم امدن: به نظم آمدن: صورت شعرپذیرفتن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نفاذ رسانیدن: به نفاذ رسانیدن: جاری گردانیدن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نفوذ رسانیدن: به نفوذ رسانیدن:نافذ ساختن. ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نقل برگرفتن: به نقل برگرفتن:مانند نقل برداشتن ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به وفا رسیدن: به وفا رسیدن:تحقق یافتن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به وقت: به وقت:به موقع. ( مرزبان نامه، مح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به وقوع انجامیدن: به وقوع انجامیدن:واقع شدن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هزار چشم گریستن: به هزار چشم گریستن: زار زارگریه کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هفت اب شستن: به هفت آب شستن: تطهیر کردن. ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هم اوردن: به هم رسیدن: تلاقی کردن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به همه حال: به همه حال:در هر صورت، کلا. ( مرز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به هم رسیدن: به هم رسیدن: تلاقی کردن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کفر برداشتن: به کفر برداشتن:کفر تلقی کردن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به همین قرار: به همین قرار: بر این وضع. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یک سو کشیدن: به یک سو کشیدن: کناره جستن. ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیاض دیده: بیاض دیده: سپیده ی چشم. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیاض روز: بیاض روز: سپیدی روز. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی التفاتی: بی التفاتی:بی توجهی. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی بهره ماندن: بی بهره ماندن: بی نصیب شدن. ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیت السعاده: بیت السعاده:خانه خوشبختی. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی حشو: بی حشو: بی آگین، بدون ضمایم. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ بردن: بیخ بردن: ریشه دوانیدن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ چیزی را برکشیدن: بیخ چیزی را برکشیدن:ریشه کن کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی خردان: بی خردان:بی عقلان ، کودن ها. ( مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی خردان: بی خردان:بی عقلان ، کودن ها. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ و بنیاد: بیخ و بنیاد: ریشه و اساس. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ وجود: بیخ وجود:ریشه ی هستی. ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ مؤالفت: بیخ مؤالفت:ریشه ی دوستی. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیدادان: بیدادان:ستمگران. ( مرزبان نامه، م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیداد راندن: بیداد راندن:ستم کردن. ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیدار حزم: بیدار حزم: هوشیار، آگاه. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون امدن از عهده: بیرون آمدن از عهده:توانایی داشتن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون اوردن موی از خمیر: بیرون آوردن موی از خمیر:کنایه از دق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون افگندن: بیرون افگندن:خارج ساختن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون کشیدن دندان: بیرون کشیدن دندان: کندن دندان. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی سامان کار: بی سامان کار:بی خانمان و آشفته حال. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیضه نهادن: بیضه نهادن:تخم گذاشتن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیغوله مسکن: بیغوله ی مسکن:گوشه ی خانه. ( مرزب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی فاصله: بی فاصله:بی درنگ. ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی فرجامی: بی فرجامی:بی عاقبتی. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیکباره: بیکباره: پاک ، بتمامی. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیگانه داشتن از خود: بیگانه داشتن از خود :نا آشنا پنداشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیگاهی: بیگاهی: بی موقع ، غیر منتظر. ( مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی گناهان: بی گناهان :بی تقصیر ها. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی مایگان: بی مایگان:بی ارزش ها ، بی هنران. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیم بودن: بیم بودن:نگرانی داشتن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی مجاملتی: بی مجاملتی:عدم رعایت بی تعارفی. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی مجان: بیم جان:ترس حیات. ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی مسامحتی: بی مسامحتی:بی گذشتی، عدم مدارا. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیم سر: بیم سر:خوف جان. ( مرزبان نامه، مح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی نهایتی: بی نهایتی:بی منتهایی. ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی یسار: بی یسار:بی امکان ، بینوا. ( مرزبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دریغ: دریغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شمشیر: شمشیر: دکتر کزازی در مورد واژه ی "ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پادشاه شناسی: پادشاه شناسی:شناختن ملک . ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاره سنگ مموه: پاره سنگ مموه:جواهر . ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاک روشن: پاک روشن: نیک رفتار، عفیف . ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاک روشی: پاک روشی:نیک رفتاری . ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکیزه پیکر: پاکیزه پیکر: پاک تن، عفیف . ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکیزه خلقت: پاکیزه خلقت:نیک سرشت. ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکیزه صورت: پاکیزه صورت:نیکو منظر. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکیزه طلعت: پاکیزه طلعت:نیکو رخسار. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکیزه فکرت: پاکیزه فکرت:درست اندیش. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکیزه منظر: پاکیزه منظر:نیکو رخسار. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پالایش دادن: پالایش دادن:تصویه کردن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پالودن خون دل: پالودن خون دل:زار گریستن. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای از حد بیرون نهادن: پای از حد بیرون نهادن:کنایه از تجاو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایان کوه: پایان کوه:دامنه کوه ، پایین کوه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای به سنگ امدن: پای به سنگ آمدن:به دشواری برخوردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای به گل فرو شدن: پای به گل فرو شدن:در وحل بازماندن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای در دامن کشیدن: پای در دامن کشیدن: ساکن نشستن. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پای در دامن کشیدن: پای در دامن کشیدن: ساکن نشستن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای در رکاب اوردن: پای در رکاب آوردن: سوارشدن. ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای در رکاب افشردن: پای دررکاب افشردن:ایستادگی کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای در رکاب کردن: پای دررکاب کردن:ایستادگی کردن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای فرو شدن: پای فرو شدن:باز ماندن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای لغزیدن: پای لغزیدن: زلت ، عثرت. ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پایمرد: پای مرد: میانجی. ( مرزبان نامه، م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای بر روی چیزی نهادن: پای . . . نهادن: مسلط شدن ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایه اول: پایه اول: زینه نخست. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایه زیرین: پایه ی زیرین: زینه فرودین. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایه نازل: پایه ی نازل: رتبه ی پست. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پراگنده صحبت: پراگنده صحبت: یاوه گو. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر خداع: پر خداع: بسیار حیله، مکار. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر داختن از: پر داختن از:فارغ شدن. ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرده ابگون: پرده آبگون:کنایه از آسمان. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرده اغانی: پرده اغانی:نوای سرود ها. ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرده عشاق: پرده عشاق:نوای عشاق. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرده ناساز: پرده ناساز:نوای نامیزان. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرده نهانی: پرده نهانی:خفای کامل. ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرستاران: پرستاران:کنیزکان. ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر شتاب بودن مغز: پر شتاب بودن مغز:مضطرب گشتن. ( مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر طنین: پر طنین:پر آواز. ( مرزبان نامه، م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر لطیفه: پر لطیفه: پر از لطف، نغز. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پره قبا: پره ی قبا:دامن قبا. ( مرزبان نامه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پست پایه: پست پایه:دون رتبه. ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پست گردانیدن: پست گردانیدن:فرو افگندن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسندیده ترین: پسندیده ترین:گزیده ترین. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسندیده حق: پسندیده حق:مقبول حق. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسندیده خصال: پسندیده خصال:نیک سیرت. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسندیده خلال: پسندیده خلال:نیک خو. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسندیده خلیقت: پسندیده خلیقت:نیک سرشت. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسندیده عقل: پسندیده ی عقل:گزیده ی خرد. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت باز دادن: پشت باز دادن:تکیه کردن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت به چیزی دادن: پشت به چیزی دادن:متکی شدن به آن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پلاس تیره: پلاس ِ تیره:پشمینه ی سیاه. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پنجه پلنگ: پنجه ی پلنگ:پنج انگشت پلنگ. ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پند نگاهداشتن: پند نگاهداشتن:اندرز شنیدن. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پنگان بلورین: پنگان بلورین:ظرف از بلور، کنایه از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پوشیدگان پرده غیب: پوشیدگان پرده غیب:مستوران حجاب نهان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پهلو بر زمین نهادن: پهلو بر زمین نهادن:کنایه از خوابیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیرایه ساختن: پیرایه ساختن:زینت دادن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیرایه فرو گشادن: پیرایه فرو گشادن:زیور افگندن. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش اورد قضا: پیش آورد قضا:رویداد تقدیر. ( ( با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش از وقوع: پیش از وقوع:قبل از روی دادن. ( مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش اندیش: پیش اندیش:مآل اندیش. ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش اندیشی: پیش اندیشی:مآل اندیشی. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشان محفل: پیشان محفل:بالای مجلس ، صدر. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشانی بودن: پیشانی بودن:گستاخی داشتن ، جسور بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش بینان: پیش بینان:احتیاط کاران. ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشتر شدن: پیشتر شدن:جلوتر رفتن. ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش خاطر اوردن: پیش خاطر آوردن:منظور نظر داشتن. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش خاطر نهادن: پیش خاطر نهادن:به ذهن آوردن. ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش کاران: پیش کاران:کارگزاران ، معاونان. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیشکاری: پیشکاری:معاونت، کارگزاری. ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشوای جنود ملاعین: پیشوای جنود ملاعین:رهبر لشگریان ملع ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری