سید پوریا حسینی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiotically: ابلهانه، احمقانه

٢ هفته پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twenties: دهه سوم زندگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reading: رقم، میزان، عدد

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mark: متمایز کردن

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dosimeter: پرتوسنج

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ramification: تبعات

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agriculturally: به لحاظ کشاورزی، از نظر زراعی

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aircraft: Aircraft طبق تعریف سازمان بین الملل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dosimeter: پرتوسنج

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outshone: گذشته ( ماضی ) فعل outshine به معنا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

agriculturally: به لحاظ کشاورزی، از نظر زراعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

red flag: زنگ خطر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outshone: گذشته ( ماضی ) فعل outshine به معنا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

looks like the shadow of his former self: بسیار ضعیف شده است. هیچیش نمونده!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

looks like the shadow of his former self: بسیار ضعیف شده است. هیچیش نمونده!

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

june: در ماه ژوئن به تعطیلات می رویم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cleanse: زدودن، زدایش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cleanse: زدودن، زدایش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concerned: to be concerned=به فکر چیزی بودن as ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

low opinion: نظر مخالف، مخالفت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pet project: پروژه شخصی، پروژه خودمحور

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for one's part: به نوبه خود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manner: منش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lack of cooperation: عدم همکاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one way or another: به هر ترتیب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tsarist: حکومت تزاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

careerism: جاه طلبی، منصب گرایی، ریاست طلبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day of mourning: عزاداری، روز عزا، سوگواری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high spirits: روحیه عالی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parliamentarian: نماینده مجلس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

low opinion: نظر مخالف، مخالفت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nuclear free: غیرهسته ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for one's part: به نوبه خود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

autocratic: خودکامه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lack of cooperation: عدم همکاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paper cover: پوشش مقوایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tsarist: حکومت تزاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strike force alignment: آرایش ( چینش ) ضربتی، آرایش ( چینش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

day of mourning: عزاداری، روز عزا، سوگواری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unpreparedness: عدم آمادگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supplement: اضافه حقوق، پاداش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

order of battle: آرایش جنگی، سازمان نیروها، ترتیب نی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

among: جزو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shot back: گذشته Shoot back، به معنی با خشم و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outgoing: در حال برکناری، کسی یا چیزی که از م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straight as a ramrod: عصاقورت داده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

honored: محترم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contorted: کج و معوج

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parliamentarian: نماینده مجلس

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for a brief moment: لحظه ای کوتاه، دمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nuclear free: غیرهسته ای

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high opinion: نظر مثبت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

autocratic: خودکامه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unable to: تواناییِ کاری را نداشتن، قادر نبودن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paper cover: پوشش مقوایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

north africa: شمال آفریقا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strike force alignment: آرایش ( چینش ) ضربتی، آرایش ( چینش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like magic: معجزه وار، معجزه گونه، جادویی، اعجا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unpreparedness: عدم آمادگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

packing case: جعبه چوبی ( مخصوص بسته بندی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

close in on: محاصره

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temporary halt: تنفس، وقفه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keen mind: ذکاوت ذهنی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sense of guilt: عذاب وجدان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rwd: در زمینه خودرو مخفف Rear Wheel Driv ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orchestrator: سامانگر، سازمان دهنده، مرتب کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

order of battle: آرایش جنگی، سازمان نیروها، ترتیب نی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reduction in rank: تنزیل درجه، کاهش رتبه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manicured: پیراسته، تمیز و مرتب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piled: تلنبار، انباشته، توده، کپه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

auction house: محل مزایده، مؤسسه حراجی، خانه حراجی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a day or so: حدود یک روز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciative: تحسین آمیز، ستایش بار، تمجیدگونه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buccaneering: ماجراجو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shot back: گذشته Shoot back، به معنی با خشم و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handing: تحویل دادن، چیزی را به کسی دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

straight as a ramrod: عصاقورت داده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idiotically: ابلهانه، احمقانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: تمنا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forward planning: طرح ریزیِ آینده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

metallica: واژه Metallica معنی خاصی ندارد؛ یکی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

call sign: اسم رمز، شناسه تشخیص هویت در تماس ه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

posting: انتصاب، شغل، پست، مقام؛ این برگردان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supreme commander: فرمانده عالی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pronounce: به زبان آوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotten to the core: از ریشه خراب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth over: تلطیف

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sten gun: مسلسل استن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

container: محموله

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guarding: محافظت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

float down: آویزان بودن، شناور بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deputy mayor: معاون شهردار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contorted: کج و معوج

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumbfound: مات و مبهوت شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick out: طاقت آوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cubbyhole: محفظه کوچک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for a brief moment: لحظه ای کوتاه، دمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lightless: بی فروغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parachute: با چتر ( پایین ) انداختن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poz: characterized by or expressing cert ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high opinion: نظر مثبت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assume command: پذیرش مسئولیت، برعهده گرفتن چیزی، ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high opinion: حسن ظن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

solicitousness: دلسوزی، اشتیاق، تمایل، توجه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sprinkling: انگشت شمار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curtly: قاطعانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

argue with: انکار، زیر سؤال بردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hammer blow: ضربه مهلک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burgeoning: فزاینده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maintenance program: در هوانوردی و طبق مقررات آژانس ایمن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unable to: تواناییِ کاری را نداشتن، قادر نبودن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maintenance program: در هوانوردی و طبق مقررات آژانس ایمن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

north africa: شمال آفریقا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

playacting: نقش بازی کردن، ظاهرسازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plotter: دسیسه گر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hospital ship: کشتی بیمارستانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

like magic: معجزه وار، معجزه گونه، جادویی، اعجا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hospital ship: کشتی بیمارستانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unruly: ( در مورد مو ) نامرتب که مخالف tidy ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intelligence corps: سپاه اطلاعات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

part of: عضوی از، قسمتی از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intelligence corps: سپاه اطلاعات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

packing case: جعبه چوبی ( مخصوص بسته بندی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonengineering: غیرمهندسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

temporary halt: تنفس، وقفه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonengineering: غیرمهندسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay before: پیشکش کردن، هدیه دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emerge: معلوم شدن، فاش شدن، آشکار شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sense of guilt: عذاب وجدان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

name and shame: رسواسازی، افشاگری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

orchestrator: سامانگر، سازمان دهنده، مرتب کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tracer bullet: گلوله رسام که اغلب بهش میگیم منور. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whirl: آشفتگی ( مثلاً در مورد افکار: Whirl ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resister: مبارز، عضو گروه مقاومت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reduction in rank: تنزیل درجه، کاهش رتبه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piled: تلنبار، انباشته، توده، کپه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a day or so: حدود یک روز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vacillating: متزلزل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buccaneering: ماجراجو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outgoing: ارسالی ( در مورد اشیا ) ، چیزی که ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

casing: بررسی، زیر نظر گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impregnable: جناب زاهدپور، فعل Impregnate به معن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

batter: گوشمالی دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handing: تحویل دادن، چیزی را به کسی دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

win over: تفوق یافتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

idiotically: ابلهانه، احمقانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forward planning: طرح ریزیِ آینده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incoming: دوستانی که فرمودند incoming یعنی پن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in vain: بی هیچ نتیجه ای معادلی رو که عرض کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

captured: اسیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stop: دست نگهداشتن/نگاه داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rifle through: زیر و رو کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call sign: اسم رمز، شناسه تشخیص هویت در تماس ه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

faltering: لرزان ( در مورد صدا مثلاً )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supreme commander: فرمانده عالی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rotten to the core: از ریشه خراب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keygen: معادل Key Generator و به معنی کلیدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

springboard: سرآغاز، نقطه ابتدایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rescue: آزادسازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sten gun: مسلسل استن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guarding: محافظت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in any event: در هر حال

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deputy mayor: معاون شهردار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the moment: اگر در زمان گذشته استفاده شود، معنی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flood: مقدار زیاد، حجم زیاد ( a flood of s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dumbfound: مات و مبهوت شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shit: گندش بزنند، لعنت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دست بر قضا: incidentally

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incidentally: دست بر قضا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tinderbox: انبار باروت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll through: با خودرو جایی رفتن، سر زدن به جایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guilty pleasure: عباراتی نظیر �لذت گناه آلود� یا �دل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn down: در عبارت turn down a road، به این م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cubbyhole: محفظه کوچک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lightless: بی فروغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bill: bill as نیز به معنیِ اعلان کردن، نش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

way station: توقفگاه فرعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

organisation: تشکیلات، سازمان، تشکیل در واقع با o ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endear: در دل جا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape off: پاک کردن ( معمولاً با چیزی تیز ) ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

poz: characterized by or expressing cert ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assume command: پذیرش مسئولیت، برعهده گرفتن چیزی، ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

solicitousness: دلسوزی، اشتیاق، تمایل، توجه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affair: ماجرا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disarmingly: صلح جویانه، آشتی طلبانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upper crust: اشراف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curtly: قاطعانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hammer blow: ضربه مهلک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uber: وقتی uber را به عنوان پیشوند به واژ ...

١١ ماه پیش

مدال‌های سید پوریا حسینی