تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

در فارسی ور یا پساخت ولیکن بلاستفاده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش اچمی تغییر کاربری داده و به معنای تلقین کردن درد بر خود به گونه که آن درد حس شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر کمی در واژهنامه ها و زبان فارسی بکاویم میتوانیم برابر مناسبی بربگزینیم برای نمونه فعل سلفیدن می توانم گزینهی خوبی برای رشوه دادن باشد که در واژهن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

دوستانی که میگن این واژه ترکی هستش می تونن برن به ویکی واژه ترکی سر بزن و ببینن که نوشته ریشه: فارسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کاربر گرامی اینایی که گفتید برای زبان کره ای و ژاپنی هست و ربطی به پارسی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٤

دوستان چالش ترکی هستش می تونید برید به ویکی واژه فارسی و ببیند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن پیهایش=لغو ، ابطال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن پیهایش=لغو ، ابطال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن پیهایش=لغو ، ابطال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن پیهایش=لغو ، ابطال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرزیدن = جماع کردن مرزش = جماع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یا لامپ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در برخی جاها که مردمان به گویش اچمی سخن میگویند به معنا لت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خرگ با تلفظ خُرگ در گویش اچمی به معنای زغالی که هنوز سرخ و شخیده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

نام هایی که از پهلوی و اوستا سرچشمه میگیرین ویژه هم زبان های ایرانی هستش این هم برای کردی هم برای فارسی هم دیگر زبان های ایرانی هستش یک نام اگر ریشه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش اچمی به معنای آهو و تلفظ آن eškal است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گویش اچمی و برخی زبان های ایرانی به معنای مو است که تلفظ آن mi است و همچنین می با تلفظ mey به معنا شراب و باده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خَش در گویش اچمی یعتی خوش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیشنهاد من کارواژه ی افدیدن ( افد دیدن ) که افد به مانای شگفت آور است می باشد برای نمونه من افدیدم =من شگفت زده شدم و واژه زیبا که از کارواژه وجود ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

این واژه هنوز هم پارسی زنده است آما به گونه ی ترکیب. نمونه:داوطلب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهترین گزینه داو هست چون در داوطلب نیز وجود دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آقای آریا ارزش خودتون روپایین نیارید اگر توانایی گوارش هر دیدگاه رو ندارید نباید از فضای مجازی استفاده کنین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از کارواژه شاریدن آمده است به معنای سرازیر شدن آب و تروایدن آب از جراحت و جریان ایست بن مضارع ( شار ) پسوند نامساز ( ش ) =شارش به مانای جریان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ورشیم فصل سال فرگرد فصل کتاب ماتیگان کتاب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنای افشین میتواند از جمع افش یا افشه ین ( پسوند مانند کردن ) افش از افشاندن و بخشیدن می آید با ین معنایش میشود بسیار بخشنده. مثل سیمین و سنگین و پو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ریشه شناسی :فرانسه آوا:سُرَنگ نام:تلمبة کوچک شیشه - ای یا پلاستیکی برای تزریق دارو به داخل بدن. ربشه شناسی:پهلوی آوا:سُر انگ قید: از دو کلمه سُر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

ویکی واژه اَنْگ : ( ang ) در گویش گنابادی یعنی تهمت ، افتراء ، ادعای واهی کردن بر علیه کسی ، زمینه سازی کردن و دسیسه برای بد نام کردن کسی ریشه شناس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

البته اگر این واژه نامه را بپذیرین یا نه اینجا آشکاره که اینجا یا گرفته شده داده شده البته شباهتی که میان زانو و قلعه وجود دارد آن هم برامدگی است و ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پیشنهاد بنده فردید است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شور بختانه به یاد ندارم در کدام فرهنگ واژگان پهلوی به این کارواژه برخورد کردم ولی در واژه نامه ی فارسی به پهلوی بهرام فره وشی هشت واژه ی پهلوی بود که ...