⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
پویا زرین
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
آتش
دوستانی که میگن این واژه ترکی هستش می تونن برن به ویکی واژه ترکی سر بزن و ببینن که نوشته ریشه: فارسی
١٤٠٠/٠١/٢٧
0
|
0
2
سان
کاربر گرامی اینایی که گفتید برای زبان کره ای و ژاپنی هست و ربطی به پارسی نداره
١٤٠٠/٠١/٢٦
0
|
0
3
چالش
دوستان چالش ترکی هستش می تونید برید به ویکی واژه فارسی و ببیند
١٤٠٠/٠١/٢٦
0
|
0
4
ابطال کردن
پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن
پیهایش=لغو ،ابطال
١٤٠٠/٠١/٢٣
2
|
0
5
لغو
پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن
پیهایش=لغو ،ابطال
١٤٠٠/٠١/٢٣
2
|
0
6
لغو کردن
پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن
پیهایش=لغو ،ابطال
١٤٠٠/٠١/٢٣
2
|
0
7
ابطال
پیهودن =لغو کردن یا ابطال کردن
پیهایش=لغو ،ابطال
١٤٠٠/٠١/٢٣
2
|
0
8
جماع
مرزیدن = جماع کردن
مرزش = جماع
١٤٠٠/٠١/٢٣
4
|
0
9
لت
یا لامپ
١٤٠٠/٠١/٢١
4
|
0
10
لت
در برخی جاها که مردمان به گویش اچمی سخن میگویند به معنا لت
١٤٠٠/٠١/١٩
4
|
0
11
خرگ
خرگ با تلفظ خُرگ در گویش اچمی به معنای زغالی که هنوز سرخ و شخیده است
١٤٠٠/٠١/١٩
2
|
0
12
بابک
سیبویه نوشتهاست که واژگان فارسی که شامل حرف گ هستند، در زبان عربی به شکل ج یا ق درمیآیند و حرف پ به ب و ف درمیآید. او همچنین مینویسد که پسوند ـَک ...
١٤٠٠/٠١/١٩
6
|
0
13
ژوبین
نام هایی که از پهلوی و اوستا سرچشمه میگیرین ویژه هم زبان های ایرانی هستش این هم برای کردی هم برای فارسی هم دیگر زبان های ایرانی هستش یک نام اگر ریشه ...
١٤٠٠/٠١/١٦
2
|
0
14
شکال
در گویش اچمی به معنای آهو و تلفظ آن eškal است
١٤٠٠/٠١/١٥
2
|
0
15
می
در گویش اچمی و برخی زبان های ایرانی به معنای مو است که تلفظ آن mi است
و همچنین می با تلفظ mey به معنا شراب و باده است
١٤٠٠/٠١/١٥
2
|
0
16
خش
خَش در گویش اچمی یعتی خوش
١٤٠٠/٠١/١٤
2
|
0
17
تعجب
پیشنهاد من کارواژه ی افدیدن(افد دیدن) که افد به مانای شگفت آور است
می باشد برای نمونه من افدیدم =من شگفت زده شدم
و واژه زیبا که از کاروا ...
١٤٠٠/٠١/١٣
2
|
0
18
داو
این واژه هنوز هم پارسی زنده است آما به گونه ی ترکیب.نمونه:داوطلب
١٤٠٠/٠١/١٢
6
|
0
19
نوبت
بهترین گزینه داو هست چون در داوطلب نیز وجود دارد
١٤٠٠/٠١/١٢
2
|
0
20
زعفران
آقای آریا ارزش خودتون روپایین نیارید اگر توانایی گوارش هر دیدگاه رو ندارید نباید از فضای مجازی استفاده کنین
١٤٠٠/٠١/١٠
10
|
0
21
شارش
از کارواژه شاریدن آمده است به معنای سرازیر شدن آب و تروایدن آب از جراحت و جریان ایست بن مضارع(شار) پسوند نامساز(ش)=شارش به مانای جریان
١٤٠٠/٠١/١٠
4
|
0
22
فصل
ورشیم فصل سال
فرگرد فصل کتاب
ماتیگان کتاب
١٤٠٠/٠١/٠٩
4
|
0
23
افشین
معنای افشین میتواند از جمع افش یا افشه ین (پسوند مانند کردن) افش از افشاندن و بخشیدن می آید با ین معنایش میشود بسیار بخشنده.مثل سیمین و سنگین و پول ...
١٤٠٠/٠١/٠٩
4
|
0
24
سرنگ
ریشه شناسی :فرانسه
آوا:سُرَنگ
نام:تلمبة کوچک شیشه - ای یا پلاستیکی برای تزریق دارو به داخل بدن.
ربشه شناسی:پهلوی
آوا:سُر انگ
قی ...
١٤٠٠/٠١/٠٩
4
|
0
25
اتهام
ویکی واژه
اَنْگ :(ang) در گویش گنابادی یعنی تهمت ، افتراء ، ادعای واهی کردن بر علیه کسی ، زمینه سازی کردن و دسیسه برای بد نام کردن کسی
...
١٤٠٠/٠١/٠٩
4
|
0
26
دژ
البته اگر این واژه نامه را بپذیرین یا نه اینجا آشکاره که اینجا یا گرفته شده داده شده البته شباهتی که میان زانو و قلعه وجود دارد آن هم برامدگی است و ...
١٤٠٠/٠١/٠٨
4
|
0
27
مفهوم
پیشنهاد بنده فردید است
١٤٠٠/٠١/٠٨
2
|
0
28
دژ
شور بختانه به یاد ندارم در کدام فرهنگ واژگان پهلوی به این کارواژه برخورد کردم ولی در واژه نامه ی فارسی به پهلوی بهرام فره وشی هشت واژه ی پهلوی بود که ...
١٤٠٠/٠١/٠٧
4
|
0