پویا محمودی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stark contrast: تفاوت فاحش

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rule of thumb: خط مشی کلی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sla: Second Language Acquisition فراگیری ...

٤ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mismatch: عدم تطابق

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as with: در رابطه با

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indicate: بیانگر نشانگر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interest: شور و اشتیاق

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hyperlane: راه مخفی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

isolation: زبان شناسی: منفرد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philanderer: هوس باز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

philanderer: هوس باز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predecessor: پیش درآمد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

safe: صحیح و سالم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stark contrast: تفاوت فاحش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stark contrast: تفاوت چشمگیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all out: کامل، حسابی، همه جانبه، از دل و جان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

democratization: برقراری دموکراسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

democratization: برقراری دموکراسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

led: رهنمود کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

power: دامنه قدرت حوزه اختیار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it wasn’t until: مگر تا لحظه. . . نبود که. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moderation: محدود کردن، اداره کردن و تعدیل کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up: بروز بودن بروز ماندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow: کارمند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

initiative: ایده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

middle class: قشر متوسط

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

middle class: قشر متوسط

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cues: اشارات

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obesity: اضافه وزن بیش از حد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buzz: شور و هیجان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mortified: تو گور لرزیدن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

liegemen: شوالیه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rectoress: پیشوا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jitters: دلهره

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mormon: دوره گرد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

estrange: طرد شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

estrange: طرد شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the same time: در همان زمان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preordained: مخصوص به خود.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preordained: مخصوص به خود.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

melodramatic: پیاز داغ چیزی را زیاد کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

melodramatic: پیاز داغ چیزی را زیاد کردن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behavioral advertising: تبلیغات هدفمند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behavioral advertising: تبلیغات هدفمند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

profile: شناسه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

platform: سامانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

package: آماده کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

semper fi: همیشه وفادار ماندن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semper fi: همیشه وفادار ماندن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wallowing: نق نقو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wallowing: نق نقو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethos: رسم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

narc: خبرچینی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narc: خبرچینی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

second thought: مردد بودن تجدید نظر کردن تردید داشت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under way: در دست اقدام

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

redundant: اضافی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flustercluck: وضع خر تو خر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flustercluck: وضع خر تو خر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grub: لقمه غذا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numpty: بی عقل دیوانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rule of thumb: خط مشی کلی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discern: پی بردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epistemologist: معرفت شناس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epistemologist: معرفت شناس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delineate: نشان دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inalienable: جدایی ناپذیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inalienable: جدایی ناپذیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precocious: زودتر از موعد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

picaresque: رندنامه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picaresque: رندنامه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

behoove: ملزم کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

behoove: ملزم کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epaulet: درجه نظامی سرشانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epaulet: درجه نظامی سرشانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lien: وثیقه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whether: حتی اگر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blithe: سرخوش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

filibuster: ویکی پدیا: اطاله بررسی ( فیلیباستر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filigree: ویکی پدیا: ملیله کاری ( به انگلیسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

filigree: ویکی پدیا: ملیله کاری ( به انگلیسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chronicle: ویکی پدیا: رویدادنامه شرح دقیق حواد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treacly: بیش از حد احساسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treacly: بیش از حد احساسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambidextrous: ویکی پدیا: یکسان دست دو دست

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incidence: میزان وقوع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pittance: چندر غاز شندر قاز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pittance: چندر غاز شندر قاز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

browbeat: قلدری کردن، تهدید کردن یا ترساندن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

browbeat: قلدری کردن، تهدید کردن یا ترساندن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

browbeat: کسی را با قلدری یا ترس وادار به کار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

condescend: منت گذاشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sombre: دلگیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sombre: دلگیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uxorious: زن ذلیل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uxorious: زن ذلیل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

touche: گل گفتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encompassing: گسترده، همه جانبه، جامع و فراگیر.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: دقیق

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mushrooming: به سرعت رشد کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

machiavellian: حیله گرانه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ritualized: تشریفاتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ritualized: تشریفاتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horticultural: مربوط به باغبانی، مربوط به کاشت میو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

negation: گرامر: منفی سازی منفی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tycoon: سلطان مثال: The currency tycoon سلط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cognate: هم خانواده برابر فرهنگستانی واژه co ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

litotes: واژه litotes به معنای تخفیف است. در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solstice: ویکی پدیا: در اصطلاح ستاره شناسی، خ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indignity: شرم، تحقیر، خواری، حقارت.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anneal: مهندسی مواد: بازپخت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cohabit: ازدواج سفید کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cohabit: ازدواج سفید کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evasive: مخفی کار، طفره رو، آب زیرکاه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evasive: دوپهلو مبهم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flippant: گستاخانه، بی ادبانه، شوخی آمیز.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flippant: گستاخانه، بی ادبانه، شوخی آمیز.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cohere: ربط منطقی داشتن، منسجم بودن، مرتبط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cohere: ربط منطقی داشتن، منسجم بودن، مرتبط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collage: تکه چسبانی، کلاژ، چسبانه کاری.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

collage: ویکی پدیا: تکه چسبانی، چسبانه کاری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

metallurgical: فلزکاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ingrained: نهادینه شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurtle: با شتاب آمدن به سرعت به سمتی حرکت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minutiae: جزئیات بی اهمیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orthography: صوری، الکی، ظاهری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prehensile: گیرکننده ( جانور شناسی ) [دست یا دم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preponderance: بخش بزرگ، بخش اعظم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frieze: ویکی پدیا: حاشیه زینتی ( انگلیسی: F ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frieze: ویکی پدیا: حاشیه زینتی ( انگلیسی: F ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arabesque: ویکی پدیا: اِسلیمی که در اروپا با ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sla: Second Language Acquisition فراگیری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sla: Second Language Acquisition فراگیری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

second language acquisition: فراگیری زبان دوم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arboretum: درختستان باغ گیاه شناسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arboretum: درختستان باغ گیاه شناسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moratorium: تعلیق ( موقت ) ، ممنوعیت موقتی، وقف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atavism: ویکی پدیا: نیاسانی ( به انگلیسی: At ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرضی نیست: معمولاً در پاسخ به پرسش �امر دیگری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

عرضی نیست: معمولاً در پاسخ به پرسش �امر دیگری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screenshot: نماگرفت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tailpiece: ویکی پدیا: سیم گیر نام قطعه ایست در ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collaborative reflection: کردار بازاندیشانه ی گروهی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدیر گروه: Head of department

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maxim: به ضرب المثل "سری که درد نمی کند دس ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های پویا محمودی