پیشنهاد‌های مازیار ایرانی (١١٠)

ما در زبان سیستانی ک هنوز هم واژگان پهلوی دران هست به تجزیه کردن چندپاره و یا چمپاره و چماره میگوییم ک ب نگرش من بسیار بهتر و شایسته و بجا میباشد

پیشنهاد بنده واژه زیبای خاوند و خدیو میباشد ک از واژگان بسیار زیبا و البته فراموش شده پارسی سره میباشد و ارزوی بندست ک روزی همه ما ایرانیان بجای واژه ...

برابر و همتای واژه عوض کردن الیش کردن میباشد ک هنوز هم در پاره ای شهرهای ایران بکاربرده میشود

بر پایه کتاب و نسک پهلوی ماتیکان هزارداتستان ک در زمان ساسانیان نوشته شده برابر وکیل در سامانه حقوقی یا داتستانی دادگو میباشد کسی ک دادگویی میکند دیگ ...

همانگونه ک پیداست بهترین و زیبنده ترین جایگزین و برابر برای بخاطر همان بهر و از بهر میباشد و امیدوارم همه ایرانیان تلاش خود را در راستای بکاربری این ...

همانگونه ک دوستان ما نیز گفته اند بهترین و بجاترین واژه برای واژه غلط همان واژه میت در پهلوی هست واژگانی همانند هیت ک به چمار عیب میباشد همچو واژه ان ...

برابر واژه تازی عیب واژه پهلوی هیت ، هیتا میباشد همانگونه ک واژه زیبای اناهیتا به چمار بانوی بی عیب میباشد . به امید روزیکه ما ایرانیان این واژگان زی ...

پیشنهاد بنده برای واژه تازی عم واژه پهلوی نیاکی یا نیای کوچک میباشد و البته در برخی زبانهای ایرانی و دری واژه ماما و کاکا را نیز برای عمو بکار میبرند

تا جایی ک من از بزرگترها شنیدم در گذشته بجای واژه تازی اسهال از ریخت و رخت بهره میبردند

به نگرش بنده واژه باستان واژه ای نیکو و درخور و شایسته هست ک بجای تاریخ بکاربرده شود

پیشنهاد بنده پالوده و پالایش و پالایه البته پیراسته کردن هم به همین چمار و معنا هست پارسی بگوییم و پاس بداریم ما ایرانی هستیم و شایسته و درخور ماست ک ...

ازگار و پروند و سرراست و پاروند اسپار

تا جاییکه من میدانم بهترین برابر واژه طرف واژگان سو سون و سونت میباشد که ریشه همه از واژه سوی میباشد برای نمونه در سیستانی بجای از طرف تو میگویند از ...

به نگرش بنده زیبنده ترین واژه برای وظیفه واژه های کاریا و خویشکاری میباشد

بهترین برابر برای نسل واژگان دوتک دودمان زادمان و در گویش سیستانی رد و رند رانیز به جای نسل بکار میبرند پارسی شایسته ما ایرانیان هست نه تازی

برابر درجه تازی واژه پهلوی نمرگ یا همون نمره هست در زبان سیستانی هنوز شنیدم میگن نمرشو بالا و پایین بردن ک همون درجه مرادشونه

پیشنهاد بنده یار و دلدار و در گویش سیستانی به معشوقه لونده میگویند.

همچنانکه پیداست این واژه از ریشه و پایه پارسی بوده است و اربان همان تازیان این واژه را از پارسی و ایین زرتشت به اربی و اسلام برده اند و ما باید واژه ...

بهترین واژه و جایگزین برای واژه حق تازی واژه زیبای اوستایی اشه میباشد در فرهنگ راستین ایزانزمین اشه مانای حق میدهد و واژه اشومند و اشوند به مانای حقد ...

در ادب و فرهنگ زبان پهلوی واژه دستوریح یا همان دستوری یا پروانه میباشد

شاید هیچکداممان نشنیده باشیم ک واژه پهلوی پین کردن ک واژه پینه کردن نیز از ان گرفته شده است بهترین جایگزین برای واژه وصل کردن باشد پین کن همان وصل ک ...

شاید بهترین جایگزین واژه بن کردن ک در انگلیسی و پارسی یکی هست و درپارسی بند کردن میباشد بهترین باشد یادمه پدرم همیشه وقتی میگفت دهن بچه رو ببند میگفت ...

واژه دریوزگی بهترین جایگزین هست

بهترین واژه برای حرکت بر پایه شاهنامه واژه رویشن یا همان روشن از رفتن میباشد

بهترین واژه واژه پاد میباشد و مانند ضدیت ک میشود پادوندی پادمندی یا پادمند و پادوند ک بسیار بهتر از واژه تازی ضد هست

بهترین جایگزین برای مخالفت ک از ریشه ستیز میباشد واژگان ستیزنده و یا ستیهنده میباشد وهمچنین ستیزگر نیز گزینه ای زیبنده است

واژه زیبای گذاردن بجای قرار دادن و همچنین نهادن و نهشت و کسی ک چیزی را جای قرار میدهد گذارنده میباشد

برابر واژه قرار واژه های ارام و ارامش و همچنین گذاردن و نهادن و نهش و نهشتن میباشد

این واژه تازیست و ایرانیش واژگان ماندن ماندگاری و مانش و زندگانی هم میباشد

برابر این واژه خستی خستیکان و ویستاخی و استیکان و استیوان میباشد

پیشنهاد بنده واژه زیبای خاوند و خدیو و همچنین داشتار میباشد ک از واژگان بسیار زیبا و البته فراموش شده پارسی سره میباشد و بویژه واژه خاوند

برابر پارسی وفادار واژه اوستیکان میباشد

زییاترین و زیبنده ترین واژه برای خطر تازی واژه زیبا و بجای گزند میباشد و برابر خطرناک واژه گزندناک میباشد، ، ،

این واژه از زبان اربی و تازیست و برابر نهاد پارسی ان واژه ویچر میباشد

خوراک و خورش و پزا بهترین جایگزین هست

برابر این واژه واژه های جاگر و بنگر و نگرنده و دیده بان میباشد

این واژه عربیزه از واژه ی هوای پارسی هست و برابر ان در پهلوی ورن میباشد همچنین ورنا میشه هوسباز و ورنباز و همچنین گرایش نیز برابر دیگر ان میباشد

برابر جمع واژه گرد و گروه و گله و همچنین گردان میباشد برای نمونه گرداوری کردن همان جمع اوری کردن هست.

این واژه و همچنین اذن دادن عربی و تازی هست و بهترین جایگزینها برایش در فارسی واژه دستوری دادن و هلیدن و هشتن پروانه دادن میباشد

در گذشته در پارسی به تمساح نهنگ میگفته اند و به نهنگ نیز گاماسی میگفته اند ولی شوربختانه اکنون این نامها را برمیگزینند

در زبان سیستانی ک شاخه ای از پهلوی هست زدن به مانای تپ و تپ زدن و کوبه و کوفتن و زدش و زده و زدگ و همچنین واژه زدنی و تلنگ یا تلنگر یا کوفتن میباشد و ...

در فرهنگ زیبای پارسی واژه بسیار زیبای خاوند به چم ارباب و صاحب میباشد و همچنین واژه خدیو

شاید زیباترین واژه جانسپار یا هما جانگواه باشد همچنین جانباز و جانباخته نیز به همین چمار باشد

برابر وارث در زبان پهلوی نامبردار یا نامبر میباشد کسی که نام دیگری را میبرد و پیرو بردن نامش دارایی وی را نیز ک همان ارث یا برمانده اش میباشد را نیز ...

واژگان برمانده و مرده ریگ و همچنین واهشته و نامبرانه میباشد

برابر فرش در پهلوی پوپ و همچنین واژه شال در گذشته به مانای فرش بوده است و همچنین واژه قالی و گلیم

در زبان سیستانی به حصار گاش گفته میشود و همچنین پرچین یا پاچین نیز گفته میشود

برابرش میشود ناروا و نهشته

کیفر خود پارسی هست و سزادهی و پادافره نیز شایسته و درخور هست

بجاترین و بایسته ترین برابر همان نوید میباشد