محمدجواد بیرانوند - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i do time in jail: وقت زیادی در زندان دارم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cry about it asswipe: همون جمله ی معروف آیسان اسلامی هستش ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شبه جزیره: به مکان هایی که از یکطرف به خشکی و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حاشیه: به حد خروجی عوارض زمین حاشیه می گوی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come clean: ۱. صادق باش ۲. راستشو بگو

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burner: تلفن همراه دم دستی و ارزان ( در لحج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relational memory: حافظه ای که عناصر تشکیل دهنده یک تج ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کانتر فروش: به فردی اطلاق می شود که مسئول استفا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im so beat: من خیلی خسته ام

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what with you: چته؟ ( بیشتر برای عصبانیت بکار میره ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

going for colorful: تلاش برای جالب بودن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please dont tell on me: لطفا منو لو نده

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i live down under: من در استرالیا زندگی میکنم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i live in kiwiland: من در نیوزیلند زندگی میکنم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i live in the booth: من در ایتالیا زندگی میکنم ترجمه ی ک ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i live in nihon: من در ژاپن زندگی میکنم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i live in the city of gold: من در دبی زندگی میکنم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

launch today: امروز ناهار در خدمت باشیم؟

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i live in the states: من در آمریکا زندگی میکنم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strong collocation: همایند قوی: یک همایند قوی همایندی ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

broad smile: 1. لبخند گشاده 2. لبخند دندان نما ( ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laudanum: یک تنتور ( ماده ای با اثر جزئی ) از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grip: تفنگ ( محاوره ای )

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cellar door: در زیرزمین یا در سرداب

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuckass: - لعنتی - یک فرد مزاحم، حیله گر و ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck ass: - لعنتی - یک فرد مزاحم، حیله گر و ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suck a fuck: - ترکیبی از مکیدن آلت و جماع معادل ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pta meeting: کوتاه شده ی parent - teacher associ ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parent teacher association meeting: جلسه انجمن اولیا و مربیان مجموعه جل ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goat: بهترین

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that cops on our cheeks: اون پلیسا خیلی بهمون نزدیک شدن

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

somebody is so grumpy today: فلانی از روی دنده چپ بلند شده یا فل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sloppy footwork: حرکت نامنظم پا ( در ورزش شمشیرزنی، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

american blend cigarettes: به سیگاری گفته می شود که در آنها از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cattrovert: گربه گرا کسی که ترجیح میدهد به جای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

purple drank: ( معنی Purple drank در slang، دنیای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheugy: چیزی که از مد افتاده است یا کسی که ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dive into: زدن به دل یک قضیه با اشتیاق کاری را ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

someone snuck to the room: یک نفر یواشکی وارد اتاق شد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engine warning: در موتور خودرو اشکال وجود دارد.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shortarse: کوتوله

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill eat my hat if: اسممو عوض میکنم اگه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nasal voice: صدای تو دماغی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

everyone calls me: . . . everyone calls me جایگزین محا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my word is bond: 1. حرفم حرفه 2. هر چی که قولشو بدم ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

confusional arousal: زمانی که فردی گیج و سرگردان از خواب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stop tripping: اسکل بازی درنیار چیزای چرتو پرت نگو

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you are the apple of my eye: جمله ایست برای قربان صدقه رفتن: 1. ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liquid metal: فلز مایه انتقال دهنده ی گرمایی است ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burner phone: تلفن همراه بسیار ارزان قیمت با سیم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

DIP: زود یا یهویی جایی رو ترک کردن. I’m ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: پایان دادن به یک رابطه عاشقانه ( مخ ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotting out: لکه بینی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sassy pants: بستگی داره کجا استفاده بشه ولی معنی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assclown: ابله یا از نظر اجتماعی ناتوان

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parking brake light: هشدار ترمز پارک

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to carry coal to newcastle: زیره به کرمان بردن

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amped: خیلی هیجان زده I’m so amped for ton ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dont talk nunsens: کمتر شر و ور بگو

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laudanum: یک تنتور ( ماده ای با اثر جزئی ) از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pick me: کسی که سعی داره برای متفاوت جلوه پی ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

priceless: بیش از حد قیمتی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in your face: تا چشت دراد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you know the drill: خودت میدونی که باید چیکار کنی!

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

zesty: ۱. غذای ادویه دارِ خوش طعم ۲. بحال ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shawty: ۱. کوتوله ۲. دختر جیگر ( برای دخترا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

connected speech: گفتار پیوسته: وقتی کلمات میرن تو هم ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cliff hanger: تو کف گذاشتن مخاطب در آخر فیلم، سری ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lychee: سرخالو: میوه ای چینی دارای پوسته نا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time is honey: وقت طلاست ( انگلیسی زبانا میگن عسله ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yay: نام دیگر ماده اعتیادآورِ کوکائین

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put on weight: چاق تر شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

de caff: قهوه بدون کافئین

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kamasutra: کاماسوترا ( کتاب راهنمای جماع هندوه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whats your birth order: بچه ی چندم خونواده ای؟

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lean: ( معنی Lean در دنیای رپ و فرهنگ هیپ ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endodontics: تخصص دندانپزشکی که با "داخل دندان" ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زاویه ی بی روح: ( اصطلاح نظامی ) مکانیست که در برد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broad smile: 1. لبخند گشاده 2. لبخند دندان نما ( ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کرانه ی نزدیک: حاشیه ی رودخانه را کرانه میگویند. ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کرانه ی دور: حاشیه ی رودخانه را کرانه میگویند. ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fabless manufacturing: تولید بدون ساخت: در این روش یک شرکت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

silicon lottery: قرعه کشی سیلیکِن ( اصطلاحی در دانش ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to carry coal to newcastle: زیره به کرمان بردن

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کنج: قسمت داخلی محل برخورد دو سطح عمود ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dont flatter yourself: خودتو لوس نکن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coltosol: یک ماده پرکننده موقت و بدون یوجینول ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dipping: یک روش خوردن غذا که در آن فینگر فود ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spotting out: لکه بینی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the game is in front: بازی در جریانه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shortarse: کوتوله

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

silly goose: بچه بازی کارای بچگانه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bust ass: تلاش زیاد برای کاری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strong collocation: همایند قوی: یک همایند قوی همایندی ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weak collocation: همایند ضعیف: همایندهای ضعیف از کلمه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in broad agreement: به طور کلی موافق بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broad agreement: به طور کلی موافق

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gin tonic: ترکیبی از مشروب جین و آب تونیک را ج ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extra: به کسی گفته میشود که شلوغ کار، ادای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سوک: قسمت خارجی محل برخورد دو سطح عمود ب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sassy pants: بستگی داره کجا استفاده بشه ولی معنی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheugy: چیزی که از مد افتاده است یا کسی که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goat: بهترین

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

priceless: بیش از حد قیمتی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick me: کسی که سعی داره برای متفاوت جلوه پی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in your face: تا چشت دراد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shawty: ۱. کوتوله ۲. دختر جیگر ( برای دخترا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are the apple of my eye: جمله ایست برای قربان صدقه رفتن: 1. ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dont talk nunsens: کمتر شر و ور بگو

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amped: خیلی هیجان زده I’m so amped for ton ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burner phone: تلفن همراه بسیار ارزان قیمت با سیم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liquid metal: فلز مایه انتقال دهنده ی گرمایی است ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop tripping: اسکل بازی درنیار چیزای چرتو پرت نگو

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my pleasure: باعث افتخاره ( که تونستم کمک کنم ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep on it: فکر کن و تصمیم عجولانه نگیر

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you gotta be kidding me: نه بابا

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clean: Clean ( در صنعت موسیقی ) : وقتی "Cl ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come in handy: به دردت میخوره به کارت میاد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glazing: تعریف الکی از کسی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assclown: ابله یا از نظر اجتماعی ناتوان

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cry about it asswipe: همون جمله ی معروف آیسان اسلامی هستش ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basic: به کسی که علایقش اصالت ندارد و صرفا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flow: فلو ( در موسیقی ) : فلوی یک رپر؛ تو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

can: تفنگ ( محاوره ای )

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alibi: ادعا یا مدرکی مبنی بر اینکه فرد در ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: چی فرمودید؟

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

romanization: مترادف فارسی آن لاتین نویسی میباشد ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seat belt not on: کمربند ایمنی باز است

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

abs warning: در عملکرد ترمز ضدقفل اشکال وجود دار ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

water in fuel filter: این چراغ به شما می گوید که در فیلتر ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

battery alternator warning: این چراغ ضعیف بودن باتری یا خطا در ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fault problem: هشدار وجود مشکل و خطا در سیستم عملک ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

airbag deactivated: ایربگ غیرفعال است.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trailer tow hitch warning: هشدار یدک کش

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catalytic converter warning: کاتالیزور خودرو پر شده است.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air suspension warning: این چراغ درباره سیستم تعلیق خودرو ه ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

automatic gearbox warning: در گیربکس خودکار ایراد وجود دارد.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

power steering warning light: در سیستم فرمان هیدرولیک خودرو ایراد ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oil pressure is low: فشار روغن کم است

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

engine temperature warning: دمای موتور بالا است.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brake pad warning: لنت ترمز رو به اتمام است.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emissions warning: در موتور خودرو اشکال وجود دارد.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

engine warning: در موتور خودرو اشکال وجود دارد.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parking brake light: هشدار ترمز پارک

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gnu hurd: گنو هرد یک هسته سیستم عامل است که ب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fog light front: چراغ مه شکن جلو روشن است.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fog light rear: چراغ مه شکن عقب روشن است. �

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dipped beam headlights: چراغ های جلو و عقب

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

windscreen defrost: یخ زدایی ( گرم کن ) شیشه جلو

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rear window defrost: یخ زدایی ( گرم کن ) شیشه ی عقب خودر ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frost warning: این چراغ در خودرو یخ زدگی جاده را ه ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

auto windscreen wiping: برف پاکن خودکار شیشه جلو

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eco driving indicator: نشانگر رانندگی سازگار با محیط زیست ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

convertible roof warning: این چراغ نشان دهنده وضعیت سقف در خو ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

washer fluid low: سطح آب شیشه شوی پایین است. ( در خود ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speed limiter: چراغ محدودکننده سرعت

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rain sensor: حسگر باران

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

headlight range control: تغییر در زاویه نوردهی چراغ های جلو

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cruise control on: کروز کنترل روشن است

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sidelight information: چراغ داخل اتومبیل روشن است.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

press clutch pedal: پدال کلاچ را فشار دهید.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adaptive lighting: میزان حجم نور فعال است. ( در خودرو ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

press brake pedal: پدال ترمز را فشار دهید.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

information indicator: این چراغ فعال یا غیر فعال بودن رانن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steering lock warning: قفل فرمان فعال است.

١ ماه پیش

مدال‌های محمدجواد بیرانوند