پیشنهادهای Paix (٢٦)
با موفقیت شروع کردن/شدن
Fall to pieces*
خیلی ناراحت لودن
صدمه زدن، نابود کردن
همراه با یخ ( معمولا در مورد نوشیدنی های الکلی )
Far removed from : تفاوت فاحش داشتن با، فاصله زیاد داشتن با
SYN : bit by bit
اصطلاحِ Check sb out در معنیِ throw sb out کسی را مجبور به ترک جایی کردن ( با زور )
SYN : jump the queue
Go dutch
اشتها یا میل به خوردن را از دست دادن ( بدلیل تجربه ای بد یا. . . )
( اصطلاح ) چونه زدن سر قیمت
پس انداز کردن پول برای روز مبادا
= if not / otherwise در غیر اینصورت، وگرنه زمانی بیان میشه که میخواد بگه اگه کاری رو انجام ندی پیامد بدی بدنبال خواهد داشت
فعل نیست که فعل ترجمه ش کردین یه اصطلاحه به معنیِ هدف یا کاری که رسیدن بهش سخته
لقمه ی بزرگتر از دهن برداشتن
زیر پایی گرفتن پشت پا زدن
Very dark Totally black
SYN = drop by
فراتر از فهم کسی
مامور دولت
کسی رو تحت تسلط خود داشتن
if a criminal or dangerous animal is on the loose, they have escaped from prison or from their cage آزاد شدن، رها گشتن
Synonym of LET ALONE
منطقی
جبران کردن در جریان قرار گرفتن