نسرین رنجبر - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the spot: بلافاصله

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیم دیوار: Dwarf Wall

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relate to: درک کردن to understand and apprec ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smoke screen: سرپوش

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هدایت رودخانه: River water diversion

٣ هفته پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٣ هفته پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محیط متخلخل: Porous Medium

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جریان در شکاف: Flow in gaps

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جریان غیرچرخشی: Irrotational Flow

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حوزه ابریز: Drainage basin

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خلاء زایی: cavitation

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجزاسازی متغیر: variables separation

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوارسان: Air Duct

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایستگاه باران سنج: rain - gage station

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تونل ابی: water tunnel

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پایه پل: bridge pier groups

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیواره حائل: retaining wall

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جریانهای غیر دائمی: Unsteady Flows

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موج نوسان: Capillary wave

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبدیل انتگرالی: integral transformation

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرکت منحنی الخط: curvilinear motion

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mill test certificate: گواهی آزمایش میل/ گواهی آزمایش مواد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seismic design: طرح لرزه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chatter away: to talk idly or incessantly to talk ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

involved: با چیزی/ کاری ارتباط داشتن

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meanwhile: در مدتی که مادرم برای خرید بیرون بو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flat out: informal•North American: without h ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nonthreatening: دوستانه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make space: باز کردن فضا/ ایجاد فضا ( موقعیت ) ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hunt down: to succeed in finding ( something ) ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

check on: verify, ascertain, or monitor the s ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cruel: طاقت فرسا، مشقت بار the schedule wa ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let slide: بیخیال شدن رها کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

book up: To reserve all the available places ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intimidate: frighten or overawe ( someone ) , e ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

with that in mind: bearing that in mind با توجه به این ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fearlessly: شجاعانه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make things right: To put right. rectify. correct. ame ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

messenger bag: a large bag with a long strap, worn ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lo and behold: در کمال تعجب در کمال ناباوری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good thing: چقدر خوب که . . . باز خوبه . . .

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come one's way: سر راه کسی قرار گرفتن به پست کسی خو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show up: show ( someone ) up کسی رو پیش دیگر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

damaging: زیانبار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bleep: used when someone is speaking, to a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle out of court: پس گرفتن شکایت صرفنظر کردن از شکایت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bound to happen: If you say that something is bound ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knickknack: A small showy ornament or piece of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eensy weensy: extremely small; tiny خیلی کوچیک کو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seriously though: idiom: all jokes aside, with sincer ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: مجلل فاخر fancy clothes لباسهای مجل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shipping: the transport of goods by sea or so ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easily: without difficulty or effort به راح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kind of: چیزی شبیه به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

autopilot: to be on autopilot به صورت خودکار ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for a long moment: لحظاتی طولانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cta map: Chicago Transit Authority The CTA S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a twisted way: به طرز عجیبی به شکل عجیبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chatter away: to talk idly or incessantly to talk ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: مجلل فاخر fancy clothes لباسهای مجل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

JAM: That which one particularly prefers ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a chance: To allow or grant someone the oppor ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ease down: To make less severe or more bearabl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel different: احساس دیگری داشتن احساس متفاوتی داش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blanket sack: پتوی تن پوش ( نوعی پتوی نازک که ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for all i care: I am completely indifferent برام مه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seriously though: idiom: all jokes aside, with sincer ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be with: agree with or support someone موافق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eensy weensy: extremely small; tiny خیلی کوچیک کو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

puh lease: An expression of annoyance or impat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

puh lease: An expression of annoyance or impat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all bets are off: ( informal ) the outcome of a situ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

CR: Commercial Registration No شماره ثب ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teach: مادرش به او یاد داد زمانیکه او را ب ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truth: گاهی اوقات باور کردن حقیقت سخت تر ا ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give in: این دولت تسلیم تروریسم نخواهد شد.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forget: هفتۀ گذشته که لباسها را شستم فراموش ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

biggest: مهمترین، شاخصترین، جامعترین، عمده ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clearing: پاکسازی، زدایش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lo and behold: در کمال تعجب در کمال ناباوری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrestle to the ground: to push someone down onto the groun ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the charts: greatly exceeding the general level ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come from: be descended from a particular grou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beg the question: it begs the question ( of a fact o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run in the same groove: to maintain relations in good spiri ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work for something: work for ( someone or something ) 1 ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come to the rescue of: به کمک کسی رفتن ( شتافتن )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run to the rescue: به کمک کسی رفتن ( شتافتن ) save s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in fact: راستش، . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the right track: doing something correctly or well ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

float away: be carried away ( on water or on th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

float away: be carried away ( on water or on th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breathe last: breathe ( ones ) last: to die مردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breathe easily: نفس راحتی کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch and go: If you say that something is touch ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make total sense: something that provides 100% meanin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

simple enough: Something is at your exact level, i ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

simpleminded: addle - brained, backward, brainles ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in many ways: to a great degree : in many parts ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

allah aşkına: تو رو خدا تو رو به خدا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kin tutmak: کینه به دل گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kına gecesi: حنابندان شب حنابندان مراسم حنابندان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buck stops: پذیرفتن مسئولیت If you say 'The buc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buck stops: پذیرفتن مسئولیت If you say 'The buc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get mind around: to succeed in understanding somethi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blind corner: a corner where the view of the road ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confusion: uncertainty about what is happening ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in lap: to put sth in someones lap To mak ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work: of a plan or method ) have the desi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tax attorney: A tax attorney is a type of lawyer ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go with one's gut: To trust or follow an intuition or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self talk: the act or practice of talking to o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stress out: To undergo extreme stress, as from ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have it out with: To have an argument, verbal fight, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can see that: متوجهم می فهمم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i can see that: متوجهم می فهمم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boodhahood: a state of perfect enlightenment so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch base: to talk to someone; to confer with ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deep: profound or penetrating in awarenes ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the best: said or written to wish a person w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with that in mind: bearing that in mind با توجه به این ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with that in mind: bearing that in mind با توجه به این ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hung up: درگیر چیزی بودن خود را درگیر چیزی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

audio: فایل صوتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take through: To guide or escort one through some ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take inventory: To count and record an itemized lis ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mortgage: expose to future risk or constraint ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overdraw: exaggerate in describing or depicti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear: get past or over ( something ) safe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

home free: having successfully achieved or bei ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home free: having successfully achieved or bei ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embarrassing: باعث خجالت باعث شرم مایه خجالت مایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talk away: To talk continuously and too much ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my goodness: Interjection. Used to express surpr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my goodness: Interjection. Used to express surpr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put first: to treat someone or something as be ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blue corn: corn that has bluish kernels used t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: نابود کردن تار و مار کردن ( درمورد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's big of you: ironic: کنایه: شما لطف داری! واقعا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a nod to: a reference to a sign that someone ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whats in a name: used to say that names are arbitrar ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bump down the line: lower in importance or position از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time to put my big girl pants on: slang: when you don't want to do st ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time to put my big girl pants on: slang: when you don't want to do st ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aver: to say that sth is certainly true ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mental chatter: Any thoughts, or mental activity اف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water under the bridge: water under the bridge used to refe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

water over the dam: Something that is over and done wit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make things right: To put right. rectify. correct. ame ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at heart: basically innately actually در اصل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

order taker: someone whose job is to take orders ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moment by moment: very quickly as time passes بلافاصل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: to learn متوجه شدن فهمیدن درک کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get lifted: under the influence of drugs The ac ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhilarated: very happy, animated, or elated. ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bubble over: 1. Literally, of a liquid: to boil ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brush aside: نادیده گرفتن اهمیت قائل نشدن کنار ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spring in step: A happy, energetic, and excited moo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magic word: a word said by someone performing a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel whole: When you say you ‘feel whole’ or ‘f ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get through the day: to make a bad day or a boring day b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way: To obstruct or interfere with somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rat: Rat on somebody: زیرآب کسی رو زدن M ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the picture: تو باغ نبودن بی خبر بودن از همه چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concierge: سرایدار پیشکار پیشخدمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump out: to immediately get the attention of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump out: to immediately get the attention of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out: to go out with someone: spend time ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

book up: To reserve all the available places ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hysterically: Someone who is hysterical is in a s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

float up: to drift as if on the surface of so ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on a pedestal: to think of someone as a perfect pe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reparation: از سر گیری بهبود reparation of rela ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by some miracle: surprisingly به طرز عجیبی به طرز شگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical procedure: a course of action intended to achi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consumed: be completely destroyed از بین رفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open: not concealing one's thoughts or fe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amazingly enough: in a way that is extremely surprisi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the insight: When you have an insight, you have ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open to new ideas: willing to consider new ideas or di ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open to new ideas: willing to consider new ideas or di ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go inside onself: to process information in the conte ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean in: to actively accept challenges and s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lean in: to actively accept challenges and s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit between the eyes: to shock someone or have a sudden s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from there: so. thus. accordingly. consequently ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gardening shed: a small building for storing garden ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sneakingly: . Acting in a stealthy, furtive way ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind spin: make someone's head/mind is in a sp ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money clip: A money clip is a small device used ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i didnt know better: If my knowledge was not more than ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worm into: to get oneself into ( a desired pos ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sink down: To fall or lower ( oneself ) , as d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sink down: To fall or lower ( oneself ) , as d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explode: suddenly give expression to violent ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suck: be very bad or unpleasant. بد و نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tight laugh: a short laugh, and not very loud لب ...

١ سال پیش

مدال‌های نسرین رنجبر