پیشنهادهای نعیمه (٥٨٨)
- به فکر بودن - با ملاحظه بودن
- در جا
- به بهترین نحو . . . ( توانستن ) - بهتر از همه . . . ( توانستن ) as best I could / as I could best / I could best
- منظور کسی را فهمیدن - منظور کسی را متوجه شدن
- شاید حتی نه - لابد حتی نه
- از نیاز محض - از سر ناچاری
نهادینه شده
- همه ی فکر و ذکر شدن "a musician who completely loses herself in the music" "موسیقی دانی که فکر و ذکرش می شود موسیقی"
- گم و گور شدن - پرت شدن حواس - راه گم کردن - همه ی فکر و ذکر شدن
- وقف کاری شدن - فکر و ذکر را وقف کاری کردن - همه ی فکر و ذکر شدن "a musician who completely loses herself in the music" "موسیقی دانی که خودش را ...
- بالا کشیدن - بالابری ( اصلاحی در ساختمان سازی، مکانیک و کارهای فنی و مهندسی؛ مثل بالا کشیدن فرغون، استانبولی، موتور ماشین، مصالح و غیره )
- پوشیدن چیزی - به تن کردن چیزی
خانه داری
شروع ناغافل
بی باکانه بی پروا با دل قرص
بی باکانه بی پروا
همین جوری الکی عجالتاً
رواج یافته بارها نقل قول شده دهان به دهان بازگو شده دهان به دهان چرخیده
ابهت
تحکیم
جسارت کردن
گر گرفتن
کودکِ درون
برای خداحافظی دست تکان دادن به خداحافظی دست تکان دادن
دست و پا کردن
حسابی
"دعوت کردن" هم معنی میده در بعضی بافت های معنایی . . . "دعوت کردن" به انجام کاری دشوار
می توان معادل لغت "تازه" در گفتگوی محاوره ای و عامیانه قرار داد
یکی از معانی عامیانه این عبارت میشه: "حله. "
برو ته صف
دوان دوان
خط ترمز کشیدن ( در توقف کردن وسیله نقلیه ) طوری که دود از چرخ بلند شود
به این امید که به امید این که
Count me out رو من حساب نکنین
بدک نبودن
بدقلقی
آ - آ ای - ای ا - ا عه عه به معنی عدم تایید یا عیب دانستن حرفی که از شخص مقابل شنیده شده
شاکی شدن ( به مفهوم عامیانه )