تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

- به فکر بودن - با ملاحظه بودن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

- در جا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- به بهترین نحو . . . ( توانستن ) - بهتر از همه . . . ( توانستن ) as best I could / as I could best / I could best

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- منظور کسی را فهمیدن - منظور کسی را متوجه شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- شاید حتی نه - لابد حتی نه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- از نیاز محض - از سر ناچاری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهادینه شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

- همه ی فکر و ذکر شدن "a musician who completely loses herself in the music" "موسیقی دانی که فکر و ذکرش می شود موسیقی"

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- گم و گور شدن - پرت شدن حواس - راه گم کردن - همه ی فکر و ذکر شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

- وقف کاری شدن - فکر و ذکر را وقف کاری کردن - همه ی فکر و ذکر شدن "a musician who completely loses herself in the music" "موسیقی دانی که خودش را ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بالا کشیدن - بالابری ( اصلاحی در ساختمان سازی، مکانیک و کارهای فنی و مهندسی؛ مثل بالا کشیدن فرغون، استانبولی، موتور ماشین، مصالح و غیره )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- پوشیدن چیزی - به تن کردن چیزی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه داری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شروع ناغافل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی باکانه بی پروا با دل قرص

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بی باکانه بی پروا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

همین جوری الکی عجالتاً

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رواج یافته بارها نقل قول شده دهان به دهان بازگو شده دهان به دهان چرخیده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابهت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحکیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

جسارت کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گر گرفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کودکِ درون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای خداحافظی دست تکان دادن به خداحافظی دست تکان دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست و پا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حسابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

"دعوت کردن" هم معنی میده در بعضی بافت های معنایی . . . "دعوت کردن" به انجام کاری دشوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می توان معادل لغت "تازه" در گفتگوی محاوره ای و عامیانه قرار داد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یکی از معانی عامیانه این عبارت میشه: "حله. "

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برو ته صف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دوان دوان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط ترمز کشیدن ( در توقف کردن وسیله نقلیه ) طوری که دود از چرخ بلند شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به این امید که به امید این که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Count me out رو من حساب نکنین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدک نبودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدقلقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آ - آ ای - ای ا - ا عه عه به معنی عدم تایید یا عیب دانستن حرفی که از شخص مقابل شنیده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

شاکی شدن ( به مفهوم عامیانه )