میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

antimony: یک شبه فلز که در گروه فسفر، نیتروژن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foodstuff: مواد خوراکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrasting: متضاد ( معمولا وقتی که این تضاد جذا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the obvious way: آشکار، هویدا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the very best out of something: بهترین بهره را از چیزی بردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in your role: به نوبه خودت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

initiative: ● قدرت تصمیم گیری ● طرح نوآورانه ● ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so does: ● بعدش هر چی اومد یعنی "اون هم" یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so does: ● بعدش هر چی اومد یعنی "اون هم" یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pre fontal cortex: قسمتی از مغز ( قسمت بالای پیشانی ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rewire the mind: تقویت و تضعیف یک سری از مسیر های عص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rewire the mind: تقویت و تضعیف یک سری از مسیر های عص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consolidate: ● تحکیم کردن ● یکی کردن، ترکیب کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rewarding: ارضا کننده ( چون فکر میکنی کار مهم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corporation: هلدینگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دراوردن گیاه: Dig up

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

و همچنین: Likewise

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

original thinking: تفکر خلاق، طرز فکر منحصر به خود شخص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journal: ● مجله تخصصی ● دفتر وقایع روزانه شخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entry: ● ورود، ورددی ● واژه نامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chronological: به ترتیب وقوع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

searchability: قابلیت جستجو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patch: ● منطقه ای که نسبت به اطرافش متمایز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at short notice: در اولین فرصت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i always think: این نظر منه، از نظر من، من که اینجو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have something up: چیزی بالا بیاد، کار کنه، راه بیفته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have something running again: چیزی راه بیفته، کار کنه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be right up your street: دقیقا همون چیزی که میخوای، همونی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right up your street: دقیقا همون چیزی که میخوای، همونی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fierce: ● سخت ، شدید ● خشمگین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiercely: ●شدیداً، قویاً ● به طور غضب آلود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tens of thousands: یه عددی بین ۲۰۰۰۰ تا ۹۹۹۹۹، البته ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tens of thousands: یه عددی بین ۲۰۰۰۰ تا ۹۹۹۹۹، البته ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decoy: ● چیزی یا کسی که به عنوان دام استفا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chief executive: ● اگر حروف اول دو کلمه با حرف بزرگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rocket science: ● کار شاق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come along: ● پیش رفتن ( روند چیزی ) ● همراه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lumber: ● هلک و هلک رفتن ● کاری را بر خلاف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mother of something: بزرگترین و مهمترین ( از چیزی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rack: ● قفسه نگهداری چیزی ( البته نه حتما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in actual fact: در واقع، به طور واقع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overdraft: معنی این واژه "چک بی محل" نیست دوست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hone: ●بهبود بخشیدن و بهتر کردن ( عملی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vending machine: دستگاه خودکار فروش جنس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it didn't work out too well: خوب از آب درنیامد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

canvas: ● بوم نقاشی ● پارچه ضخیم، برزنت ● c ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as a contrast: به عنوان یک مقایسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give something thought: درباره چیزی خوب فکر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unravel: ● باز کردن ( فهم و توضیح ) یک مساله ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a peek: نگاه سریع و همراه با کنجکاوی که معم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a peek: نگاه سریع و همراه با کنجکاوی که معم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toss: ● پرت کردن ( یه چیز سبک مثل سکه ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as long: Twice as long: دو برابرش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as long: Twice as long: دو برابرش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

musings: افکار، بینش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

musing: اصلا این واژه صفت نیست ( اونجور که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

musing: اصلا این واژه صفت نیست ( اونجور که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

birthright: حق انسانی، حقی که هر شخص به واسطه س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nurture argument: یک مباحثه در مورد اینکه رفتار، کردا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pamper: ● ناز نازی بار آوردن، به طور ویژه ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embroiderer: دوزنده ( نقش بر روی پارچه )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much later: مدت طولانی بعدش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

later much: بعدا به معنی خداحافظ ( مثل پشت تلفن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

purely and simply: کاملاً و فقط، تنها و تنها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flare: ● زبانه کشیدن ( آتش ) ● گشاد شدن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tackle: ● مواجه شدن به منظور حل موضوعی ● تک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مردم عادی: Lay people Ordinary people

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغزی: Cerebral

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خلاص شدن از: Get rid of Get away with

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باز افرینی کردن: Re - enact

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاری و موثر: Potent

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک رای: Unyielding

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fire away: در خدمتم، بفرمایید ( صحبت کنید یا ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virtuoso: چیره دست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delight in something: کیف کردن، حال کردن ● مخصوصا چیزی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head back: مستقیم به سراغ چیزی رفتن ( در واقع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

informed: Informed by: با توجه به . . . ، با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irritant: دوستان دقت کنن که این کلمه صفت نیست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prescription only: فقط همراه با نسخه ( قابل تهیه است ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

code named: کد گذاری ( نام گذاری ) شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inert: ● ساکن، راکد ● بی روح، بی جان ● خنث ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsettling: ● نگران کننده, اظطراب آور ●تغییر ده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tight race: رقابت تنگانگ، رقابت نزدیک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trial behind: دنبال کسی راه افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

console: بر خلاف نظر آقای امیرمحمد ما اصلا c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long held: ● باقی مانده و پابرجا به مدت طولانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterproductive: ● دارای نتیجه معکوس ( نسبت به آنچه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be meant to: ● قراره که ( اینجوری باشه یا کتری ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be meant to: ● قراره که ( اینجوری باشه یا کتری ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conglomeration: در هم آمیختگی نامنظم چیزها، توده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take hold: ● قوت گرفتن ● نهادینه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call for: Call for someone: رفتن جایی و کسی ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mass circulated: پرخواننده، دارای طرفداران بسیار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

internationalism: the state of being international

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ceremonial: صفت: آئینی اسم: مراسم آئینی، تشریفا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

textured: نقش برجسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bison: گاومیش کوهان دار ● با بوفالو فرق دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deer: دوستان گوزن گوزنه، آهو هم آهو، جفتش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mindset: طرز فکر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onto: ● بر روی، به داخل ● درباره. . . ، د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for much longer: برای مدت زمان ( یا مقدار ) بیشتری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not yet fully: نه اونقدرا . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sizewise: ● از نظر اندازه □ دوستان، الان دو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fling: ● پراندن، پرتاب شدن ● با عصبانیت گف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody an edge: مزیت دادن، برتری بخشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody the edge: مزیت دادن، برتری بخشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand tall: ● محکم بودن، سر خم نکردن ● اما وقتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tantalize: ● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق در دل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tantalise: ● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق افکندن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

school of thought: ● نظریه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advanture: املای صحیح کلمه: adventure نه adva ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hillfort: دژ، قلعه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why the interest: تعجبش کجاست؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ironically: ● از قضا، بر خلاف انتظار ● به طعنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is: به عبارتی . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

towards: ● در راستای ● در ارتباط با ● در نز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheepishly: با حالت شرمندگی و کم رویی ( چون کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chattily: به صورت غیر رسمی و دوستانه صحبت کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scribble: ● تند تند و با دقت پایین نوشتن ( که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flipping: ● Flip: برگردوندن، عوض کردن که خوب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even pace: سرعت برابر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainability: ● ماندگاری، تداوم پذیری ● تولید محص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrate: ● تطبیق دادن ● تلفیق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instruction: ● دستور العمل ● تعلیم ، آموزش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be hard up against: خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard up against: خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fieldcraft: تکنیک هایی خاص که به منظور دست یافت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in@formation: با نظم و ترتیب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up to the job: توانا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up to the job: توانا، قابل، توانمند در انجام کاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monocrop: تک محصول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow: اگر اسم باشه: فوت قدم زنی در هوای ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when it first hit: وقتی اولین بار این مشکل پیدا شد. . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hedgerow: پوشش بوته ای کنار جاده ها و یا بین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ease the burden: باری از روی دوش کسی ورداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باری از روی دوش کسی برداشتن: ease the burden

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

once common: زمانی رایج ( بود ) در گذشته رایج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urchin: بچه کل کثیف و شلخته sea urchin: نو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settler: مهاجری که تازه به یک منطقه یا کشور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far reaching: * عمیقا تاثیر گذار * فراگیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: ● ناسپاس بودن نسبت به کسی یا داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

channel something into: ● تامین منابع کردن، تخصیص پول و بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agronomist: خودشون نوشتن "برزشناس"، آخه اون برز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow on from: پیروی کردن، دنبال کردن یک ایده یا ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calve: ● گوساله، بچه آوردن ( گاو و سایر پس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

population studies: علوم اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practitioner: practitioner: کارورز general practi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digged: همچین فعلی نداریم، گذشته و اسم مفعو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in this respect: آقای مجتبی و خانم نیلوفر، اول اینکه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at its broadest: به طور خیلی کلی، در جامع ترین حالت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

complement: دوستانی که "مکمل غذایی" ترجمه کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intellectual skills: مهارت های فکری ( ذهنی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amenity: آقای مسعود، اتفاق اصلا amenity به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persume: املای صحیح: presume

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strip: ● جدا کردن چیزی از چیزی دیگر، مثلا: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's the lot: همش همین بود، چیز دیگه ای نیست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodge: ● تنظیم کردن ( شکایت، دادخواست، . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vaccum: املای درست این کلمه Vacuum هستش، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from the point of view of: از لحاظ، از نظر مترادف: In terms ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop off: ● فعل: ■ drop off □ به خواب رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعمال شدن: Be administrated to

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow up assistance: حمایت مضاعف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spelled as in: با املایی مشابه. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

government body: ارگان دولتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopefully: *امیدوارم ( اگر اول جمله بیاد ) . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap something up: چیزی رو روهوا زدن ( کنایه از اینکه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the very latest: دیگه در دیرترین حالت. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't seem that long ago: خیلی زود گذشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toughened glass: شیشه نشکن ( مخصوص آشپزی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspiration: آمال و آرزو ها aspirations

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

having: با توجه به ( وجود ) . . . ، با در ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provisions: ● تمهیدات ● آذوقه و مایحتاج

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haulier: ترابری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chimney stack: قسمت بیرون زده دودکش آجری از سقف خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decide the boundary: حد و مرز برای چیزی مشخص کردن ( قائل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kitchen hand: کمک آشپز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape: زهرا خانم، " لغو کردن" مربوط به scr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: با توجه به اینکه . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of value: مهم و مفید بودن، ارزش داشتن Be of n ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elevated highway: بزرگراه های چند طبقه ( روی هم )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gush down: شُرشُر کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get something working: تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like the sound of something: حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the sound of something: to like the sound of something: حا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go as far as: یعنی بره ( ادامه بده ) تااااااااا. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat slicer: دستگاه ورقه ورقه کردن گوشت، کالباس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of the: خوب دوستای گلم اصطلاحات رایج با این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of some thing: از چیزی تموم کردن و نداشتن ● be out ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of something: از چیزی نداشتن و تموم کردن ● be out ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be well out of something: از خطر یا حادثه ای جون سالم به در ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rows and rows: ردیف ردیف. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smoke up: تو ذهن آوردن، تصور کردن ( عین این ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

from day to day: هر روزه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work wise: از لحاظ کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's wise: عاقلانست که. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تصویر کشیدن: depict illustrate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with something in mind: به این منظور. . . ، با این هدف، با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in mind: ● with something in mind: به این من ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piss take: do a piss - take of somebody ادای ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learning towards something: I'm learning towards something یعنی ...

١ سال پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی