میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تولوم: در گویش گیلکی به گاوه ماده جوان گوی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: مواجهه با، سرو کار داشتن با فایق آم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

award: جایزه ( دادن ) ، پاداش ( دادن ) اع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sniff: ● دادن هوا به داخل بینی ( حال به من ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wander away: متواری شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

companion: رفیق، همسفر، همدم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moral: ● اخلاق ( اسم ) ● اخلاقی، نتیجه اخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supper: عصرانه ( در معنای کلی ) شام، شام س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

autobiography: شرح حال زندگی خود نویسنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of question: محال، غیر ممکن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travel writer: سفرنامه نویس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

travel writer: سفرنامه نویس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a lot: چقدر زیاد! ♧ معمولا از رو تعجب میگن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark: ● تاریک ● خبیث ● تیره و تار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

split: ● چند بخش کردن ● مخالفت کردن ● شکست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upon a time: Once upon a time روزی روزگاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upon a time: Once upon a time روزی روزگاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terror: وحشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brackish: شورمزه ( دررمورد آب گفته میشود، معم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brackish: شورمزه ( دررمورد آب گفته میشود، معم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corned: نمک زده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corned: نمک زده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

motorists: رانندگان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sheer: صفت: ● عظیم، بزرگ ● ناب، محض ( مثلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mope: دلو دماغ نداشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mope: دلو دماغ نداشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mope around: با بی حوصلگی چرخ زدن، ول و بی حال گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mope around: با بی حوصلگی چرخ زدن، ول و بی حال گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuffy: خفه ، دم دار ( در مورد محیط ) کسل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

splendid: چشمگیر، پرجبروت، عالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soar: از مدار خارج شدن، به بیرون از ناحیه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spectacular: ● چشمگیر ، تماشایی ● ناگهانی، غیرمن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

yet: ● هنوز ( اگر به عنوان قید باشد که م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

genuine: ● پاک، بی غلو غش ● واقعی، درست، اصل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass along: عبور کردن یا گذشتن از طریق یا در ام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

information carrying capacity: همان "پهنای باند" است که Bandwidth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunningly: ● به طور خیره کننده و بسیار جذاب ● ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

multitude: ● انبوه، تعداد زیاد ● اگر the multi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

karat: بر خلاف توضیح خود سایت ( متاسفانه ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

karat: بر خلاف توضیح خود سایت ( متاسفانه ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carat: Karat هیچ فرقی با carat ندارد، اولی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

CT: مخفف carat که امریکن آن میشه karat ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

before long: به زودی، در آینده نزدیک، در مدتی کو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ball point pen: خودکار امروزی که دررسال ۱۹۳۸ توسط ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business card: کارت تبلیغاتی ( مخصوص افرادی که چیز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

business deal: معامله، قرارداد یا ارتباط تجاری بین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business deal: معامله، قرارداد یا ارتباط تجاری بین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virus: به تلفظش دقت کنید: وای رِس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virus: به تلفظش دقت کنید: وای رِس

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

badly written: بد نوشته شده، مثل یک رمان که برای ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well done: ●اگر با خط تیره به مهم متصل باشد: w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interactive whiteboard: تخته هوشمند که قابلیت نوشتن و پاک ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel in touch: سر دراوردن ( از اینکه چه خبره ) ، د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: ● نسبتا، به طور نسبی ● عادلانه، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with: ● keep up: ادامه دادن به انجام کاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

communicate: ● تبادل اطلاعات کردن ● آگاهانیدن، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

helpline: شماره امداد یا اطلاعات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stock exchange: ● بورس اوراق بهادار، بازار بورس Sto ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frozen: منجمد، یخ زده میخکوب گذشته freeze

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

left: ● چپ ● اگر قبلش the بیاید یعنی حزب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on and on: بدون توقف ادامه دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go on and on: بدون توقف ادامه دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

potion: ● اکسیر ● نوشدارو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haunt: ● رفت و آمد کردن به محلی ( در مورد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poise: وقار، متانت، توازن بین روح و جسم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radically: بطور ریشه ای، از بیخ و بن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be descended from: از نسل و تبار گروهی یا شخصی بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one respect: از یک نظر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in one respect: از یک نظر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sure enough: همان طور که انتظار میرفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

potentially: مستعد، به طور بالقوه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amount to: منجر به چیزی شدن، بالغ بر مقداری شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trend: ● مد، رایج ● روش ، شیوه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practice: ● تمرین، فعالیت ● تکنیک، شیوه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evaluate: ارزش گذاری کردن، ارزیابی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a whole: در مجموع، روی هم رفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preliminary: اولیه، مقدماتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preliminary: اولیه، مقدماتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detrimental: مضر، آسیب زننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impairment: خرابی، اختلال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reverberation: ● پژواک ● پیامد منفی و مزمن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reverberation: ● پژواک ● پیامد منفی و مزمن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

experiencing: دچار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in question: ● مورد بحث ● شک برانگیز ( موضوع )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

process: ● پردازش ● فرایند، رویه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consultation: رایزنی، مشورت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

firing pattern: الگوی رفتاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firing pattern: الگوی رفتاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw on: ● به انتها نزدیک شدن ● draw on some ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

LAD: پسرک، بچه جون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trivial: بی اهمیت، جزیی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope with: فایق آمدن بر انجام کاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parched: ● خشک و تشنه ● خشک شده از گرما، بود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocalization: ادای صوت و کلام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trustworthiness: قابلیت اعتماد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

milestone: بزنگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rage: ● جنون ● خروشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

longitudinal: ● طولی ● درازمدت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rage: ● جنون ● خروشیدن، با عصابنیت زیاد ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duo: ● موسیقی دونفره ( قسمتی از آهنگ که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a shame: چه بد! خیلی بد شد که! حیف! شرم آو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i hope so: خدا کنه ( که اینجور بشه )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven: بهشت ● اگر به عنوان یه عبارت تنها ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven forbid: خدای نکرده. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heaven knows: خدا میداند . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven knows: خدا میداند . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

approve: تایید کردن پسندیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the situation wrong: اشتباه برداشت کردن، جور دیگری ( غیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out: معلوم شدن، کاشف به عمل آمدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the big time: ناگهان ثروتمند/ مشهور/موفق شدن ● ام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the big time: ناگهان ثروتمند/ مشهور/موفق شدن ● ام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go with: ● بخشی از چیزی بودن ● به همراه چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health care: بهداشت، مراقب های بهداشتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resource: منبع Resources: ذخایر، منابع

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is boarding: دارن سوار میشن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is boarding: دارن سوار میشن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's very kind: محبت دارید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's very kind: محبت دارید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lovely: ● جذاب و دوست داشتنی ● خوشایند و لذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a safe journey: سفرت سلامت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a safe journey: سفرت سلامت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for having me: مرسی که منو دعوت کردین/ ازم پذیرایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

thanks for having me: مرسی که منو دعوت کردین/ ازم پذیرایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

casualty: ● تلف شده، قربانی ( جمع= تلفات ) ● ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seduce: ● اغوا کردن ● متقاعد کردن کسی برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

endure: ● تاب آوردن، شکیبایی کردن ● باقی ما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

represent: ارائه کردن ( دادن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reenactment: ایفای مجدد یک نقش، اجرای مجدد یک نم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reenactment: ایفای مجدد یک نقش، اجرای مجدد یک نم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

virtual: ● مجازی، غیرواقعی ● تقریبی، حدودی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

criticise: ● نکوهش کردن. انتقاد کردن املای بری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

criticise: ● نکوهش کردن. انتقاد کردن املای بری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vulgarise: ● مبتذل کردن، خراب کردن یا پایین آو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply: ● درخواست کردن ( معمولا به صورت رسم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objective: ● هدف ( اسم ) ● واقع بینانه، عینی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

display: ● ویترین ● نمایش ( برای سرگرمی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plot: جریان و موضوع اصلی داستان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

theming: جلوه سازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

engage: ● مشغول بودن ● جلب کردن ● درگیر چی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dash: ● با عجله جایی رفتن ● dash sb's hop ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

corruption: ● فساد ( معمولا از طرف کسی که دررجا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whiz: ● به سرعت و عین فرفره رد شدن یا رفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anticipate: ● انتظار چیزی را کشیدن ● پیشدستی کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dismiss: ● رد کردن ( نظر و عقیده شخص دیگر به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iris: ● عنبیه چشم ● گیاه زنبق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quarrel: نزاع ( کردن ) ، دعوا ( کردن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clumsy: ● دست و پا چلفتی ( در مورد انسان ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as though: انگاری . . . ، عین اینکه . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunned: بهت زده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

decline: ● افت ● کم کردن، کاهش یافتن ● رد کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go head over heels: کله پا شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go weak at the knees: سست شدن زانوها و یا از دست دادن اعت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go weak at the knees: سست شدن زانوها و یا از دست دادن اعت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tummy: ● دل ( وقتی صحبت از احساسات باشه ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tummy: ● دل ( وقتی صحبت از احساسات باشه ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heart goes bang: از نظر احساسی داغون شدن، به عبارتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure: ● به حساب آمدن ( با حرف اضافه in یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fair enough: ● ای ولا ( به معنای تایید حرف کسی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn upside down: زیر و رو شدن، دگرگون شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fancy: ● هوس ( اسم ) ● گمان ( اسم ) ● شی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thee: تو را

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thee: تو را

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wherefore: برای چه؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wherefore: برای چه؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rip: ● جر دادن rip to somebody یعنی روحش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mentor: مرشد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disrupt: بر هم زدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand his ground: سر حرفش وایساد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand his ground: سر حرفش وایساد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand her ground: بر موضع خود پافشاری کرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

netizen: کاربر اینترنت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spotlight: ● نورافکن ● در معرض توجه بسیار ( اخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

itchy feet: هوس رفتن کردن، حس تغییر دادن چیزی ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backtrack: حرف خود را پس گرفتن، از موضع خود عق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reproach: سرزنش، ملامت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reproach: سرزنش، ملامت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put forward: اگر با to و زمان بیاید یعنی "به جلو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

due: Be due: انتظار می رود، موعدش است Du ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tranquil: ساکت و آرام، آسوده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only then: ●تازه بعد از آن، همین بعدش مثلا وقت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

race: اگر فعل باشد: ●رقابت کردن، مسابقه د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one last time: برای آخرین بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one last time: برای آخرین بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horrified: شوکه، وحشت زده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bearings: Lose your bearings گیج شدن، منگ شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incompetent: بی عرضه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scrawny: لاغرمردنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrawny: لاغرمردنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have over: دور خود جمع کردن دوستان، دورهمی گرف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clear up: مرتب کردن ( مکان ) شرح دادن، روشن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cos: محاوره ای because یا همون cause معم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domestic: خانگی، وطنی ( داخلی ) ، اهلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muffled: صدای ناواضح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eerie: خوفناک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suspenseful: اظطراب انگیز و هیجان آور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forsake: قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forsake: قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bat: دررمعنای فعل: پلک پلک زدن ( مثلا زن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pawn: بازیچه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

counterpart: همتا

١٠ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی