میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stablish: آقا این فعل establish هستش ، ما اص ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dining room: حالا چرا "ناهار" خوری؟؟؟ آیا جایی ت ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

LAD: پسرک، بچه جون

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pendulum: به تلفظ این کلمه دقت کنید: پِنجِلِم ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

succinctly: به صورت مختصر و مفید

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good business sense: شم کسب و کار داشتن، استعداد ذاتی در ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happy go lucky: آسانگیر و یا بی خیال دنیا

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clear away: جمع کردن، جمع و جور کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drew upon: گذشته draw upon به معنی متکی بودن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kitchen diner: آشپزخانه ای که سرو غذا هم در آنجا ا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be used up: تموم شد، همش مصرف شد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upstream: ● به سمت منشا، سمت مبدا، در جهت خلا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پادساعت گرد: Counterclockwise: بریتیش Anticlocke ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divide: 1. تقسیم ( کردن ) 2. تفرقه افکندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specialized: ویژه، تخصصی ، مخصوص

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put off: ● put off sth : به تاخیر انداختن چی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

notion: ایده، نظریه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

context: با content اشتباه نگیریدش: * conte ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grit: ● شن ریزه، سنگ ریزه ● سرسختی ● دندا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the annals of: • در ( طول ) تاریخ چیزی مثلا: این گ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running: دویدن اداره کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

irreplaceable: غیر قابل جایگزینی ( به خاطر ارزش و ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decoy: ● چیزی یا کسی که به عنوان دام استفا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

understanding: یکی از معانی: فهمیده، با درک

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

escapement: چرخ دنگ در واقع چرخ دنده ای است که ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rearing: بزرگ کردن ( پرورش دادن ) فرزند یا ح ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

preliminary: اولیه، مقدماتی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sightseeing: تماشای دیدنی ها، سیر و سیاحت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far between: کل عبارت زیر few and far between ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at all times: همیشه ی خدا

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

block: جالبه ترجمه "چهارراه" بیشترین لایکم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in conclusion: در مجموع. . .

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sprawl: ● ولو شدن ● منطقه وسیعی را با ساختم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refurbish: ● نونوار کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peacekeeper: نیروی حافظ صلح ( سازمان ملل )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

record sleeve: صفحه گرامافون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treasure trove: treasure: گنج treasure trove: گنجین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

linen: ● Cotton: در انگلیسی به گیاه پنبه م ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shall: میشه؟ ممکنه ● فرقش با may و can در ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

set out: 1. رهسپار سفری شدن 2. طرح ریختن ( ب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be anything but simple: اصلا و ابدا آسون نیست

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pastiche: Pastiche of برگرفته از . . .

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bean: ● لوبیا ● دانه میوه ( مثل دانه کاکا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

working out: تحلیل کر ن، تدبیر کر ن برای رسیدن ب ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

human beings: انسان ها، بشر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cut off: جدا کردن ( دو چیز مرتبط به هم، نه ح ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put forward: اگر با to و زمان بیاید یعنی "به جلو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fallacy: باور غلط

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

inherently: ذاتاً

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

substantially: ● به میزان زیاد، قابل توجه ● ذاتا، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

virtuous: ● آخه قربونتون برم، این ترجمه سایت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put something down to something: چیزی رو به حساب چیز دیگه گذاشتن مثل ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settler: مهاجری که تازه به یک منطقه یا کشور ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لا جان: بی جان و نحیف

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hemline: طول لباس یا دامن ( از بالا تا لبه ت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

congested: 1. پر ترافیک 2. قسمتی از بدن که انب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in mind: ● with something in mind: به این من ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buffet: ● اگر اسم باشد ( تلفظ: بافِی ) : غذ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sort out: ● راست و ریست کردن ● سوا کردن ● حل ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

muffled: صدای ناواضح

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everone: هر کسی

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make matter: Make something matter چیزی رو در خو ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get sth to sb: چیزی را به کسی رساندن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set off on a trip: عازم سفری شدن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep hold of something: نگه داشتن چیزی، به کسی ندادن، گم نک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

focus group: گروه مورد مطالعه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broadband: شبکه ارسال و دریافت اطلاعات و سیگنا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

religiously: به طور کاملا مقیدانه ( یعنی حتما و ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در مواقع: In case of

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

splay: * از هم باز شدن Spread out, spread ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unyielding: یک دنده و یک رای

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build career: وقت، هزینه و انرژی گذاشتن برای اینک ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pendant light: چراغ آویز

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head back: مستقیم به سراغ چیزی رفتن ( در واقع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insurance claim: مطالبه خسارت از بیمه ( همون استفاده ...

٨ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

مزایایی علاوه بر حقوق، بن ها و باز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at its heart: ذاتا، به ذات، چیزی که واقعا هست ورا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descendants: بازماندگان

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far reach: دور از دسترس

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

family discord: اختلاف خانوادگی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اختلاف خانوادگی: family discord

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be engaged in: مشغول چیزی ( کار با چیزی ) بودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introspective: درون نگرانه، برخاسته از ذهن، فکر و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

solicitor: ● مشاور حقوقی ( بریتیش ) ● فروشنده ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

backtrack: حرف خود را پس گرفتن، از موضع خود عق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leafhopper: زنجره * توگیلکی به زلزله هم معروفه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apply: ● درخواست کردن ( معمولا به صورت رسم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see eye to eye: تفاهم داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بروک لی: broccoli

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modest: ● متواضع ● معقول ( بدون تشریفات ) د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rectify: اصلاح کردن، برطرف کردن

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quibble: ● یه چیز کوچیک ( از یه موضوع کلی ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

derive: برگرفتن، بدست اوردن چیزی از چیزی دی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posture: ● شکل شانه و پشت و گردن، وضعیت نشست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

grace: اسم: 1. نزاکت 2. مهلت 3. لطف پروردگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look out: ● look out for something : حواس به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poorly: ● به طور بد، با عملکرد نامطلبوب ● ض ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monitoring: رصد، پایش

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: نمایان، آشکار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: ●صفتی که مقاومت یا مخالف در برابرش ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

faculty: ● دانشکده ● هیئت علمی ( دانشگاه ) ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: ● مبهوت کننده، غیرقابل توصیف ● چشمگ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape away: زدودن ( با کشیدن چیزی بروی سطح مربو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard earned: سخت به دست آمده، با زحمت حاصل شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credibility: موثق بودن، اعتبار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contingent: به عنوان اسم: ● دسته، گروه ( همگی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk something over: در میان گذاشتن موضوعی با کسی، حرف ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sadness: غصه، ماتم

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fitness: تناسب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glorious: درخشان، باشکوه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conduct: ● انجام دادن ● رفتار ( کردن ) ● هد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

content: ● محتوا ● راضی، خشنود

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jungle bagging: شکار کردن در جنگل ( اینجا منظور از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i wouldn't mind: I don't mind: فرقی نمیکنه برام. . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

collapse: 1. فرو ریختن 2. غش کردن، نقش بر زمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for crying out loud: جون مادرت. . . ، جون هر کی دوست دار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foodstuff: مواد خوراکی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undergoing change: دستخوش تغییر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tool kit: دوستان عزیزم، برای جعبه ابزار، لغت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall for: ● گول چیزی را خوردن ( حیله، فریب ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family line: People descended from a common ance ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tread: ● لگد کردن ● قدم نهادن ● با پا له ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in employment: شاغل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take over: معنی "فراگیر شدن" چیزی رو هم میده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleek: شیک و پیک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screw around: مسخره بازی دراوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ethical: توضیح فرقش با ethical یکم پیچیدست، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resonate: ● طنین انداختن His voice resonated ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picky: سخت پسند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acute: ● حاد، شدید ( بیماری و مشکل ) ● قو ...

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

psychic: ماورای ذهنی ( قدرتی که بهبه عنوان م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desperate: ● تقلاگونه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hedgerow: پوشش بوته ای کنار جاده ها و یا بین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get it right: انجام دادن، گفتن و یا متوجه شدن چیز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time capsule: محفظه و ظرفی که با اشیائی پر شده و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if my love was returned: آیا طرف مقابل هم دوسم داره ( عاشقمه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

confirm to: مورد تایید بودن از لحاظ ( از نظر )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: آمار چیزی را داشتن، پیگیر وضعیت بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transit: آخه پدرتون خوب مادرتون خوب، اومدین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tantalise: ● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق افکندن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

status: ● مقام، جایگاه ● قضیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voyage: ● اگر اسم باشه: سفر طولانی با کشتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high pitch: سطح بالا، حد بالا high - pitched no ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superficial: ● سهل انگار، بی خیال ( در مورد انسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: با توجه به اینکه . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

germ: ● میکروب ● نطفه، جوانه ● سر منشاء

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land hungry: تشنه زمین، شدیدا محتاج به داشتن زمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scam: تلکه کردن، کلاه برداری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sophisticate: وارد، بَلَد، حرفه ای * فراموش نکنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come along: ● پیش رفتن ( روند چیزی ) ● همراه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypocritic: انسان ریاکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bloody: ●خونین ● کوفتی، وامونده، لعنتی ( هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rush: آبادیس پنجاه تا جمله نمونه آورده، آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pour: ● ریختن ( با اختیار، مثلا چای ریختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infestation: ● infestation: آلودگی بیرونی، وجود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on top of that: از آن مهتر اینکه. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empathize: درک کردن ( شرایط سخت کسی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

without a doubt: بدون شک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critique: نقد، گزارش انتقادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

draft: پیشنویس یا طرح اولیه ( نوشتن ) خدم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bat: دررمعنای فعل: پلک پلک زدن ( مثلا زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expression: ● ابراز ● گفته، بیان ● حالت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

establish: ● بنا نهادن، تاسیس کردن ● رابطه برق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do your bit: نقش خود را ایفا کردن، سهم خود را اد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entrench: ریشه دواندن، جا خشک کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

midmorning: وسطای صبح، معمولا ساعت بین ۸ تا ۱۱

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go on about: تکرار کردن حرفی یا ادامه دادن به چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

labour saving: انجام دهنده یا تسهیل کننده کار یدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shutter: ●درب پشت پنجره از جنس چوب یا فلز بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's no good: بی فایدست، فایده ای نخواهد داشت . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entitle: ● مستحق چیزی دانستن ( در معنای مثبت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

movers and shakers: افراد با نفوذ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sympathy: ●معنی ها همه فالی، فقط خدمت اون دوس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

factual: ●factual : حقیقی ( اما نه صرفا واقع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

commission: ■اسم: ● کمیسیون ( شورایی که به منظو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

open up: 1. مجال چیزی پیدا شدن، دسترسی پیدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self understanding: خودشناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gift wrap: کادو کردن، پیچیدن هدیه با کاغذ کادو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interpersonal: مهارت های تعاملی ( بین افراد ) ، مث ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earlier: ● قبلی ، پیشین ● زودتر، پیش تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set about: ● شروع به انجام کاری کردن، دست به ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoroughgoing: بسیار جامع، تمام و کمال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stock raising: دامپروری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substantial: ● قابل توجه، زیاد ● بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bowel: مربوط به روده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be bound to: 1. Be bound to do something: محتمله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i can tell you: باور کن، جدی میگم I tell you هم می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: ● نزدیک شدن ● درخواست کزدن ● مواجه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fidgety: بی قرار ( در مورد انسان ) ، با تکرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: ● ناسپاس بودن نسبت به کسی یا داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nominal: ● جزیی، ناچیز ( مبلغ ) ● صوری ● غی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handful: انگشت شمار، تعداد کم

١ سال پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی