میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poorly: ● به طور بد، با عملکرد نامطلبوب ● ض ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monitoring: رصد، پایش

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: نمایان، آشکار

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: ●صفتی که مقاومت یا مخالف در برابرش ...

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

faculty: ● دانشکده ● هیئت علمی ( دانشگاه ) ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: ● مبهوت کننده، غیرقابل توصیف ● چشمگ ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape away: زدودن ( با کشیدن چیزی بروی سطح مربو ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard earned: سخت به دست آمده، با زحمت حاصل شده

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credibility: موثق بودن، اعتبار

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contingent: به عنوان اسم: ● دسته، گروه ( همگی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk something over: در میان گذاشتن موضوعی با کسی، حرف ا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sadness: غصه، ماتم

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fitness: تناسب

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glorious: درخشان، باشکوه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conduct: ● انجام دادن ● رفتار ( کردن ) ● هد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

content: ● محتوا ● راضی، خشنود

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jungle bagging: شکار کردن در جنگل ( اینجا منظور از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i wouldn't mind: I don't mind: فرقی نمیکنه برام. . . ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

collapse: 1. فرو ریختن 2. غش کردن، نقش بر زمی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for crying out loud: جون مادرت. . . ، جون هر کی دوست دار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foodstuff: مواد خوراکی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undergoing change: دستخوش تغییر

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tool kit: دوستان عزیزم، برای جعبه ابزار، لغت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall for: ● گول چیزی را خوردن ( حیله، فریب ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family line: People descended from a common ance ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tread: ● لگد کردن ● قدم نهادن ● با پا له ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in employment: شاغل

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take over: معنی "فراگیر شدن" چیزی رو هم میده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleek: شیک و پیک

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screw around: مسخره بازی دراوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ethical: توضیح فرقش با ethical یکم پیچیدست، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resonate: ● طنین انداختن His voice resonated ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picky: سخت پسند

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acute: ● حاد، شدید ( بیماری و مشکل ) ● قو ...

٢ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

psychic: ماورای ذهنی ( قدرتی که بهبه عنوان م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desperate: ● تقلاگونه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hedgerow: پوشش بوته ای کنار جاده ها و یا بین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get it right: انجام دادن، گفتن و یا متوجه شدن چیز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time capsule: محفظه و ظرفی که با اشیائی پر شده و ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if my love was returned: آیا طرف مقابل هم دوسم داره ( عاشقمه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

confirm to: مورد تایید بودن از لحاظ ( از نظر )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: آمار چیزی را داشتن، پیگیر وضعیت بود ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transit: آخه پدرتون خوب مادرتون خوب، اومدین ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tantalise: ● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق افکندن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

status: ● مقام، جایگاه ● قضیه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voyage: ● اگر اسم باشه: سفر طولانی با کشتی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high pitch: سطح بالا، حد بالا high - pitched no ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superficial: ● سهل انگار، بی خیال ( در مورد انسا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: با توجه به اینکه . . .

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

germ: ● میکروب ● نطفه، جوانه ● سر منشاء

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land hungry: تشنه زمین، شدیدا محتاج به داشتن زمی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scam: تلکه کردن، کلاه برداری کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sophisticate: وارد، بَلَد، حرفه ای * فراموش نکنی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come along: ● پیش رفتن ( روند چیزی ) ● همراه ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypocritic: انسان ریاکار

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bloody: ●خونین ● کوفتی، وامونده، لعنتی ( هم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rush: آبادیس پنجاه تا جمله نمونه آورده، آ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pour: ● ریختن ( با اختیار، مثلا چای ریختن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infestation: ● infestation: آلودگی بیرونی، وجود ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on top of that: از آن مهتر اینکه. . .

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empathize: درک کردن ( شرایط سخت کسی )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

without a doubt: بدون شک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critique: نقد، گزارش انتقادی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

draft: پیشنویس یا طرح اولیه ( نوشتن ) خدم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bat: دررمعنای فعل: پلک پلک زدن ( مثلا زن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expression: ● ابراز ● گفته، بیان ● حالت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

establish: ● بنا نهادن، تاسیس کردن ● رابطه برق ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do your bit: نقش خود را ایفا کردن، سهم خود را اد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entrench: ریشه دواندن، جا خشک کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

midmorning: وسطای صبح، معمولا ساعت بین ۸ تا ۱۱

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go on about: تکرار کردن حرفی یا ادامه دادن به چی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

labour saving: انجام دهنده یا تسهیل کننده کار یدی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shutter: ●درب پشت پنجره از جنس چوب یا فلز بر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's no good: بی فایدست، فایده ای نخواهد داشت . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entitle: ● مستحق چیزی دانستن ( در معنای مثبت ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

movers and shakers: افراد با نفوذ

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sympathy: ●معنی ها همه فالی، فقط خدمت اون دوس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

factual: ●factual : حقیقی ( اما نه صرفا واقع ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

commission: ■اسم: ● کمیسیون ( شورایی که به منظو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

open up: 1. مجال چیزی پیدا شدن، دسترسی پیدا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self understanding: خودشناسی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gift wrap: کادو کردن، پیچیدن هدیه با کاغذ کادو

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interpersonal: مهارت های تعاملی ( بین افراد ) ، مث ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earlier: ● قبلی ، پیشین ● زودتر، پیش تر

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set about: ● شروع به انجام کاری کردن، دست به ک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoroughgoing: بسیار جامع، تمام و کمال

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stock raising: دامپروری

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substantial: ● قابل توجه، زیاد ● بزرگ

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bowel: مربوط به روده

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be bound to: 1. Be bound to do something: محتمله ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i can tell you: باور کن، جدی میگم I tell you هم می ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: ● نزدیک شدن ● درخواست کزدن ● مواجه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fidgety: بی قرار ( در مورد انسان ) ، با تکرا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: ● ناسپاس بودن نسبت به کسی یا داشتن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nominal: ● جزیی، ناچیز ( مبلغ ) ● صوری ● غی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handful: انگشت شمار، تعداد کم

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toll: ● تلفات ● عوارض ( هم مربوط به مشکلا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to life: به واقعیت مبدل شدن، به وقوع پیوستن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domestic product: میتونه معنی “ مربوط به خانه و منزل ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sizzling: 1. خیلی داغ، خیلی گرم 2. هات ( کسی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upfront: Up front: پیش پیش، به صورت پیش پردا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspire: میل و تلاش برای رسیدن به چیزی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stringent: سفت و سخت

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expertise: تبحر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: ● رسیدن، دست یافتن Come to this con ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numbers: تعداد زیادی، تعداد بیشماری

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clime: اقلیم

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intellectual: ● فکری، ذهنی ● انسان خردمند، فرهیخت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compel: ● وادار کردن ● برانگیختن ( یک احساس ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overlook: ● در نظر نگرفتن، نادیده گرفتن ● مشر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

calve: ● گوساله، بچه آوردن ( گاو و سایر پس ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: ● فعل: اسم مفعول draw و به معنی ترس ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so do: همون طور هم. . .

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backward: ● عقب افتاده ● به پشت

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monochrome: ● سیاه و سفید ● تصویری که از ترکیب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fool: ● احمق، نادان ● گول زدن، سر کار گذا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap into: ● استفاده لازم را بردن ( از چیزی، م ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal: اسم: ● فراخوان ●درخواست پول به منظو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leach: جدا شدن از یک جسم جامد با قرار گرفت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sloth: ● تنبلی ● تنبل ( نوعی خرس کوچک که د ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

municipal: شهری درون مرزی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settlement: ● توافق ● محل استقرار ( برای سکونت ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deploy: ● مورد استفاده قرار دادن ( به طور خ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paranoid: to ( feel ) paranoid ● داشتن این ح ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

later on: بعدِش

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be better off: بهتر بودن/ به صلاح بودن انجام کاری

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Make: اگر اسم باشد: نوع ، مدل what make i ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stride: ● گام ( بلند ) ، گام ( بلند ) برداش ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long turn: مدت زمان طولانی، عملکرد درازمدت

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

Aptitude: استعداد ذاتی ( مخصوصا در فهم مسایل ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duty free: کالاهای duty - free به کالاهایی گفت ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

honk off: To honk somebody off یعنی To irrit ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carol: ● یک سرود سنتی مخصوص کریسمس ● نغمه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pelt: ● پی در پی کوفتن، پی در پی پرتاب کر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even if: با وجود اینکه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gauge: ● اندازه گیری کردن، وسیله اندازه گی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a puncture: پنجر کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainability: ● ماندگاری، تداوم پذیری ● تولید محص ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

difficulty breathing: تنگی نفس

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncanny: ● عجیب و رازآلود ( و یه جورایی اغلب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

modify: ● تغییرات کوچک به منظور بهتر و موثر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assign: محول کردن تخصیص دادن، معین کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلید ساز: Locksmith

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

router: a piece of electronic equipment tha ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bang up: ● اگر وصل باشه: bang - up یعنی خیلی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

privilage: املای درست: Privilege

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

icon: ●نگارک، آیکون در کامپیوتر ● سمبل، م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

young at heart: زنده دل، دل جوان داشتن، سرزنده بودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coherence: Coherence : انسجام ( کلی، برایندی ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk over: دوستان دقت کنن اگر walkover به صورت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unicorn: ● اسب تکشاخ ● کالسکه ای که توسط سه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pressure sore: زخم بستر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accolade: ● تمجید ● جایزه والا، نشان افتخار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead off: در مورد جاده. مسیر: میخوره به. . . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in what way: از چه لحاظ؟

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as long ago as: ● همون. . . ( تاریخ ذکر شده ) مثلا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intrigue: ● اگر اسم باشد: دسیسه، توطئه ● اگر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skirt: ● حاشیه رفتن ( اصل مطلب رو نگفتن ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waterproof: ● ضد آب ( صفت ) ● بارانی ( اسم )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be used to: ● used to sth: کاری یا چیزی که قبلا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exposure to: در معرض چیزی بودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do ones bit: سهم خود را ادا کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demise: از بین رفتن، اضمحلال اجاره ( دادن )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in relation to: دو تا معنی داری که خودتون با توجه ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i suppose not: گمان نکنم ( که اینطور باشه )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piping: ● تاسیسات لوله کشی ● نوار دوردوزی ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lockdown: اینایی که معنی تکراری مینویسن فازشو ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the otherwise: ● بجز، جز. . . البته دقت کنید که ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of question: محال، غیر ممکن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: ● سرکیسه کردن، کلاه گذاشتن سر کسی ● ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obsessed: مدام دررفکر چیزی، چیزی تمام همو غم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breeding: ● تولید مثل ● تربیت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is within our grasp: تو چنگ و در دسترس بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lie down: معنیش رو که اکثر دوستان میدونن با ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get together: اگر فعل باشه: ● با هم ملاقات کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pyjama party: مهمونی که توش آقایون و خانم ها میرن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

engagement party: جشن نامزدی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bold colors: رنگ های تو چشم، رنگ هایی که متمایز ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: ● پایین رفتن ( آمدن ) ، مثلا قیمت چ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

integrate: ● تطبیق دادن ● تلفیق کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rivalry: کُری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: ●صفتی که مقاومت یا مخالف در برابرش ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alternatively: ● روش دیگه اینه که. . . ، یا به جاش ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

automative: به طور خودکار، خودکار شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grapple: ● دست به گریبان شدن، درگیر شدن ● سر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

start out: ●شروع به کار کردن ( در ابتدا ) ● ع ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuss: ● قشقرق make a fuss: قشقرق به پا کر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vivid: 1. واضح، روشن 2. درخشان

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what if: ● اگر . . . چی؟ ( مثلا اگر اینجور ب ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tens of thousands: یه عددی بین ۲۰۰۰۰ تا ۹۹۹۹۹، البته ع ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bit: ● A bit: یک کم ● بخش، قسمت ● بیت ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fend off: پیچوندن، سر دواندن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whooping: بعضی جاها معنی "معرکه" ، " خیلی عال ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bland: ● بی مزه، بی نمک ( در مورد خوراک ) ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scar: ■اسم: ● جای زخم، لکه، علامت روی پوس ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waking day: دوره ای از شبانه روز که از طلوع خور ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manifest: بروز دادن، هویدا ساختن بارز ، هویدا ...

٩ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی