تاریخ
٣ سال پیش
متن
Corn and cotton are extensively cultivated in this region.
دیدگاه
١

ذرت و پنبه به وسعت زیاد در این منطقه کشت می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has travelled extensively in Europe.
دیدگاه
٢

او به طور مکرر سفرهای زیادی به اروپا داشته است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Successful applicants will be expected to travel extensively.
دیدگاه
٢

از متقاضیان موفق انتظار می رود که سفرهای زیادی داشته باشند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has travelled extensively in China, recording every facet of life.
دیدگاه
٣

او به طور مکرر سفرهای زیادی به چین داشته و تمام وجوه زندگی را ثبت کرده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The interior has recently been extensively restored.
دیدگاه
١

فضای داخلی اخیراً در بسیاری از جاها بازسازی شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The new rocket was extensively tested and debugged by the army.
دیدگاه
١

موشک جدید از همه جهات توسط ارتش آزمایش و اشکال زدایی شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We can define burnout as exhaustion.
دیدگاه
١

ما می توانیم از کار افتادگی را به عنوان نوعی خستگی تعریف کنیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They were in a state of exhaustion after climbing the mountain.
دیدگاه
١

آنها پس از صعود به کوه در حالت ناتوانی ( ضعف، بیحالی ) قرار داشتند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She was suffering from physical and mental exhaustion.
دیدگاه
١

او از ضعف جسمی و روحی رنج می برد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He fell silent, with his head bowed in exhaustion.
دیدگاه
١

ساکت شد و سرش از درماندگی خم شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Many runners were suffering from heat exhaustion .
دیدگاه
١

بسیاری از دوندگان از گرمازدگی رنج می بردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He collapsed with exhaustion.
دیدگاه
٢

از خستگی غش کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He had complained of exhaustion after his gruelling schedule over the past week.
دیدگاه
١

او پس از برنامه زمانی طاقت فرسای هفته گذشته خود از خستگی گله مند شده بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She was taken to hospital suffering from exhaustion.
دیدگاه
١

او از شدت ضعف به بیمارستان منتقل شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Totally exhausted, he tore his clothes off and fell into bed.
دیدگاه
٢

کاملا خسته، لباسهایش را پاره کرد و در رختخواب افتاد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I must get some sleep - I'm exhausted.
دیدگاه
٢

باید کمی بخوابم - خسته شده ام.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The troops were exhausted after months of fierce combat.
دیدگاه
٢

سربازان پس از ماه ها جنگ به شدت خسته شده بودند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You look exhausted - I hope they're not overworking you.
دیدگاه
٣

به نظر می رسد خسته شده اید - امیدوارم که آنها بیش از حد شما را خسته نکنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
When your heart is getting exhausted to a certain extent,you are too weak to anger.
دیدگاه
٣

هنگامی که قلب شما تا حدی خسته می شود ، شما نسبت به عصبانیت بیش از حد زودرنج می شوید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
After a fairly exhaustive investigation, they were able to put things right.
دیدگاه
١

پس از یک تحقیق نسبتاً جامع ، آنها توانستند همه چیز را درست کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
An exhaustive investigation of the facts proves the contrary.
دیدگاه
٣

بررسی کامل این واقعیت ها خلاف این را ثابت می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This list is by no means exhaustive.
دیدگاه
٥

این لیست به هیچ وجه جامع نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The survey was exhaustively documented.
دیدگاه
١

این نظرسنجی با تمام جزئیات مستند شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He is being exhaustively briefed on such things as rural medicine and trends in the insurance market.
دیدگاه
١

وی درمورد مواردی مانند پزشکی روستایی و گرایش ها در بازار بیمه به طور کامل در جریان است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Every product is exhaustively tested before being sold.
دیدگاه
١

هر محصولی قبل از فروش به طور کامل تست شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Hawley said these costs were scrutinised exhaustively by independent accountants.
دیدگاه
١

هاولی گفت که این هزینه ها توسط حسابداران مستقل به طور دقیق بررسی می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We'll discuss it exhaustively with them at the meeting.
دیدگاه
١

ما در این جلسه به طور کامل با آنها بحث خواهیم کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The army evidently fears that, under him, its activities would be severely circumscribed.
دیدگاه
١

ارتش آشکارا می ترسد که تحت نظر او ، فعالیتهایش به شدت محدود شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
One of the continuing difficulties about Carlisle is the elusiveness of the town wall, and consequently the size of the town.
دیدگاه
١

یکی از دشواری های مداوم در مورد کارلایل ، نامحسوس بودن دیوار شهر و در نتیجه وسعت شهر است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
For all their elusiveness, suicide rates can certainly be correlated with other social and economic indicators.
دیدگاه
٠

علی رغم همه نامحسوس بودن آنها ، میزان خودکشی قطعاً می تواند با سایر شاخص های اجتماعی و اقتصادی ارتباط داشته باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This barrier with strong elusiveness, low transparency and unpredictability has become the very big barrier for developing nations' foreign trade, particularly for China's foreign trade.
دیدگاه
١

این مانع با ابهام فراوان ، شفافیت کم و غیرقابل پیش بینی بودن به سد بزرگی برای تجارت خارجی در حال توسعه کشورها ، به ویژه تجارت خارجی چین تبدیل شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
In itself this elusiveness is testimony to just how enormously difficult it is to find practical solutions to Britain's economic problems.
دیدگاه
١

این ابهام به خودی خود گواهی بر این است که یافتن راه حل های عملی برای مشکلات اقتصادی انگلیس بسیار دشوار است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The goal was to use Williams' elusiveness against outside linebackers and strong safeties.
دیدگاه
١

هدف استفاده از گریز ( فرار ) ویلیامز در برابر خط حمله های بیرونی و دفاع های قوی بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
the elusive concept of 'literature'
دیدگاه
١

مفهوم دشوار ادبیات

تاریخ
٣ سال پیش
متن
That, of all people, the most elusive one should suddenly materialise to help her.
دیدگاه
٢

آن ، از بین همه مردم ، گمراه کننده ترین فرد باید ناگهان برای کمک به او دست یاری دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Attempts to catch the elusive Sirven have undoubtedly been bungled.
دیدگاه
١

تلاش برای گرفتن "سیرون" فراری بدون شک با شکست روبرو شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
For me, the poem has an elusive quality.
دیدگاه
١

برای من شعر از جنبه ( ویژگی ) دشواری برخوردار است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Truth is a notoriously elusive quality.
دیدگاه
٠

حقیقت یک ویژگی آشکار سخت دست یافتنی است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The answers to these questions remain as elusive as ever.
دیدگاه
٣

پاسخ به این سوالات مثل همیشه گنگ و مبهم باقی مانده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Further movie roles have proved somewhat elusive for the young actor.
دیدگاه
٣

نقش های بیشتر فیلم برای بازیگر جوان تا حدی سخت دست یافتنی است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
an elusive prey
دیدگاه
٠

شکاری سخت دست یافتنی

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has an elusive appeal for voters.
دیدگاه
٤

او از رأی دهندگان درخواستی مبهم دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, the deal did not bar Mr Gates from selling to other computer makers.
دیدگاه
٠

اساساٌ ، این معامله مانع فروش آقای گیتس به سایر سازندگان رایانه نبود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, it is argued, international law lacks the necessary sanctions and hence the definitionally necessary characteristic of enforceability.
دیدگاه
٠

اساساً، استدلال می شود که قانون بین المللی فاقد مجازات های لازم و از این رو ویژگی لازم برای اجرای آن است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, though, you can see intuitively that totipotency and differentiation seem to be at odds with each other.
دیدگاه
٠

با این حال، قطعاً ، به طور غریزی می توانید بینید که به نظر می رسد قدرت طلبی و تمایز با یکدیگر در تضاد هستند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Secondly, and crucially, it is not sophisticated exegesis that leads scholars to disbelieve in devils.
دیدگاه
٠

ثانیا ، و مهمتر از همه ، این تفسیر پیچیده ای نیست که دانشمندان را به بی ایمانی به سمت شیاطین سوق می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, though, failure has stemmed from the harsh way in which some of the more valuable players have been treated.
دیدگاه
٠

با این حال ، اساساٌ ، شکست ناشی از روش سختی است که در آن با برخی از بازیکنان با ارزش تر برخورد شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
President Nixon created the Environmental Protection Agency, crucially acknowledging environmental stewardship as necessarily a federal task.
دیدگاه
٠

رئیس جمهور نیکسون آژانس حفاظت از محیط زیست را ایجاد کرد و اساساً پذیرفتن نظارت زیست محیطی را لزوماً یک وظیفه فدرال دانست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, though, it failed to secure the backing of the banks.
دیدگاه
٢

هر چند، به طور قاطع نتوانست حمایت بانک ها را تضمین کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The future of the company will depend crucially on how consumers respond.
دیدگاه
٠

آینده شرکت قطعاٌ به نحوه واکنش مصرف کنندگان بستگی خواهد داشت.