lifeyar - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: موجب شدن، سبب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

campaigner: "فعال"، مانند فعال حقوق بشر، فعال ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mainstream: روندکلی، جریان کلی یا جریان اصلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

world: عالم، جهان، گیتی، دنیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

build up: ساختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: قلمداد شدن، تلقی شدن، به حساب آمدن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

context: بستر، محدوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: در معرض، مشمول، مادونِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

psychosocial: روانی - اجتماعی روان اجتماعی روانشن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affair: امر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradoxically: به طوری متناقض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intractable: رام نشدنی مهار ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untainted: مصون مانده، تباه نشده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abandoned: رها شدن، ول شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swell: طغیان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swell: swell of anger طغیان خشم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come from: سرچشمه گرفتن ناشی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dignity: شأن، منزلت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

develop: ایجاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and so on: وبه همین منوال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrival: ظهور، پیدایش، ورود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

statecraft: سیاستمداری، کشور داری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

statecraft: سیاستمداری، کشور داری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expertise: خبرگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unhappy: ناخوشایند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to some extent: تا حدی تا حدودی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

founding: بنیادین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seal off: مهر و موم شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

defendant: خوانده کسی که به عنوان متهم به دادگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hear: "استماع" مربوط به دادگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrongful conviction: محکومیت ناروا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sought: مطلوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay: "غیر متخصص" بیشتر در مباحث حقوقی ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maladministration: سوء مدیریت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indictment: کیفرخواست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upon: بنابر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evidence: دلیل و مدرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foreman: در علم حقوق رئیس هیئت منصفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trace back: رد پا یا ریشه ای را یافتن عموما مرب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inquest: حقوق: هیئت تحقیق ( مشابه هیئت منصفه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

important: ذی نفوذ صاحب نفوذ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

originate: پدید آمدن، آغاز شدن، ناشی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

primarily: نخست، اول از همه "ارجاع به کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardinal: کاردینال لقبی مربوط به یکی از مقاما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cardinal: کاردینال لقبی مربوط به یکی از مقاما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

righteous: درست کار، عادل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MEN: مردم، انسانها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abusive: اجحاف آمیز، غیر سزاوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

malicious: کینه توزانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public servant: کارمند دولت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

judiciary: قوه ی قضاییه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

judiciary: قوه ی قضاییه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

admit: اقرار، اعتراف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handpick: دست چین کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

writ: حکم، دستور، قرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

writ: حکم، دستور، قرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that: که در آن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secret: مخفی کار پنهانکار کسی که از دیدگاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coconspirator: همدست در توطیه و فتنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coconspirator: همدست در توطیه و فتنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impeachment: در علوم سیاسی: استیضاح در علم حقوق: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

firm: شرکت، موسسه، بنگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spark: جرقه چیزی را زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by: طبق، براساس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the part of: از جانب از سوی از طرف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alternatively: از سوی دیگر در عوض

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pretrial: پیش دادگاهی پیش محکمه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter: موضوع، مسأله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public works: امور عام المنفعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public works: امور عام المنفعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screen out: غربال کردن فیلتر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

currently: هم اکنون در حال حاضر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

along with: همراه با به اضافه به علاوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

former: ( میان دو شخص یا دو چیز ) اولی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abort: متوقف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abolish: لغو فسخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advisory: مشاوره ای مشورتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appoint: منصوب شدن نصب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unilaterally: بطور یک جانبه بطور یک طرفه بطور یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deprive: محروم کردن He deprived of his right ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

misrepresentation: تدلیس در مباحث حقوقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

premature: پیش از موقع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alleviate: تخفیف دادن فرونشاندن تکسن دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

position: موضع: زمانی که صحبت از بیان نظر یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earlier: پیشین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

premium: "حق بیمه" در صورتی که متن در مورد ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall due: لازم التأدیه شدن رسیدن به موعدی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

while: با وجود آنکه هرچند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bound: ملزم متعهد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plainly: صریحا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comply with: اجابت کردن تبعیت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mystical: عرفانی رازورانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peripatetics: مشائیون مشائیان "پیروان فلسفه مشاء"

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

analogy: در علم منطق به معنی "تمثیل" معادل ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in principle: اصولا، ازنظر اصولی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in principle: اصولا، ازنظر اصولی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jurisprudence: رویه قضایی علم حقوق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corresponding: متناظر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ostensible: ظاهری صوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: سر و کار داشتن با رسیدگی کردن به پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

communicate: ابلاغ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time to time: هر از گاهی گاه گداری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interoffice: درون سازمانی میان سازمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interoffice: درون سازمانی میان سازمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disqualify: سلب صلاحیت کردن disqualified from c ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of sound mind: عاقل و بالغ در حقوق sound mind, maj ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reward: معادل "جعاله" در فارسی در متون حقوق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

separate: جداگانه مجزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relevant: ذیربط مرتبط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolution: گره گشایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patchy: ناهمگون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: جانبداری، تعصب، پیشقدر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as distinct from: متفاوت از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as distinct from: متفاوت از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

conflict: تضاد تعارض درگیری ستیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intellectual property: مالکیت معنوی/فکری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

but: بلکه اما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infringement: نقض تعدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excuse: موجه دانستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fair use: استفاده منصفانه استفاده منصفانه دکت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fair use: استفاده منصفانه استفاده منصفانه دکت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work: کار وظیفه تلاش عمل اثر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass on: منتقل کردن انتقال دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

وارش چیست: عموما در گیلان و مازندران به معنی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irrelevant: بی ربط نامربوط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

infrastructure: زیرساخت شالوده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inalienability: عدم قابلیت بیع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

individualistic: فرد گرایانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strictly: بطور مؤکد مؤکدا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

requisite: لازمه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

requisite: لازمه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theoretically: به لحاظ/به طور نظری به لحاظ/به طور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rationale: منطق پایه و اساس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impugn: تکذیب کردن، رد کردن، مورد اعتراض قر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

putative: مشهور، مفروض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identical: یکسان همانند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as it were: ظاهرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in relation to: نسبت به، راجع به، در باره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

similarly: بدین نحو به همین ترتیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

necessarily: لزوماً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inherent: لاینفک ذاتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as in: نظیر همانند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preceding: پیشین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whatever: صرف نظر از اینکه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

formulation: تدوین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more or less: کم و بیش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empathetic: همدلانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recession: بحران اقتصادی "برای رکود به طور مت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stock market: بازار سهام بازار بورس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rising: بالا رونده در حال رشد/طلوع/صعود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unleash: رها کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

met: محقق شده برآورده شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard work: سخت کوشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

closest: نزدیک، خودمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supportive: حمایتگر حامی پشتیبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every now and then: هر از گاهی، گاه گداری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

highlight: نشان دادن، نمایان ساختن، برجسته ساخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as such: به این ترتیب، از این رو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reframe: چارچوب بندی مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elementary school teacher: معلم مدرسه ابتدایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with respect to: در رابطه با

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in earnest: با جدیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in earnest: با جدیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lengthy: طولانی مدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

levy: تحمیل، وضع کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foreshadow: حاکی بودن، حکایت داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the same time: ضمنا در عین حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here and now: در همین زمان و مکان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

existing: موجود، کنونی، فعلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feature: ارائه دادن، به تصویر کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

such that: به گونه ای که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the surface: علی الظاهر به ظاهر در ظاهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by virtue of: به موجب، بر اساس، با استناد به، به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

irenaeus: ایرنئوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irenaeus: ایرنئوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bout: bout of depression دوره ای از افسرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outperform: بهتر عمل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conducted: انجام دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pioneering: پیشگامانه طلایه دارانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warden: سرپرست زندان ( زندانبان )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for better or worse: خوب یا بد خوشبختانه با متاسفانه چه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

premeditated: از پیش طراحی شده از قبل برنامه ریزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay off: اصطلاحا : جواب دادن نتیجه مطلوب داد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep down: مهار شدن ( پایین نگه داشتن تا یک حد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diluted: تقلیل یافته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conjure up: ( به ذهن ) متبادر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lockdown: معنای دقیق این واژه "منع آمد و شد" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

steadily: بطور مستمر، مدام، بطور پیوسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

among others: که از این بین می توان به . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diversification: تنوع بخشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aligned: همراستا، همسو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duplication: دوباره کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay for: پرداخت کردن در ازای . . . paid for ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at all: به هر صورت تحت هر شرایطی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

special purpose vehicle: سازوکار و کانال ویژه مالی با اهداف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap back: مکانیسم ماشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

targeted: هدفگذاری شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

episode: در روانشناسی به معنی "دوره" depress ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tactually: از نظر حس لامسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tactually: از نظر حس لامسه

١ سال پیش

مدال‌های lifeyar