پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
طعمه، قربانی، آسیب دیده، گرفتار
هنوز مانده بود، ( انجام نشده بود )
ثبات، امنیت، آرامش
با این حال هنوز هم ( وجود دارد، صادق است ) ، این جریان باقی ماند
درگیر شدن، دنبال دردسر گشتن
به نظرِ، به عقیده ی
متوقف کردن، تداخل ایجاد کردن، مداخله کردن، مزاحم شدن، برهم زدن، جلوی کسی را گرفتن
برنامه ی فراگیر، طرح کلی
اسم رمز
یک دفعه، به یک باره، به سرعت
انتخاب کردن، اسم نوشتن
انتخاب کردن، نام نوشتن
ممکن بودن، امکان داشتن
جمع کردن، گرد آوردن، دورِ هم چیدن، فراهم اوردن، نتیجه گرفتن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن
نقضِ قوانینِ راهنمایی و رانندگی، تخلفاتِ مربوط به راهور
آرایش نیروها
به حالتِ هاج و واج، با حالتی بُهت زده، با ناباوری
مجددا بازداشت شده
تماشایِ افراطی و بیش از حد
منصفانه، عادلانه، بی طرفانه، مغرضانه، جانبدارانه
وقت کم، زمان کوتاه، زمان ضیغ
دارای رتبه ی بسیار پایین تر، خیلی مادون تر
وکیل جنایی، وکیلی که به جرائم مجرمانه رسیدگی می کند، همچون قتل و تجاوز و سرقت و. . . البته عنوان وکیل جزا از همه مناسب تر است
وکیل مدنی
Juris Doctor - دکتری حقوق
خانه ی استخر دار، خانه ی استخری
شور گذاری، مشورت کردن
روی چیزی ضبط کردن ( روی یک نوار، فایل دیگری را ضبط کردن )
از روی چیزی ضبط کردن، تکثیر نوار، فایل، فیلم و. . .
با جدیت بیشتر به کار ادامه دادن، عزم خود را جزم کردن، اهتمام تام ورزیدن به کاری که از قبل درحال انجام بود
تا حد زیادی، به میزان زیادی
بی طرفانه، غیر مغرضانه، غیر جانبدارانه
به سختی و با مشقت پیشرفت کردن، جلو رفتن به کندی، موفق نبودن، به موفقیت نرسیدن، پیروز نشدن، توفیق نیافتن، نائل نشدن
مساوات عدالت در برابر قانون، مساوات/برابری در برابرِ/نزدِ قانون ( عنوانی که بر سردرِ دیوانعالیِ ایالات متحده نقش بسته است )
ثبت کردن، سابقه زدن، وقعه نوشتن ( علوم نظامی )
چشم پوشی، کناره گیری
به طور اقراری، مسلما، درواقع، درحقیقت، به گفته ی خود، به اقرار خود
معاون مدیر، جانشین رئیس
ممنوع، محدود
کافنده تن برابر مورد تایید فرهنگستان زبان و ادب پارسی، برای واژه لیزوزوم
تکنسین ها
مفتخر، بالنده
اشتباه از آب در آمدن نتیجۀ مورد انتظار را نگرفتن
حالا که، از اونجا که، با توجه به این که، چون که، نظر به اینکه
موی نازک بچه
خانوم مغرور و از خودراضی، خانوم پر فیس و افاده
مُدل موی باب. چیزی شبیه مدل موی مصری ولی کوتاه تر ( معمولا تا زیر چانه ) که مختص بانوان است
مشاغل جانبی، کارهای غیر اصلی، شغل دوم/سوم/. . .
مقوای مخصوص خوراکی، کارتن خوراکی
اهمیت دادن، مهم بودن، ارزش قائل شدن