میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even better: از آن هم بهتر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cocounsel: وکیل مشاور، وکیل همکار، ( به وکیلی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pleading: دفاعیه، دادخواست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pleading: دفاعیه، دادخواست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow up: مهم شدن، اهمیت پیدا کردن، معروف شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prove: شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through: از میانِ ، با وجودِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry away: بُردن، عصبانی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in time: اندکی بعد، بعد از آن، سپس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outright: بی واسطه، مستقیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unstable: شکننده، ضعیف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

develope: افزایش دادن، بالا بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reason: معتقد بودن، دلیل آوردن، با خود گفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

linger: به درازا کشیدن، دوام آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vitally: الزاما، ضرورتا، هیجانی، واقعا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a matter of: به خاطرِ، بابتِ، به عنوانِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in no way: اصلا، ابدا، عُمرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

most of all: بیشتر از همه، بیش از هرچیز، از همه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regarding: حولِ محورِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terrible: فاجعه بار، مصیبت بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concur: قبول کردن، پذیرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

particulars: ویژگی ها، اطلاعاتِ جُزئی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

particulars: ویژگی ها، اطلاعاتِ جُزئی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: مقصود، موضوع، معنا، تلقین، القا، ال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

portray: یاد کردن، نشان دادن، برداشت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proceeding: جریان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

established: ثبت شده، مستقر شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work with: همکاری کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

task with: وظیفه ی کاری را برگردن گرفتن، عهده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

task with: وظیفه ی کاری را برگردن گرفتن، عهده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

press release: اطلاعیه ی مطبوعاتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

massaging: ماساژ دادن، پیام رسانی، پیام رسانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

department: گروه ( در دانشگاه، مثلا گروه ادبیات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know: سر در آوردن، یاد داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forge: به وجود آوردن، رقم زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mimeograph: دستگاه کُپی، ماشین کُپی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mimeographing: تکثیر کردن، کپی گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spokes: سخنگویان، سخنرانان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spokeswoman: بانوی سخنگو، سخنرانِ زن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minister: دین یار، راهب، راهبه ( معنای کشیش ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

develop: تشکیل دادن، رقم زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phrase: تعبیرِ خاصی را به کار بردن، از عبار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acknowledge: قبول داشتن، موافق بودن، پذیرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter: بدونِ توجه به، بدونِ در نظر گرفتنِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ins and outs: ریز و درشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wade through: وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wade through: وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trawl through: وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trawl through: وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plough through: وقت و تلاشِ زیادی را به کاری خسته ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

competing: نا همخوان، ضد و نقیض، متناقض

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coerce: تحت فشار گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loud: داد زن، فریاد کش، هوچی، اهل داد و ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put on: ارائه کردن/دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more fully: بیش از هرچیزی، به صورتی کاملتر، بیش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more fully: بیش از هرچیزی، به صورتی کاملتر، بیش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dividend: حاصل، نتیجه، پیامد، فایده، ماحَصَل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

starter: مُبتدی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for starters: اول از همه، ابتدا به ساکن، قبل از ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

substantial evidence: مدارک موثق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

praise: تشکر کردن، سپاس به جای آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ETC: و مواردی از این دست، و مواردِ اینچن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nail down: برملا کردن، کشف کردن، فهمیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of court: برون دادگاهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amount to: به منزله ی چیزی بودن/شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as to: انگار که، مثل این که، مثل این می ما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prick: الدنگ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیم حکومتی: پرسپولیس. لقبی که پس از کسب چندین ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تیم حکومتی: پرسپولیس. لقبی که پس از کسب چندین ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jam into: جمع شدن در جایی، گردهم آمدن، جا داد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unseasonably: برخلافِ آن فصل از سال، که در آن فصل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unseasonably: برخلافِ آن فصل از سال، که در آن فصل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bombard: مورد هجوم قرار دادن ( با سوال یا حر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abundant: زیاد، وسیع، گسترده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make clear: واضح و روشن بیان کردن واضح قطعی بیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make clear: واضح و روشن بیان کردن واضح قطعی بیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abundantly: چندین بار، بارها، به دفعات، مکررا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seductive: وسوسه کننده، اماره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indefinitely: به مدتی نامعلوم، به مدتِ نامشخصی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indefinitely: به مدتی نامعلوم، به مدتِ نامشخصی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinguish: تفکیک کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: ترفند، راهکار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: به خاطرِ، بابتِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sloppy: ناپسند، بی دقت، شورتی مورتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drilled: تعلیم داده شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unhesitatingly: بدونِ فکر، بدونِ تفکر، در دم، فی ال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perfunctorily: با بی دقتی، با بی ملاحظگی، به صورتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allowed: قبول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yet: ولی باز هم، اما باز هم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muse: خیره شدن، با نگاه به فکر فرو رفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep intellect: هوشِ سرشار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prompt: باعث شدن، منجر شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by: با، تا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disgusted: ناراحت، غمگین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: ترغیب کردن، تشویق کردن، مجبور کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as much: همان قدر، به همان میزان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explicitly: علنا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given: بخصوص، ویژه، خاص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

properly: به درستی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tainting: خطا، عیب، ایراد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procedure: راهکار، ترفند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

now: حالا دیگر، اکنون دیگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rigged: ساختگی، سرهم بندی شده، تقلبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rigged: ساختگی، سرهم بندی شده، تقلبی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sanctioning: محکوم کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remind: خاطرنشان کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in particular: خصوصا، به صورتِ جزئی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harder: سر سختتر، بدرفتارتر، سختگیرتر، بی گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waive: بی خیال شدن، نادیده گرفتن/انگاشتن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

waive: بی خیال شدن، نادیده گرفتن/انگاشتن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheerfully: خوش و خرم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

find onself: فکر کردن, دیدن, درنظر گرفتن ( کسی ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

willie: آلت ذکور

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cankles: قوزک پای گوشتالو ( معمولا برای زنان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prejudiced: جانبدار، جانب گیرنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

governmental: منسوب به حکومت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsympathetic: بی تفاوت، غیر همفکر، مخالف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swayed: متمایل، منفعل، بی اراده، متأثر، تحت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eager: هیجان زده، علاقمند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hectic: شلوغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick: گُزین کردن، گزینش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unrepresentative: ناهمگون، نابهنجار، بی ارتباط، غیر م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solid: کامل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in light of: با توجه به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

closely: دقیق، بیشتر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as soon as: همینکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shut down: چوب لای چرخ گذاشتن، مشکل ایجاد کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

almost: یه جورایی، به نحوی، تاحدودی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

virtually: به نحوی، به نوعی، تا حدودی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

versed: استاد، حرفه ای، مسلط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

effectively: به بهترین نحو، به نحو احسن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

place: ایجاد کردن/شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

limitation: کارشکنی، سنگ اندازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: به نحوی، به نوعی، یه جورایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

determine: بررسی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overturn: تجدید نظر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

control agent: مأمور ناظر، مأمور کنترل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the course of: در جریانِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call for: فرا خواندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regular: پای ثابت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well as: همینطور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wondering: ندانستن، حیران ماندن، به فکر فرو رف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

badly: شدیدا، خیلی زیاد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

among other matters: که از این بین، در این بین، از میانِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chambers: دفتر کار قاضی، اتاق خصوصیِ قاضی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call into: به جایی فراخواندن، به مکانی احضار ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call into: به جایی فراخواندن، به مکانی احضار ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plague: به سختی انداختن، آزار دادن، رنجاندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrangement: وقت و زمان ملاقات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to: آزار دادن، ناراحت کردن، مایه ی عذاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obsessed: ذهن را مشغول کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

atrocity: عمل قبیح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atrocity: عمل قبیح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handler: ناظر، مأمور کنترل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

busted: تحت نظر، بازداشتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reassure: خیال کسی را راحت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atrocities: قساوت، بدرفتاری، اعمال شنیع، کارهای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

denial: زیرِ بار نرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in time: با گذشت زمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

torn: فاقد قدرت تصمیم گیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admit: گفتن، درمیان گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deep down: از صمیمِ قلب، از تهِ دل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broken out: گسترش یافته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break out: گسترش یافتن، در برگرفتن، فرا گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the public: عموم مردم، اذهان عمومی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the public: عموم مردم، اذهان عمومی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public: اذهانِ عمومی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recall: به یاد آوردن و گفتن، بازگوییِ چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in fact: به درستی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

most importantly: از آن مهمتر اینکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

most importantly: از آن مهمتر اینکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

notably: به طرز قابل توجهی، از همه مهمتر این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

assign: مأمور کردن، مأمور شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informer: نفوذی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

informer: نفوذی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paid: پولی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

such as: از جمله، شاملِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

captain: سرتیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tainted: لکه دار، مخدوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess: اشتباه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faulty: غلط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resulting: حاصله، به دست آمده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to: شروع کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go forward: پیش رفتن، ادامه دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go forward: پیش رفتن، ادامه دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

specifically: منحصرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

support: صحه گذاشتن، تأیید کردن، تصدیق کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perpetration: انجام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: کُلا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mixed up: حیران

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regroup: بازسازی، تجدید قوا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regroup: بازسازی، تجدید قوا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

just: اصلا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: اعلام کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

most specifically: به دقیق ترین حالت ممکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recount: دوباره گفتن، تکرار کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set: بازسازی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aftermath: بعد از، اتفاقات بعد، اشاره به آینده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in graphic detail: با جزئیات دقیق، بصورت مو به مو، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prelude: درآمد

١٠ ماه پیش

مدال‌های میلاد علی پور