تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

برای چیزی یا کاری ساخته نشدن مثال: I'm really cut out to be an architect. آیا واقعاً برای معمار شدن ساخته شده ام یا نه.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

خوشحالم که اومدی پیشم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به ذهن رسیدن متحیر شدن از یک ایده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

با تمام قوا ادامه دادن با انگیزه پیش رفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

انبوهی از . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی رو با سرعت زیاد و بدون توجه بع کیفیت تولید کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

- فرآیند تجمع - فرآیند انباشت در نجوم و فیزیک: به فرآیندی گفته میشود که در آن ذرات کوچک گرد هم می آیند و باهم ترکیب می شوند تاجسم بزرگتری مثل ستار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از هم جدا کردن تکه تکه کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرسودگی یا ساییدگی استفاده بیش از حد از وسایل که باعث خراب شدن میشود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

boom: دوران رونق و رشد سریع اقتصادی bust: دوران رکود یا سقوط بعد از آن رونق چرخه رونق شدید و سقوط بعد از آن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

- یه طور مخفیانه یا سریع از جایی نگاه کردن - بیرون زدن یا تابیدن خیلی ملایم و خفیف مثال: with little hints of an electric blue peeking out با رگه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منظور اینه که زیاد این موضوع رو میشنوم. کنایه از تکرار موضوعی هس If I had a dollar for every time you said that if I had a dollar for every time I ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک شبه بهبود نمی یابد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقویت رابطه استحکام رابطه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در رابطه با. . . در ارتباط با . . . مثال: I want to talk about a paradox the ties in with the topic we discuss last time من می خواهم در مورد یک پا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غر زدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه حرف حسابی بزنم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

head off - شروع سفر - ترک کردن جایی head someone/something off - اصرار به تغییر جهت چیزی یا کسی - برای جلوگیری از وقوع یک موقعیت دشوار یا ناخوشا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: cast in place pile شمع درجا cast in place concretes بتن درجا

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شمع درجا شمع های ساختمانی دو نوع هستند نوع اول در محل دیگر آماده شده و به محل پروژه منتقل میگردد . در نوع دوم شمع در جا و در محل پروژه اجرا میگردد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسی چندش آور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

صدای ریز صدایی که مثلا خفاشها میشنوند Bats can hear high - pitched sounds that humans can't

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صداهای بلند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

let's not go there بیا حرفشم نزنیم let's go there در مورد موضوعی خاص صحبت کنیم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

قدرنشناسی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: blessed are the meek بردباران آمرزیده می شوند. تویه سریال the handmaid tale خیلی استفاده می شد که از جملات کتاب مقدسشون بود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٦

1. کاهش دادن ( کاهش مصرف یا مقدار ) 2. قطع کردن ( درختان یا گیاهان ) 3. انتقاد کردن یا سرزنش کردن 4. کاهش سرعت یا شدت 5. مختصر کردن یا خلاصه کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

drop class یعنی از کلاسی که چند جلسه رفتین میخواین انصراف بدین یا خارج بشین معمولا تویه حذف و اضافه دانشگاها drop a class یا drop classes میکنن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

قایق های اولیه به نام galley ship همان طور که در شکل مشاهده میکنین قایق هایی با یک دکل و یک بادبان بودند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

قبل از چیزی شروع شدن مدتها قبل از چیزی انجام دادن فعلintransitive to do the first part of an action go into the first part of a process : start مثا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطوح بالا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنجیره ای از. . . . chain of consequences : زنجیره ای از پیامد ها chain of events : زنجیره از وقایع chain of faults : زنجیره از اشتباهات

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنجیره ای از پیامد ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به فکر وا داشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبلا previously

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در مقایسه با

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در متن قرار دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی بخار کسی که حسی به رابطه جنسی نداره

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریاد و ناله جیغ و ناله

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشتق از . . . arise from

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرداختن به کاری تلاش کردن برای کاری اون معنی قبلی رو اشتباه نوشتم به معنی پرداختن به کاری هست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظرش برام مهم نیس

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصادف محض sheer coincidence = pure coincidence

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

wide popularity

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف: be subject to

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

طبق کمبریج: to move your hand or head in a way that tells someone to come nearer: حرکت دادن دست یا سر به گونه ای که به کسی بگوید نزدیک تر شود که این ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- حق دادن - مستحق دانستن - have the right

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار شبیه به چیزی بودن مترادف : be more like

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازگار با

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضولی نباشه