gazing


معنی: نگران

جمله های نمونه

1. gazing into my eyes
خیره شدن به چشمان من

مترادف ها

نگران (صفت)
apprehensive, agog, agaze, gazing, solicitous, anguished

پیشنهاد کاربران

gazing technique
تکنیک نگاه کردن
An entire lizard trapped in amber is gazing at us from 110million years ago
یک مارمولک کامل که در سنگ کهربا به دام افتاده گویی از 110 میلیون سال پیش به ما مینگرد.
An entire lizard trapped in amber is gazing at us from 110million years ago
مارمولک کاملی که داره زل میزنه به ما یا خیره شده به ما به دام افتاده ۱۱۰میلیون قبل در سنگ کهربا
to fix the eyes in a steady intent look often with eagerness or studious attention ( ibid )
پاییدن ، چشم چرانی ، یواشکی دیدن ، دیدزدن

بپرس