تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

درود ُ سپاس سخنانی که اینجا گفته می شود، گفتمانهایی تاریخیست که هرآینه باید به دور از هر گونه مهر و یا کینه ورزی، دوستی و دشمنی و پرهیز از هر جور شور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درود ُ سپاس برخی دوستان ساده انگارانه گمان می کنند هر واژه ای که دارای واج "ق" باشد، اگر عربی نبود، پس دیگر ترکی ست و در اینجا که دو واج ق هم هست دیگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

درود ُ سپاس از دیدگاه کاربر بالا هنگامی که واژگان آدینه وجمعه ریشه ترکی داشته باشد، شنبه و یکشنبه تا چهارشنبه و پنجشنبه که جای خود را دارد، چرا؟ چون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

درود ُ سپاس در پاسخ به ترک افشار در سرآغاز سخن خواهشمندم کسانی که نمی تواننددر نوشته یشان فرهیختگی و ادب را پاس دارند و سرانجام، خوی و نهاد خود را آش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

درود ُ سپاس کسی نگفته که چه در گذشته چه اکنون قومی به نام آذر وجود داشته ولی واژه آذری ( الآذریه ) از سده هفتم توسط یاقوت حموی به کار رفته و واژه ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

درود ُ سپاس پنیر همانا پنشیر بوده که واج "ش" برای سادگی واگویی از آن افتاده، تکواژ پن به چم بسته که در واژگانی مانند پنجره، پناه، پنبه و . . . نیز د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درود ُ سپاس دماغ یا دماک به معنای اندام دمیدن یا نفس کشیدن ( بن کنونی یا مضارع دم - پسوند نام ساز اک ) مانند خوراک، پوشاک، سوزاک خوراک = چیز خوردنی، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس پسوند ویل در زبانهای هند ُ اروپایی که در لاتین به دیسه ویلا ( Villae ) و سپس در انگلیسی به دیسه ویلِیج ( Village ) [=روستا] و در فرانسه و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

می توان به جای مستطیل، از واژه پارسی "کَرت" بهره گرفت. کرت، زمینی ست چهارگوش و در بیشتر جاها، مستطیل شکل و برای کشاورزی. با کمی آسانگیری، می توان ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

درود ُ سپاس به جای خط در هندسه، می توان از تکواژ پارسی"خَش" بهره برد که معنای خط یا خراش روی پوست یا هر چیز دیگری را دارد. خش = خط / خش خمیده / خش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

درود ُ سپاس آذربایجان، تازیکانه ( عربی شده ) آذرپایگان یعنی پایگاه آذر یا آتش زیراکه بنام ترین آتشکده که آذرگشنسب بوده و دیگر آتشکده ها در آن بوده ان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود ُ سپاس شما اول می گویی منبعت، کتاب استان شناسی پسرت نیست، بعد سخنت را نقض می کنی: "این منبع رو میگم تا الکی نگی دروغه یا چیه"! بلاخره چی شد، کت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

درود ُ سپاس از دوستان برای داده ها و آگاهی رسانیهایی که داشته اند سپاسگزارم. دوستی که از گزاره . . . . . برای نامیدن خود بهره می برد، به گمان بسیار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پالان نام طایفه ایست که از دیرباز در مازندران و سوادکوه می زیستند. این نام ( پالان ) در مازندران و زبان مازنی به صورت پهلون یا پاهلون گویش می شود و ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس پاسخ به کاربر اتامان در ارزیابی که اینجانب درباره واژه قاشق در گفتار بالا داشته ام به برداشتی بیگمان و صد درصد نرسیده ام بلکه نوشته ام: " ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه چکش در پهلوی به دیسه چکوچ و در اوستا به ریخت چکوک و در همین معنا وجود دارد و واژه ای پهلوی - پارسیست. وجود این واژه در ترکی مانند هزاران واژه د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود ُ سپاس نیاز به دست به دامن زبانهای اروپایی شدن نیست، کوتاه ریخت دیگر واژه کوتَه یا کوتَک پهلوی است که از واژه کوتَکا در پارسی باستان برگرفته شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس جناب امیر حسین نوشتاری که در بالا گذاشته ام کاملن مستند و بر پایه بُنمایه های تاریخی مانند نوشته های تاریخنگاران و جغرافیدانان همچون یاقو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس سِگوش= سه گوش= مثلث سگوش راست= مثلث قائم الزاویه ( یا راست سگوش ) سگوش همساگ= مثلث متساوی الساقین سگوش همتابَر = مثلث متساوی الاضلاع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس پسوند یک یا ایک ( ik ) در زبان پهلوی همان یای زابساز ( صفتساز ) وپیوند ( نسبت ) است در پارسی، که هنوزهم در واژگان اندکی مانند نزدیک، تاری ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درود ُ سپاس سرطان، نام عربی خرچنگ و برج چهارم از برجهای دوازده گانه سال ( تیرماه ) ( برج=برز پهلوی ) و بیماری که در پارسی چنگار نامیده می شود به چم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درود ُ سپاس درست است که ریشه واژه دایره ( دور ) پهلوی ست لیک این واژه عربی سازست و به جای آن می توانیم از واژه کهن پرهون بهره گیریم: مرکز دایره = نا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس متاسفانه سخن گفتن با افراد عامی که روش اندیشیدنِ شان سطحی و عامیانه است، فرجام روشنی به دنبال نخواهد داشت، من اینجا برای اثبات سخنم، با ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس واژه پارچه از پار یا پاره به چم بخش و برخی و تکه ای از هر چیز مانند پاره نان یا پاره سنگ یا پاره ای از مردم و . . . ، از واژه "پارَگ" پهل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نگر می رسد واژه کفچک یا کفچه که در کردی " که وچک ( kawchek ) " یا " که چک" گفته می شود پس از رنگ و لعاب عربی یافتن، به ریخت قاشق دگرش یافته.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس درباره اینکه ریشه واژه سالار چه بوده، هر یک از کاربران گرامی نگرشهای گوناگونی را برشمردند که هریک در جای خود شایسته ارزیابی ست با این همه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس پاسخ به کاربر بالا: بودن ریشه یک واژه در کارواژه ( فعل ) یک زبان، دست آویزی نیست برای بومی دانستن آن واژه در آن زبان، نمونه: 1 ) چون در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

درود ُ سپاس جنابh. m turk! از سر واژه چکش گذشتید و جستاری را نشانه رفتید که گفتمانی دراز ولی روشنگر را نیاز دارد، اینکه ریشه نام آذربایگان چیست، قو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درود ُ سپاس واژه کندیل یا قندیل به گمان بسیار، برابر پارسی واژه شمع است که در زبان انگلیسی هم به همین معنا وارد شده. به شمع که بنگریم مومهای آب شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود ُ سپاس در این روزگار خشکی و کم آبی، برای آبیاری گلدانها و باغچه، می توانیم از پساب یا آب دور ریخته شده ( همانا بی هیچ ماده شوینده ) که از زیر را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود ُ سپاس پنجره از این تکواژهاست: "پن" به چم بند و بستن و تکواژ "جره" به چم جور و قرینه بودن. پن در واژه های دیگری مانند پناه، پنیر، پنهان، پنبه، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

درود ُ سپاس تکواژ و پسوند "بان" در پارسی به چم نگه دارنده و حفظ کننده است که در واژگان مهربان، نگهبان، باغبان، دشتبان، ساربان، پاسبان، پشتیبان و . . ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فروغ، پرتو، نور یا شعاع خورشید = پرتو خاور / مهشید = پرتو ماه / فرشید = پرتو بالا / جشمید = پرتو جم یا جام جم واژه شید را می توان بجای شعاع در دایر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هزینه کردن پولی از روی ناچاری و بی میلی یا رو در واسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درود ُ سپاس در زمان کهن، نوشتن در میان تازیان روامند نبود، از این روی ابزار نوشتن را هم نمی شناختند که بخواهند نامی برای آن داشته باشند. قلم از بنیا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

درود ُ سپاس اگر به شما گفته شود که واژه گیرت یا دیسه کهنتر آن ( کرتَ یا کرتا ) چگونه شکل گرفته یا ریشه آن چه بوده، بازهم خواهید گفت: این ریشه که گفتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درخور نگرش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس ترامون از دوبخش ترا که پیشوندی کهنست به چم آنسو و مون به چم اندازه ( مانند واژه پیرامون ) ترامون = اندازه از یک سو به آنسوی دیگر ترامون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

درود ُ سپاس جناب به گفته ی خودتان "دیمین وین!" از کی تاکنون مُلا لُقطی بودن، نشان دهنده سواد بوده عزیزجان؟ اگر بخواهیم به این چیزها خرده بگیریم، ممکن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس پیشکش به همه میهن دوستان: ای عزیزترین عزیزان، ای سرودی عاشقانه /سرزمین محبوب من، شعر پاک لاله هایی لاله هایی جاودانه، سرزمین محبوب من / ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صنعتِ گمان و وهم و پندار جناب باقری خواهشمندم کمی دقت کنید!!! در همین رویه از فرهنگنامه ای که شما بارگزاری کرده اید، واژه "zan" ، ظن، گمان، شبهه، پند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درود ُ سپاس شادروان دهخدا، نویسنده فرهنگنامه ای سترگ، بلکه دانشنامه ای ادیبانه و ارزشمند برای پارسی زبانان است، ولی به هرروی دارای برخی نادرستیهای نا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تک در معنای تنها و یگانه و یکه و تای شمارش، واگویی دیگریست از یک، و نیز تک تک به معنای یکی یکی که در این بند ( بیت ) نزاری قهستانی ( سده هفتم ) هم آ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس واژه هایی را که از رنگ سبز گرفته شده یا آبی را که از آب بدست آمده را مثال زدید و خودتان هم چرایی واژه مستقل بودن آنها را گفتید ولی آیااین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درود ُ سپاس واژه پنبه از دو تکواژ "پن" به چم بسته و " به" به چم خوب، نیک غوزه پنبه یا وش که همان تخمدان این گیاه است از آنکه دارای این بار سودمند و ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس زنجان، عربی شده زنگان و این نام، ساده شده زندگان یا زندیگان به چم شهر یا مکان زندی ها یعنی خوانندگان نسک ( کتاب ) زند یا تفسیر اوستا. کا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس جربزه، تازیکانه ( معرب ) واژه گُربُز یا گربزه است به چم زیرک، نیرنگباز، باآنکه خود واژه جربزه کم کم معنای زرنگی و شایستگی را یافته. گربز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس تخم مرغ در ادب پارسی با واژه خایه ( =تخم ) بکار می رفت: فردوسی: خورش، زردۀ خایه دادش نخست / بدان داشتش یک زمان تندرست نظامی: بود خایۀ مرغ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گمان می رود از واژه اوستایی پِرِثو ( perethu ) به چم فراخ و گشاد گرفته شده باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود ُ سپاس یک واژه در یک زمینه ی ویژه مانند رنگ، مگر چند معنا می تواند داشته باشد؟ اینکه گوی در یکجا سبز، در جای دوم آبی، در جایی بنفش و در جایی د ...