تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست برعکس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشت بر سندان کوفتن، تلاش بی فایده ( مذبوحانه ) کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حق داشتن، درست گفتن He was spot - on. Being aware of, and precise about my current feeling elicited primarily negative introspection.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

( در واکنش به موضوع یا چیزی به صورت تعجب: که ابن طور، عجب!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرامبخش They provide unbeatable palliative care - as any blankie.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پشت سر گذاشتن یا جان سالم به در بردن ( به ویژه از شرایط دشوار و خطرناک )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل به دریا زدن، خطر کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

To be over the top on something مته به خشخاش گذاشتن، چیزی را بیش از اندازه بزرگ کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی گدار به آب زدن، چشم بسته کاری را انجام دادن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( به طور ) توصیف ناپذیر، بیان ناشدنی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازسازی، بازنگاری

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حس واقع بین بودن، قضاوت درست داشتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به هدف یا خواسته خود رسیدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفر کسی را درآوردن، کسی را به شدت عصبانی کردن

پیشنهاد
٠

مغلطه کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سخت گرفتن، از کاه کوه ساختن، چیزی را بیهوده بزرگ و مهم جلوه دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم الله بختکی، با تاس ریختن تصمیم گرفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سگ دست. آموز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Go to the dogs معادل انگلیسی این اصطلاح عامیانه است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

توفیق اجباری، چیزی که ابتدا خوشایند نیست اما بعدا مشخص می شود که خوب بوده

پیشنهاد
٠

مسائل ک نزاع های خانوادگی و شخصی خود را بر ملا کردن، آبروی خود را بردن

پیشنهاد
١

( عامیانه ) : گروهی این و گروهی آن پسندند

پیشنهاد
٠

با چیزی که قبلا گفته شد کاملا فرق داشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توافق برای خاتمه بحث، پذیرش اختلاف عقیده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ماجرا چیز دیگری بودن، خلاف چیزی عیان یا ثابت شدن، ( با چیزی ) مغایرت داشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با کسی سر و کله زدن، کلنجار رفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عیش و نوش کردن، خوشگذرانی کردن، عشق و حال کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جای والدین

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاف، عاطل، بیکاره

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محک عقیده: شخص یا گروهی که واکنش های آنها به ایده های پیشنهادی قبل از انتشار عمومی به عنوان آزمونی برای تعیین اعتبار یا موفقیت احتمالی این ایده ها اس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

راهبردیا برنامه برای پیروزی یا موفقیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جداسازی و تفکیک دو یا چند چیز از هم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موضع گیری، اتخاذ دیدگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( در مسیر خود ) با کسی یا چیزیروبه رو شدن، به کسی یا چیز برخوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علت رفتار ( خاص ) فرد چیست، چرا فرد این گونه رفتار می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوجوان نازه بالغ شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بعدا به مکان یا چیز دیگری منتقل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با قربانی کردن کسی، به قیمت خراب کردن کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فقط و فقط

پیشنهاد
٢

کسی را متزلزل ساختن، رای یا نظر کسی را تغییر دادن، کسی را سر جای خود نشاندن، باد کسی را خالی کردن، کسی را خیط کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معنای خویشتنداری و کف نفس، راساً عمل کردن هم می توان معنی کرد. مثال: She acted with personal agency.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توانایی فرد در کنترل رفتار و واکنش هایش به تحریکات خارجی، نوعی خودکنترلی، کف نفس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منطقه ی مورد تخاصم: منطقه ای که بین طرفین درگیر توافق شده است و هیچ یک از طرفین درگیری نمی توانند آن را اشغال یا برای اهداف نظامی استفاده کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعارض آمیز، متناقض، تناقض گونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در غل و زنجیر، زندانی، محبوس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناگهان مکث کردن، بطور ناگهانی متوقف شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به ویژه به خاطر این که. . . ، مخصوصا به این خاطر که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آماده شلیک کردن

١