مجتبی عیوض صحرا

ما دو برادر دوقلو هستیم، من دبیر ادبیات و برادرم دبیر انگلیسی است.
ما جزوه، مقاله ( جُستار ) ، اسلاید ( نماجا ) ، فرهنگ نامه، گروه بندی واژگان، داستان و تاریخچه واژگان ( داستان واره ) ، جملات قصار ( دلنوشته ) ،
آرایه و دستور زبان های فارسی، ترکی و انگلیسی، شعر و ترانه و. . .
گردآوری و نوشته ایم و دارای روش های نوین و پیشرفته ای در فارسی، انگلیسی و زمینه های گفته شده هستیم!
( گرچه از نظر استاد ابوالحسن نجفی: واژه ( ( نوین ) ) حشو است و همان معنای نو را می دهد و دیگر نیازی به ساختن آن نیست!
" نو " صفت است و " ین " پسوند نسبت صفت ساز که با اسم می آید.
ولی امروزه برای برابر پارسی: " مُدِرن" استفاده می شود که معنای: نو تر، جدید تر، به روز تر، امروزی تر و. . . می دهد! )
سرتیم ( کاپیتان ) تیم فوتبال نوجوانان سپاهان اصفهان
کارشناس ( تکنسین ) داروخانه در اصفهان برای دو سال
رتبه 1256 تجربی با نمره ( معدل: 08. 11 )
و سه نیمسال ( تِرم ) داروسازی ( MPharm ) دانشگاه اصفهان خواندیم سپس جفتمون انصراف دادیم من رفتم کارشناسی ادبیات دانشگاه اصفهان و به مانند من هم، داداشم رفت کارشناسی آموزش زبان انگلیسی دانشگاه اصفهان
کارشناسی مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور البرز
رتبه 4 و 1 ارشد ادبیات و کارشناسی ارشد زبان های باستانی دانشگاه شهیدبهشتی تهران ( دانشگاه ملّی ایران )
یاددهی ادبیات پارسی در دانشگاه بُخارِست و دکترای افتخاری شرق شناسی دانشگاه بُخارِست رومانی
هفت سال کار در زمینه رمز ارز ( Cryptocurrency ) و ماهی کوچولوی ریوشی، شیبا و اتریوم
این دَستَک ها ( مدارک ) برایم هیچ ارزشی نداره و به قول معروف: " باید بذارم دَم یا دَرِ کوزه، آبِش رو بخورم" و تنها چیزی که ارزشمنده، آبدیدِگی ( تجربه ) آن هاست!
این ها رو ننوشتم که کبّاده بکشیم، میخواستم فقط گفته باشم که شبِ ( شب های ) راحتی رو نگذروندیم و آسون و یه شبه هم، بدستش نیاوردیم! و در این راه، سختی ها و دشواری های وَشنادی ( زیادی ) کشیده ایم، تا اینکه تونستیم با خونِ دل خوردن ( ریاضت ) و همدلی هم به این دستاورد برسیم. ( البته در یازده سال )
برادرم هنوز یک واژه انگلیسی هم در آبادیس ثبت نکرده است، خودش می گوید وقت و حوصله ندارد! و من هم تنها شُمارِ اندکی از واژگانم را نگارش کرده ام ولی ناگفته نماند که بیشتر واژه های انگلیسی را با کمکِ برادرم نوشتم!
هنوز هم بخاطرِ واژه ای، هیچ پولی نگرفتم ( بر خلاف خیلی از جاهای دیگه که خودتون میدونید ) و مجانی و رایگان ( عاشقانه، دِلی ) واژه ساختم و نوشتم!
تا به امید اینکه:
دعای خیرتان بدرقه راهِمان شود و جوانانی به مانند ما دیده شوند و از طرح ها و واژگان ما استفاده بیشتری شود یا به زبون خودمونی، از ما تقدیر شود! چون تا حالا هیچ کسی بخاطرِ این واژگان از ما قدردانی نکرده است، به امید روزی که این کار صورت گیرد
و به قول دکتر شریعتی: مدرک جای خودش را به درک آدم ها دهد!
برای کسی که می فهمد، هیچ توضیحی لازم نیست
برای کسی که نمی فهمد، هر توضیحی اضافه است
آنان که می فهمند، عذاب می کِشند
و
آنان که نمی فهمند، عذاب می دهند
مهم نیست، که چه " مدرکی" دارید
مهم اینه که، چه " درکی" دارید!
و همچنین آموزش کشورِمان درست شود و به فرزندانمان توانایی و شِگردهای زندگی و آدم واری ( انسانیت ) بیاموزیم تا گرفتن نمره!
" حقا که این تردستان، بازی دادند ما را / با طاقِ ضَربی خشتی، راضی کردند ما را
( ( طاقِ ضَربی خشتی: تشبیه شده به پرسش های چهار گزینه ای بیهوده ) )
بازیگران آن ها، بازیچه ی تشویش اند / داوریَش با شما، جایِ تشویق ندارد!
( ( بازیگران: دانش آموزان و دانشجویان هستند! ) )
حقا که قانونش، جزء در دفتر و کاغذ / در هیچ جای دنیا، جای عمل ندارد
عاری از این بدتر نیست، بر پیکر کنکوری / آری، نیست عدالت، در عرصه ی کیهانی
حقا که زندگانی درس نیست لایِ دفتر / معلم بزرگی است، تخته و گچ ندارد
اکنون گو ای صحرا، این است عروج غایی / که ارزشِ هر کسی، شود نمره نهایی
حقا که این آموزش، مانند تیر مَشقی / موحش است و ترسناک، اما اثر ندارد! "
( ( مَشقی!: ایهام تناسب - 1. گلوله تمرینی و آموزشی 2. مشقِ بی خودی و الکی که با آموزش تناسب دارد ) )
[[ از شرکت آبادیس گرانقدر هم، بخاطرِ اینکه گذاشت شُمارِ اندکی از واژه های خودم و واژه های بوده ( از قبل موجود ) دیگر را ثبت یا معنی جدید کنم، سپاس گزارم و امیدوارم مسؤلین ( مسئولین! ) و به ویژه مردم،
از شرکت های ایرانیه، به مانند آبادیس حمایت جانانه ای کنند! ]]
یک روشنگری درباره این نشان ( ! ) : این نشان افزون بر اینکه در زبان فارسی برای علامت تعجّب، حالت و خطاب به کسی بکار می رود.
من این نشان را به معنی ( رجوع شود ) تلقی کردم > > > پس هر موقع این نشان را در واژه های من دیدید، یه نظر هم به این واژه ( ! ) بیَندازید.
مثلِ: چالش: بُحران، تَنِش - دَرگیری، کَلَنجار، دردسر، دلمشغولی، دغدغه!
پس در اینجا برای بهتر فهمیدن این واژه می توانید، یه نگاهی هم به دغدغه یا هر کدوم از واژه های نا آشنا بیَندازید.
هر سازمان، دانشگاه و مدرسه ای ( در تهران، البرز ) می خواهد برای همکاری و آموزش دادن و. . . با ما ارتباط بگیرد
می تواند به این آدرسِ تلگرامی پیامک بزند: m2sahra@
ما هم به دیده ی منّت قبول می کنیم و در صورت صلاحدید با ایشان تماس می گیریم. ممنون و سپاسگزارم
( ( یه خواهش هم از بَروبَچ رسانه ، نویسندگان و شاعران عزیز دارم:
لطف کنید حقوق معنوی ما رو هم رعایت کنید یا وقتی از کلماتمون استفاده می کنید،
خواهشمندم از ما هم نامی ببرید تا مردم ما را هم بشناسند یا بفهمند نخستین بار این کلمات رو کی گفته! شاید براشون جالب باشه! ممنون.
چَندی از واژگانی که برگرفته از ماست! و بیشتر بکار میره:
نام برنامه ها:
نسیم، ماه عسل، نوسفر، دورهمی، خندوانه
واژه های خودمونی و کوچه بازاری:
وِزِّه، منحصر به فرد، خوش خوشون ( خوشخوشان ) ، شاسگول!، پچول، گاگول،
ورپریده، آتیشپاره، ژنِ خوب ( آقازاده! ) ، تابلو، خفن، چنیم، سه سوت، سوتی، گاف،
قُلُپی، جیرینگی، پایه، ترکوندن، گل هم، زاقارت، کَل، کُری، دندت نرم،
بروبچ، تی تیش، لانتور، قزن قورتکی، خوشمَل، فنچ، جقل، جیگیل، نادخ،
موزمار ( مارموز! ) ، دودوزه ( دو دوزه! ) ، جیفنگ، دودَر، کنف، خیت، خنزرپنزری،
قپی، قمپز، سرتق، گوگولی مگولی ( گوگول یا گوگولی ) ، سنکوپ،
اُرت، وا دادن، رد دادن، قاراشمیش، هاگیر واگیر، بزن زنگو، همه چی تموم،
تو خوبی، خوبت شد، بخواب بابا، سوت شو ( سوت! ) ، هاپول، هاپولی، چاپو،
خودمونی ( خودمانی ) ، جیک تو جیک و. . . ( جیک! ) ، دَقَرنوش،
زپرتی، فکسنی ( فکستنی ) ، زیقی، پیزوری، همینه که هست،
دور برداشتن، دوردور ( دور دور ) ، پرچمت بالاست، خانم خانما، گل پسر،
رکب، تو نختم، هلالوش، باباشمل، بشکاری، پینتی، جناب خان،
کاربشول، دستگرمی، سمبل، الدنگ، اُزگَل ( اوزگل ) ،
سر کجی داره، رُفتار، لاطاقه، ماسیدن، ایسگاه ( ایستگاه ) ،
شیمبل، لاکار، اورک، لیم لیمی، اوفی
واژه های ساخته شده ( یافته شده ) و برابر های پارسی:
کاریزما، کارما، دارما، چالش، پویش، پایش، برجام، اینستکس ( INSTEX ) ،
واکاوی، آنالیز ( analyze ) ، آن ( body language ) ،
سِلفی ( selfie ) ، مینو ( meaning ) ،
تیم ( team ) ، کاپیتان ( captain ) ، لیگ ( league ) ، استارت آپ ( start up ) ، ربات ( robot ) ، رباتیک ( robotic ) ،
استندآپ کمدی ( stand up comedy ) ، پانتومیم ( pantomime ) ، دابسمش ( dubsmash ) ،
ریموت ( remote ) ، بِرَند ( brand ) ، خنداننده ( کمدین" comedian" ) ، رانت ( rent ) ، کلیشه ( cliche ) ،
نیمه گمشده ( the missinig half ) ، اسلاید ( slide ) ، تله پاتی ( telepathy ) ، سلف سرویس ( self service ) ،
آدرس ( address ) ، تئاتر ( theater ) ، کنسل ( cancel ) ، فراگرد ( process ) ، استاندارد ( standard ) ، دَشتان ( پریود ) ، دَخشَک ( آرم ) ،
همپرسگی ( ویزیت ) ،
گارد، کُمپِلِت، کُنسِرت، پانسیون، معرکه ( سیرک ) ، سانسور، کُمیسیون، اسکی
نام ها:
دلِ علی ( دله الی" Dele Alli" ) ، آیسل، سارینا، ماهور، آبادیس، نیرال،
آرامین، آروشا، سورن، سورنا، شاندیز، یاشا، یاشار، ساواش،
آلاش، شادلی، آپادیپا، آبلاتکا، آتسز، جان آقا، مهپاره، فرهاد،
یلدا، مادر ( mother ) ، پدر ( father ) ، برادر ( brother ) ، دختر ( daughter ) ،
دوشیزه، خواهر، پسر، شوهر، آبجی، داداش
گریسا، قاشدیس، آلپای، آشقین، آتیشماز، آلیشان، آلقیش،
ترکای، آییق، باریش، رایش، یازگون، یایگون، هیتمن،
چینوانت، خشترا، هوشیدر، آناهیتا، آرشیناز
چاتا، یاشیل، یاراش، ایستک، یاقیش، کپنک، شاریس، زیما
هومت، هوخت، هورشت، ویان، ویانا، تیشتر
آچینا، گوزل ( غزل ) ، غزال، سوبان، ایزل، پادوس، پادوسبان
هازارد ( هزاربد، Hazard ) ، نوزود، آباریس، داریس، چیترا، تریتا
پردک، آمیتیس، فرتاگون، فرهود، پریملاک، فرناد، فریمان، همداد
رامیاد، ویرا، وست، وستا، هوتانا، شایریا، وشتی، هوداک، هودین
هومان، داتام، شابار، ورجاوند، نازانتا، شانیسا، گیتیکا، نیماد، راجان
دلاریس، وخشور، آدیوار، هیرود، هوکرپ، ایسانا، ویشاد، ایلایدا،
آیدانا، آرشیت، برساد، آرتیستون، پنام، آبراتاس، برسام
آ ژیار، دلاریا، کاژه ( کازه ) ، ژینا، راستیکا، ویدا، داورا، کارشا
وایریا، رانا، ساویز، آرشام، آسنا، آترین، نوژان، نوژین، ناژوان، نورهان
پسوندها:
وانه، اک، انگ، وا، واده، وَند، شَن، نود، اِشت، یاد، ایک، ال، اده، وَش، دیس، یس،
وس ( اُوس ) ، دیز ( یز ) ، یزه، وَر، اُور ( ور ) ، اُو ( و ) ، دَر ( تَر ) ، اَر، تاش، سین، سِل، مَل، لو و. . .
واژه های ادبیاتی:
کنکاش، گفتاورد، دستاورد، رونمایی، پرسمان، خودجوش، تبانی، تلکه،
پرسپولیس، داو، یکّه تاز، تلنگر، گنگلاج، آستین پوش، دست برنه، آسمان جُل، خیلتاشان،
پروردش، پدوازک، چلمله، چپیره، پژوردن، هموکار، استومند، اهورامزدا،
مهرابه، آبه، فرهنگ، سرهنگ، میسوانه، فرشگرد، پابوس،
پرچم ایران، اسورنان، نوهرن، تناپور، پتت، پادیاب،
دوشیارا، ورجمکرد، ممنون، همکرد، همستار، انگره
فراماسون، چهارشنبه سوری، حاجی فیروز، عمو نوروز، نوروز،
کریسمس، هالووین، هولی، سیزده بدر
" تفاوت های ( ی ) ، ( ه ) و نقش نمای اضافه، چند املایی ها" ،
کربلا، پاپی شدن، لکّه ( لکّه دویدن ) ، خطی بر کسی کشیدن، خواجه وار، دل شکر،
آتش به اختیار، آتش به فرمان، محتسب، آبدیده، اختلاس، دست مایه،
کارمایه، تنهاوَش، سلوچ، سربه مهر، سووشون، دست مریزاد، یاشاسین،
ناز شستت، دستِت درست، دست خوش، مورمور و. . . . . . . . . . . . . . . . ) )
( خوشبختی ) از زبانِ دکتر علی شریعتی:
خوشبختی ما در سه جمله است:
تجربه از دیروز ، استفاده از امروز ، امید به فردا
ولی ما با سه جمله ی دیگر، زندگیِ مان را تباه می کنیم:
حسرت دیروز ، اتلاف امروز ، ترس از فردا!
در حالی که، معتقد به این هستیم که پروردگار بزرگوار:
دیروز را عفو ، امروز را مَدَد و فردا را کفایت می کند!
:charisma words
Words" are like double - edged"
sword" , Be careful of"
incision: They can both penetrate
and break hearts
کاریزمایِ ( گیرایی ) واژگان:
" کلمات" همانند " شمشیر" دو لبه اند، حواسِمان به بُرّندِگیشان باشد:
هم تواناییِ نفوذ در دل ها را دارند و هم شکستنِ آن ها را ( صحرا )
تنها زمینه سازَند:
مهمترین چیزی که در مدرسه و دانشگاه یاد می گیریم
این است که :
مهمترین چیزها را ، در مدرسه و دانشگاه یاد نمی گیریم!
یعنی خودت باید مسیرِ پیشرفتت رو پیدا کنی! ( صحرا )
:Live the moment
Always like a " detector" and
! Your present " receptor" now
در لحظه زندگی کُن:
همیشه مثلِ " ردیاب" باش و
حالِ کنونیت رو " دریاب" ! ( صحرا )
در بازیِ زندگی
جونِ خوبی هایت را بی نهایت کن
زیرا بازی سختی ( دشواری ) در پیش داریم
بگذار مهربانیت را واسه روزِ مبادا پس انداز کنیم! ( صحرا )
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
یلمان١٩:١١ - ١٣٩٩/٠٧/٢١یَلمان - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام پسرانه - نام پدر بُندار که یکی از بِهدینان خراسان بود! یَل: شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، گُرد ... گزارش
46 | 0
گوچهر١٩:٠٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢١گوچِهر، گومیداس - واژه اوستایی - نام پسرانه به نگرش زرتشتیان ( مَزدَیَسنا ) : گوچِهر، ستاره دنباله داری ( شهاب سنگی ) است که به هنگام رُخ نمودن هوشید ... گزارش
57 | 0
هامرز١٩:٠٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هامُرز، هابُرز - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام پسرانه نام سردار ایرانی در زمان خسرو پرویز ساسانی که در نبرد ذوقار ( ذی قار ) به دست ... گزارش
106 | 0
semantics١٩:٠٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١نیماد - واژه دساتیری ( ساخته موبد آذر کیوان ) - نام پسرانه معنی:نیروی شناسایی درست از نادرست، عقل، خِرَد، دانش، زیرکی، هوشمندی، باهوشی - کشف، شهود، ... گزارش
46 | 1
نیماد١٩:٠٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢١نیماد - واژه دساتیری ( ساخته موبد آذر کیوان ) - نام پسرانه معنی:نیروی شناسایی درست از نادرست، عقل، خِرَد، دانش، زیرکی، هوشمندی، باهوشی - کشف، شهود، ... گزارش
46 | 0
گیسیا١٩:٠٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١گیتیکا، گَئِسا، گَئیتا، گیتا - واژه اوستایی و سانسکریت - نام دخترانه نیاکان ما باور داشتن که جهان، مانند نغمه کوتاهی است که هر کسی می سُراید و روانه ... گزارش
83 | 1
گیتیکا١٩:٠٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢١گَئِسا، گَئیتا، گیتا، گیسیا - واژه اوستایی و سانسکریت - نام دخترانه نیاکان ما باور داشتن که جهان، مانند نغمه کوتاهی است که هر کسی می سُراید و روانه ج ... گزارش
57 | 0
شانیسا١٩:٠١ - ١٣٩٩/٠٧/٢١شانیسا، شیانیسا - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام دخترانه شانی: شیان ( شیانی ) - سکه ای در زمان ساسانیان که به وزن یک دِرَم ( دِرهَم ... گزارش
166 | 1
داتما١٨:٥٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١داتام، داتما ( داتمَه ) - واژه اوستایی - نام پسرانه نام سردار هخامنشی در زمان اردشیر دوم که به گفته گزنفون در نبرد کوناکسا کشته شد! دات: داتا ( داتَ ... گزارش
7 | 0
شیانیسا١٩:٠٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١شیانیسا، شانیسا - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام دخترانه شانی: شیان ( شیانی ) - سکه ای در زمان ساسانیان که به وزن یک دِرَم ( دِرهَم ... گزارش
122 | 0
نازانتا١٨:٥٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢١نازانتا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه نازان: ناز کننده، عشوه، کرشمه - نازیدن، بالیدن، فخر، مُباهات تا: پسوند همانندی و شباهت معنی: طناز، ... گزارش
28 | 0
ورجاوند١٨:٥٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢١وَرجاوَند - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام پسرانه اوستایی: وَراکاهُوَنت ( varəcahuuant - کوشا، پر انرژی، پر جنب و جوش ) پهلوی: وَرز ... گزارش
85 | 0
شاینده١٨:٥٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١شاینده، شاهنده - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) بهرام، پسر هرمز ساسانی معنی: دل گنده و دریا دل، بخشنده، نیکوک ... گزارش
34 | 0
شاهنده١٨:٥٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢١شاهنده، شاینده - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) بهرام، پسر هرمز ساسانی معنی: دل گنده و دریا دل، بخشنده، نیکوک ... گزارش
32 | 1
شابار١٨:٥٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١شابار - واژه گیلکی ( مازندرانی ) - نام دخترانه معنی: شاه میوه، سَرگُل میوه ها، محصول بَرچین و گُلچین شده - کار شایان و بزرگ، شاهکار، محشر، معرکه، خ ... گزارش
16 | 0
داتام١٨:٥٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١داتام، داتما ( داتمَه ) - واژه اوستایی - نام پسرانه نام سردار هخامنشی در زمان اردشیر دوم که به گفته گزنفون در نبرد کوناکسا کشته شد! دات: داتا ( داتَ ... گزارش
9 | 0
قمار١٨:٤٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢١دومار: واژه عربی "قُمار" هم از این واژه گرفته شده است! یک جور بازی آشوری بوده است که دو مار به نبرد با هم می پرداختند که امروزه به گونه قُمار درآمده ... گزارش
14 | 1
دومارینا١٨:٤٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢١دومارینا، دومارِنا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه دومار: واژه عربی "قُمار" هم از این واژه گرفته شده است! یک جور بازی آشوری بوده است که دو مار ... گزارش
7 | 0
تارمیتا١٨:٤٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١تارمیتا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه تارمی: بیتا، بی همتا، بی نظیر و مانند، بی لنگه، یگانه، یکتا تا: پسوند همانندی و شباهت معنی: خاص، ویژ ... گزارش
7 | 0
هومان١٨:٤٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هومان - واژه اوستایی - نام پسرانه نام یکی از سرداران افراسیاب و برادر پیران ویسه ( نام پسر ویسه، برادر پیران ) هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، ش ... گزارش
113 | 0
هونیاک١٨:٤١ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هونیاک، هونیا - واژه اوستایی - نام پسرانه هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! نیاک: نیا - گذشتگان، نی ... گزارش
99 | 0
شایریا١٨:٢٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢١شایریا، شاریا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه نام یکی از شهرهای روسیه معنی: سیاره ناهید ( زهره ) ، ایزدبانوی آب ها ( آناهیتا ) - شاهزاده ی آر ... گزارش
39 | 0
هودینا١٨:٤٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هودینا، هودین - واژه اوستایی - نام پسرانه فرنام ( لقب ) بِهدینان ( زرتشتیان ) است! هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و ... گزارش
85 | 0
هودین١٨:٣٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هودین، هودینا - واژه اوستایی - نام پسرانه فرنام ( لقب ) بِهدینان ( زرتشتیان ) است! هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و ... گزارش
103 | 0
هوتانا١٨:٢٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هوتانا، هوتانه - واژه اوستایی و ترکی - نام پسرانه نام یکی از سرداران داریوش بزرگ و نخستین کسی بود که فهمید گئومات، بردیای دروغین است نام سر دودمان یک ... گزارش
51 | 0
پرشان١٨:٣٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢١پَرشان - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه این واژه را به سربازان اشکانی وابسته می دانند؛زیرا، سربازان ( جنگاوران ) تا ... گزارش
120 | 0
پرینیتا١٨:٣٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١پَرینیتا، پارینیتا - واژه سانسکریت - نام دخترانه معنی: نشان شده، نامزد، عروس ( از نظر زیبایی ) - شاهزاده خانم ( فرانسوی: پِرَنسِس ) ، شاهدخت، دختر ... گزارش
25 | 0
پارینیتا١٨:٣٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢١پارینیتا، پَرینیتا - واژه سانسکریت - نام دخترانه معنی: نشان شده، نامزد، عروس ( از نظر زیبایی ) - شاهزاده خانم ( فرانسوی: پِرَنسِس ) ، شاهدخت، دختر ... گزارش
18 | 0
هوداک١٨:٣٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هوداک - واژه اوستایی - نام پسرانه هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر داک: تکیه، پشت گرمی، پناه - اطمی ... گزارش
16 | 0
وشتی١٨:٣١ - ١٣٩٩/٠٧/٢١وَشتی: وَهیشت - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام نخستین زن خشایارشا سپس در اوستایی به گونه وَهیشت درآمد! یادآوری از واژه نوروز: این نام، در نیایش ... گزارش
14 | 0
وهوکا١٨:٣٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١وَهوکا ( وئوکه ) ، وَهوک، اُخوس ( اُخُس ) - واژه فارسی باستان - نام پسرانه فَرنام ( لقب ) داریوش دوم و پس از آن نوه آن: اردشیر سوم هخامنشی این لقب را ... گزارش
53 | 0
شاریا١٨:٢٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢١شاریا: شایریا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه نام یکی از شهرهای روسیه معنی: سیاره ناهید ( زهره ) ، ایزدبانوی آب ها ( آناهیتا ) - شاهزاده ی آر ... گزارش
53 | 0
هوتانه١٨:٢٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هوتانه، هوتانا - واژه اوستایی و ترکی - نام پسرانه نام یکی از سرداران داریوش بزرگ و نخستین کسی بود که فهمید گئومات، بردیای دروغین است نام سر دودمان یک ... گزارش
44 | 0
وستا١٨:٢٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢١وِستا - واژه اوستایی - نام پسرانه برگرفته شده از واژه "اوستا" است! وِست: هوشیار گشتن، دانستن، آگاه شدن، درک کردن، شناختن، فهمیدن، بیدار دل، روشن بین ... گزارش
55 | 1
رامیاد١٨:١٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢١رامیاد، رامناد - واژه اوستایی - نام پسرانه یادآوری از واژه نوروز: نام بیست و هشتمین روز در گاهشمار اوستایی! رام: آرام، آسوده، آسان، راحت، بی دغدغه و ... گزارش
28 | 1
ویدهیا١٨:١٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١ویدهیا: ویدیا، واژه سانسکریت - نام دخترانه وید: دید، نگرش، بینش، تماشا هیا: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده - اَشا ( درست و راست ) ... گزارش
30 | 0
وست١٨:٢١ - ١٣٩٩/٠٧/٢١وِست - واژه اوستایی - نام پسرانه برگرفته شده از واژه "اوستا" است! معنی: هوشیار گشتن، دانستن، آگاه شدن، درک کردن، شناختن، فهمیدن، بیدار دل، روشن بین ... گزارش
55 | 1
ویرا١٨:٢٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١واژه اوستایی - نام پسرانه ویر: وَئیریَه - حافظه، یاد، خاطره - هوش، خِرَد، عقل، اندیشه، فراست، زیرکی - شُعور، فهم، ادراک دغدغه، نگرانی، دلواپسی - پی ... گزارش
53 | 1
رامناد١٨:١٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢١رامناد، رامیاد - واژه اوستایی - نام پسرانه یادآوری از واژه نوروز: نام بیست و هشتمین روز در گاهشمار اوستایی! رام: آرام، آسوده، آسان، راحت، بی دغدغه و ... گزارش
32 | 0
ویدهان١٨:١٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١ویدهان، ویدهانو - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) و سانسکریت - نام پسرانه وید: علاج، چاره، راه حل، راهکار، نقشه - داد ( دادیک ) ، آیین، ... گزارش
14 | 0
ویدوش١٨:١٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١ویدوش: واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) و سانسکریت - نام پسرانه وید: علاج، چاره، راه حل، راهکار، نقشه اوش: هوش - خِرَد، عقل، اندیشه، فر ... گزارش
21 | 0
ورزنت١٨:١٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢١وِرزِنت، وِرزا، وِرزان - واژه فارسی باستان - نام پسرانه نام یکی از بزرگان خاندان هخامنشی نام کسی که هم دوره شاپور اول بود و نام او در سنگ نوشته ( کتی ... گزارش
12 | 0
همداد١٨:١١ - ١٣٩٩/٠٧/٢١همدات، همداد - واژه اوستایی - نام پسرانه نام پدر هامان ( وزیر خشایارشا ) هم: پیشوند همانندی و همراهی دات: داتا ( داتَه ) - data برگرفته شده از فار ... گزارش
14 | 0
همدات١٨:١٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١همدات، همداد - واژه اوستایی - نام پسرانه نام پدر هامان ( وزیر خشایارشا ) هم: پیشوند همانندی و همراهی دات: داتا ( داتَه ) - data برگرفته شده از فار ... گزارش
12 | 0
فریمان١٨:٠٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢١فَریمان، پَریمان - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه نام یکی از شهرهای خراسان فَر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایرانی است ... گزارش
12 | 0
فرناد١٨:٠٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢١فَرناد، فَراناد - واژه سانسکریت - نام پسرانه فَر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایرانی است: فروغیِ ایزدی است که به دل هر که بتابد، از همگان برتری ... گزارش
85 | 0
امیتیس١٧:٥٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هومایتی، هومائیتیا - واژه فارسی باستان - نام دخترانه همتای دخترانه هومَت! فرنام ( لقب ) دختر پادشاه ماد ( هُوخَشتَر، هُووَخشَترَه ) به نام آمیتیس بود ... گزارش
78 | 1
پریملاک١٨:٠٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢١پریملاک: واژه سانسکریت - نام دخترانه پریم: آغاز جوانی، شروع بهار و تازگی، نوروز لاک: اِشگ ( عشق ) ، دلدادگی، دل بُردگی، شیدایی، والِگی - علاقه، دل ... گزارش
12 | 0
فرهود١٨:٠٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢١فَرهود، فَرهَذ، پَرهود - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) درست دینان ( مَزدَکیان ) است! فَر: فَرّه، خُرّه - مفه ... گزارش
99 | 0
فراتاگون١٨:٠٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١فَراتاگون، فَرتاگون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام دختر آرتان، برادرزاده داریوش و نوه ویشتاسپ ( برخی آن را از خاندان ماد می دانند، همچنین برخی ... گزارش
14 | 0